۷ پاسخ

چ مادرشوهر خوبی♥️🌹

فایده نداره روش عوض کن😅🤣

😂😂😂آفرین ادامه بده ولی مازنا خریم واللع

چرا دعوا کردی؟
واقعا مادرشوهر خوبی داری

یعنی واسه تو نمیخره بچه شیر دهی ؟

چه مادر شوهر خوبی آفرین

افرین به تربیتت ک خواهر😂منم همینکارو میکنم

سوال های مرتبط

مامان دوقلوها مامان دوقلوها ۱۵ ماهگی
پارت دوازدهم
ساعت پنج صبح گوشی مامانم زنگ خورد خواهرم بود
گفت مامان کارت ملی بابا رو‌بده بابا حالش بد شده ما باید دارو براش بگیریم
خواهرم و شوهرش اومدن بیمارستان مامانم رفت پایین
دیر کرد خواهر کوچیکم رفت نیومد
حالا من ن میتونستم بلند شم گوشی رو بگیرم زنگ بزنم دوتا بچه پیشم خدایا پس چیشدن. اینا
خلاصه ب همراه تخت روبه رویی گفتم میشه گوشی منو بدید گوشیو داد زنگ زدم‌مامانم پس کجا موندی گفت الان میام
گفتم چیشد گفت هیچی کارت ملی بابا رو‌میخواستن
ساعت ۶شد(صبح) مامانم گفت من خسته شدم میخوام برم استراحت خونه ی زهرا (زهرا دختر خالمه خونشون نزدیک بیمارستان بود)گفت میگم زهرا بیاد پیشت گفتم‌مامان زشته ۶صبحه بزار یکم بگذره زنگ بزن بیاد بعد تو برو بخواب
گفت نه من خیلی خسته ام
خلاصه زنگ زد دختر خالم اومد پیشم
مامان رفت خواهر کوچیکم گفت منم میرم استراحت خلاصه دختر خاله های دیگم اومدن پیشم خانوم دوست همسرم‌اومد
خواهرشوهرم اومد
هی با من شوخی میکردن من اصلا شک نکردم ک چیزی شده
اینم بگم یکم قبل ترش پدرشوهرم و شوهرم اومدن
به شوهرم گفتم چی شده گفت هیچی بابا حالش خوب نیست ما باید بریم بیمارستان یا رضایت بدیم اینتوبه بشه یا دستگاه هارو جدا کنن
ب نظر تو چیکار کنیم
ک من گفتم واقعا تو این شرایط چه انتظاری داری ک من نظر بدم اما دستگاه جدا نشه
مامان هامین و تودلی مامان هامین و تودلی هفته هشتم بارداری
توروخدا مراقب بچه هاتون باشین ، پریروز هامین دوساعت خوابید بعد بیدارشدنی دیدم خیلی تب داره و داغه خونه مادرشوهرم بودیم به مادرشوهرم گفتم مامان ببین هامین داغه دستش خیس بود زد به پیشونی هامین گفت آره یکم داغه ۳۰ ثانیه بعد دیدم هامین تو بغلم داره میلرزه 😭😭😭 خدا به هیچ پدر مادری نشون نده بچه م تشنج کرد سیاهی چشاش رفت سفیدیش موند خودش سفید و کبود مانند شد و از حال رفت انقد خودمو زدم و جیغ کشیدم فک کردم به بچه م چیزی شد خدانکرده ، باباش تو پارکینگ بود به صدایی جیغ من اومد بالا اون از من بدتر خودزنی میکرد تا اینکه جون اومد تو دستوپام مانتومو پوشیدم بچه رو بغل کردم داد زدم ماشینو روشن کنه شوهرم تا خودمونو رسوندیم بیمارستان ، امروز مرخص شدیم اونم با رضایت خودمون میخواستن از بچه م مایع نخاعی بگیرن نذاشتم ، الان حالش خوبه ، تب زیادش هم بخاطر دندونش بود امروز بلاخره درومد بیرون تاج دندوناش اما بخدا ممو باباش نصفه عمر شدیم 😭😭😭
چشامو میبندم همه ش صحنه از حال رفتن و کبود شدنش میاد جلو چشام