سوال های مرتبط

مامان هلنا مامان هلنا ۱ سالگی
سال قبل... ۱۱اسفند روز پنجشنبه بود
دردای کوچولو داشتم با لکه بینی
رفتم دکتر نامه بستری داد ولی من ۳۵هفته و ۴روز بودم
وزن هلنا کم بود خیلی میترسیدم
رفتیم بیمارستان بستری شدم ... اول گفتن چون هنو وقت داره باید بمونه تا درد اصلی ... پیشرفتم نمیکردم ولی چون بعد ۲۴ساعت دیگه پرسنل زیاد بهم توجه نمیکردن ... فقط ضربان قلبشو چک میکردن شوهرم ماما همراه فرستاد... اومد کلی کمکم کرد نرمش و حرف و ...
درد کمر داشت جونمو میگرف یه کم پیشرفت کردم ... تا اینکه تو معاینه کیسه ابم پاره شد ... سرم زور وصل کردن ... درد داشتم اونم زیاد ولی ساعت ششو خوردی عصر بود صدای گریه اش با صدای اذانی که از گوشی پرسنل پخش میشد قاطی شدن ... میدونین همتون تجربه کردین ولی حس قشنگیه خیلی قشنگ خیلی کوچولو بود خیلی سختی کشیدم اوایل ولی الان دخترم خانوم شده فردا تولد یک سالگیشه با گریه دارم تایپ میکنم یه حس خاصیه نمیدونم چیه
فقط خواستم مرور کنم
خدا دامن همه منتظرا رو سبز کنه
همه نی نی ها سلامت باشن
خدایا هلنای من در پناه خودت حفظ کن
این بماند به یادگار#
۱۴۰۲/۱۲/۱۱
مامان جانا مامان جانا ۱۴ ماهگی
پارسال همچین شبی از ذوق و استرس اینکه فردا صبح می‌خوام برم بیمارستان و نوع زایمانم هنوز معلوم نبود اصلا نخوابیدم🥹🥹
توی ۴۱ هفته و ۶ روز بودم،سزارین انتخابی ممنوع کرده بودن و میگفتن فقط طبیعی،صبح بلند شدیم رفتیم بیمارستان،ازم ان اس تی گرفتن و دیدن خوب نیست،به دکترم خبر دادن و دکترمم دستور بستری داد و گفت اتاق عمل و آماده کنید تا من بیام،وقتی بهم گفت دکترت گفته باید سزارین بشی رو ابرا بودم🥹🥹
مامانم و که دیگه نذیدم،فقط با اصرار یه دقیقه شوهرم و دیدم و شوهرم رفت کارای بسازیم و انجام داد،ساعت ۱:۴۵ دقیقه ظهر دکترم اومد،تا بردنم اتاق عمل و کارام و کردن،ساعت ۲:۲۲ دقیقه دختر کوچولوم و بدنیا آوردن و صدای گریش بلند شد و تمام استرس های من خوابید🫠🫠
پارسال چقدر استرس کشیدم همچین شبی و الان دخترم ۱ ساله شد و من فقط دارم حسرت میخورم که چقدر زود گذشت این ۱ سال🥹🥹🥹با اینکه خیلی خیلی لذت بردم از همه لحظاتش ولی دلم تنگ روزای اول بدنیا اومدنش،دلم تنگ روزایی که اومدیم خونه و از صبح تا شب خودمون ۲ نفر تنها بودیم و من فقط می‌شستم نگاش میکردم و لذت می‌بردم♥️با اینکه خیلی سختی کشیدم،کولیک،حساسیت به پروتئین گاوی و رفلاکس پنهان که هنوز داره و من هنوز خودم مراعات میکنم و غذای خودشم مراعات میکنم ولی دیگه دخترم ۱ ساله شد و من از اون روزا فقط عکس‌اش و دارم و خاطره هاش و😍
تولد دخترم مبارکم باشه🎉🎉🎉🎉🎂🎂🎂
۱۴۰۲/۰۶/۱۲
#تولد
#جانا_خوشگله