۳ پاسخ

ای بابا من از یه طرف ذوق بچمو دارم که عاشقشم دوس دارم زودی ببینمش بغلش کنم بوش کنم از یه طرف به این فکر میکنم که دیگه تنها نیستم مسئولیت یه آدم دیگه میفته گردنم دانشگاهمو تموم نکردم گواهینامه نگرفتم هیچ کار خاصی یاد نگرفتم خیلی حس بدیه همزمان که خوشحالم از اینکه خدا لیاقت مادر شدنو بهم داده فکر میکنم از زندگی عقب افتادم💔

منم همین فکرا رو میکنم گاهی با خودم. تازه داشت زندگیمون راحت میشد ولی خب نی نی هم قشنگیای خودشو داره. یکم که بگذره ایشالا شرایط واسمون راحتتر میشه

خانوما این جزوی از نگرانی های مادر بودن خدایا یعنی می تونم بزرگش کنم یعنی می تونم نگهش دارم یعنی می تونم درست تربیتش کنم این بزرگ میشه منم دارم جوونیم از دست میدم پس خودم چی‌ولی باور کنید مادر شدن به همه اینا می ارزه اگه توانایی شو نداشتیم خدا بهمون نمی داد بعدشم همه چی رو با بچه تجربه می‌کنیم باهاش مسافرتم‌می ریم ی روزایی حتی می تونم کامل برا خودمون باشیم نگران نباشید

سوال های مرتبط