خانما بیاین بحرفیم. میگم مادرشوهرم کلا اخلاقش اینطوریه که بین شوهرمنو پسر کوچیکش همش فرق میزاره و کلا اون هرکاری هم بکنه هواشو داره. بعد کلا هرمشکلی یااتفاقی بیفته اول به شوهرمن که پسربزرگست میگه و ازاون انتظار داره. بعد مثلا اگه فقط یه روز شوهرم بهش زنگ نزنه دیگه مادرشوهرم جوابشو نمیده و باهاش قهرمیکنه و بعدشم استوری غمگین میزاره و می شینه توخونه گریه میکنه و کلا دیگه یه جوری رفتارمیکنه که انگار پسرش مقصره . یکی دوبار گفتم مامان توبهش یه زنگ بزن میگه بچه بایدبه مامانش زنگ بزنه ولی برادرشوهرم بیرون باشه بهش زنگ میزنه خبرمیگیره. شوهرمم خداییش همیشه هوای مامانشو داره وبرعکس برادرشوهرم همیشه هرکاری براشون انجام میده و کمکشونه. خداییش من این اخلاقشو خیلی دوس دارم همیشه دوس دارم بچمون مثل شوهرم مسئولیت پذیرباشه و هوای خانوادشو داشته باشه ولی خب ازاین اخلاق مادرشوهرم خیلی لجم میگیره و اکثرا برادرشوهرمم هرکاربدی بکنه مادرشوهرم میگه داداشش بایدازش حمایت کنه😕

۲ پاسخ

پسرکوچیکه همه چی واسع اونع

عزیزم همه جاهمینطوربوده

سوال های مرتبط

مامان goli مامان goli ۱۱ ماهگی
خانما لطفا نظر بدید دخترم خیلی خیلی اجتماعیه به حدیکه چند روز پیش دکتر که بودیم یه خانومه گفت که کمی دخترمو بغل کنه دادم بغلش دخترم واسش میخندید ذوق میکرد خانومه هم کم بود بال در بیاره کلا دخترم اینجوریه بعد ما با مادرشوهرم اینا با اینکه طبقه بالامونن رفت امد زیاد ندایم حالا دیروز شوهرم دخترمو برده پیش مامانش صدای جیغای دخترمو از پایین میشنیدم بعد که امد خونه گفت که یه ثانیه میدادش دست مامانش دخترم بغض میکرد بعد جیغ میکشید گریه میکرد اصلا سابقه نداشته اینجوری کنه حالا امروزم دخترمو بردم کوچه گفتم یه ذره هوا بخوره همسایه ها میگرفتن بغلش میکردن دخترم میخندید ذوق میکرد بعد مادرشوهرم صدام کرد که دخترمو ببرم پیشش دادم بغلش یه بغضی کرد یهو جیغ کشید اشکاش مثل چی میومد پایین باز چند باری امتحان کردیم بازم اینجوری میکرد فقط دست مادرشوهرم اینجوری به نظرتون علتی داره؟😂😐با اینه متنفرم از مادرشوهرم اما واسه اولینن باز دلم واسش سوخت میگفت بغل مامان خودتم اینجوری میکنه گفتم نه😂😑
مامان فسقلی مامان فسقلی ۷ ماهگی
مامانا خیلی ناراحتم پسرم پیش هیچکی زیاد نمیمونه بمونه هم تا منو ببینه میزنه زیر گریه میخواد پیش من باشه ولی پیش منم لج میکنه رو زمین اصلا نمیمونه میگه فقط بغل ولی پسش مادرشوهرم ساعتها میمونه اصلا انگار مادر نمیخواد همونجور روزمین براخودش بازی میکنه اون تا حرف میزنه صداشو میشنوه یا وقتی میبینتش انقدررر ق میکنه میخنده دستو پا میزنه ک نگووو و نپرسسس... مگ بچه نباید پیش مادرش آروم باشه چیگار کنم وابسته خودم شه 🥺🥺آخه مادرشوهرم از الان ک هنوز بچه چیزی حالیش نیست بهش میگ ب مامانت بگو من دوست ندارم برو خودشم هی میگه شمارو دوس نداره فقط منو دوس داره میترسم دوروز دیگه بچم حالیش بشه این حرفا روش تاثیر بذاره حتی وقتی هردومون نشستیم پسرم میخواد سینه خیز بیاد سمتم اون نمیذاره اینقدر صداش میزنه وسیله مسیله نشونش میده میگه بیا اینور اونور نرو😭😭اون اصلا پسر منو دوس نداره خودم بارها شنیدم ک از دوس نداشتنش پیش بقیه گفته و بروی خودم نیاوردم فقط بچه دخترشو دوس داره ولی دارل این کارارو میکنه ک بچمو از من دور کنه 😭😭😭😭
مامان شهاب مامان شهاب ۱۳ ماهگی
در رابطه با تاپیک قبلیم حس‌هام خیلی گنگه...شنیدم که بعضیا تو این موارد گریه میکنن یا میگن خاک تو سرم و اینا ولی من خیلی یخم، اصلا نمیفهمم چرا انقد بی تفاوت و مات موندم
دیدی از یه چیزی میترسی که سرت بیاد ولی همیشه هم یه حسی داری که سرت میاد؟! این موضوع از این چیزای من بود، همیشه ته قلبم میدونستم که بچه اولم به دنیا بیاد تو همون شیر تو شیری به اصطلاح ما ترکا میمونم برا دومی(باردار میشم دومی رو) ، همیشه هم به شوهرم میگفتم و اونم با شیطنت میگفت آره خب چی میشه و اینا، ضمن اینکه شوهرم با برادراش اینطوری شده، ۳ تا بچه از قبل بودن، خواستن چهارمی رو بیارن، سال ۶۶ یه پسر سال ۶۷ یه پسر و سال ۶۸ یه پسر به خانواده اضافه شده! شوهر منم پسر وسطیه این ماراتونه، به قول مادرشوهرم گلین اوجاقا گلیپ
شوهرم خوشحاله چون بچه خیلی دوس داره و اصلا مشکلی هم نداره با پشت سرهم اینطوری بودنشون، به اون باشه میگه سال بعد هم سومی🙄
منم قضیه اینکه بخوام به نداشتنش فک کنم قفله برام، همیشه میگفتم آدم مواظب باشه نشه اگه شد دیگه قرار نیس جون اون موجود خدا رو ازش بگیری، یعنی مرحله پذیرشش رو اوکی‌ام اما بعدش...🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️ مرحله تصور شرایطمون خیلی سخته برام، از طرفی حس میکنم به شهاب ظلم میشه، من همیشه تصور میکردم حالا حداقل چندین سال آینده تنهاس بچم و کلا تمرکزم رو خودش، اینکه یهو از تنهایی دراومده حس میکنم هوو آوردم سرش و فرصت هاشو گرفتم ازش😓
من بارداری و بچه داری و زایمان نسبتا خوبی داشتم اما امان از روزای بعد زایمان، از نظر روحی و اون شرایط سخت روزای اول اصلا دوس ندارم برگردم به اون روزا🥲 علی الخصوص با طرز برخورد و اذیتا و حمایت نکردنای همسر و اطرافیان میگفتم اصلا دیگه بچه دار نمیشم...

ادامه تاپیک بعدی