کم مونده از فشار روانی بشم بخدا
۴صبح میخوابم
۷ونیم بیدار میشم برا ابوالفضل
اون میره میفتم به جون خونه تمییزکاری
بعد دخترم بیدار میشه شیر خودمو میدم و این یکم سخت میکنه کارمو به زور نهار میزارم
تا شب هم عین مرغ گیج میچرخم میخوابم

منم البته بچه مدرسی ندارم ولی خاب بچشم نیس خستم صبح به تمیزی خونهدمیرسم اصلا وقت نمیکنم بخابم انشالله این روزا تموم بشه😔

نمیخاد حتما غذا درست کنی و خونت مرتب باشه عزیزم به سوهرت بگو نمیتونم

چقد سخته خدایی🥲🥲
مردا هم باید کمک کنن
شیر خشک هم بده که شبا شوهرت بیدار شه حداقل بهش شیر بده خدایی گنا داری

ای بابا از دست این شوهرا

من خدارو شکر واسش جشن گرفتم همه اومدن دریک روز الآنم من به سختی به دخترم وپسرمدرسه ایم میرسم ولی شوهرم خودش صبح پامیشه صبحونه میخوره میره منم تا یازده می‌خوابم شبهام غذا درست میکنم برای ظهرم

پسرت نمیتونه خودش بره تو رو بیدار نکنه؟.. هر چی میخواد براش از شب قبل آماده بزار صبح ام به شوهرت بگو بیدارش کنه

واقعا سخته کسی هم درک نمیکنه

من که وقتی شوهرم میره سر کار بیدار نمیشم
ساعت ده بیدار میشم تا اون بیاد ناهار درست میکنم کم و بیشم کارای خونه

و اما شوهرم در آرامش کامل نظاره گره