مامانای گل الان تقریبا یک هفتست که گهواره پر شده از سوالات در مورد تب و خس خس سینه اسهال و...
بنظرتون کوتاهی از ماست چون هرکی میرسه میگه مواظب نیستی تقصیر توئه تو باید حواست به بچه باشه‌ خب مگه ماها خودمون مریض نمیشیم چرا هرچی میشه باید مادر حرف بشنوه و بهش بگن بی مسئولیت واقعا برای یه مادر تو هرسنی و هر بچه ای چه بچه اول چه بچه چهار و ... سخته چون دوباره داره اونا تجربه میکنه میخواستم بدونم شماام این حرفارو از اطرافیان میشنوین و ناراحت میشین چون برام خیلی سخته این حرفا چون باعث میشه با خودم بگم من مادر خوبی نیستم و هزارتا چیز دیگه🥹🫠

نه جوابشونو بده سکوت نکن ..از همه بیشتر مادر بچه اذیت میشه بخاطر داروها

وای دقیقا من پسرم وحشتناک تب کرد امروز همه بهم میگفتن

وای این که خوبه پدرشوهرم زنگ زده به بابام گفته دخترهای تو بلد نیستن بچه بزرگ کنن سوع تغذیه گرفتن نوه هام نمیذارن من چیزی بدم اونا فقط بفکر خودشونن وحرفای خیلی بد حالا بحثم این بود که شبش رفته بودیم خونش یه استکان شیر گاوی پاستوریزه نه ها کیلویی میخواست بده به بچم اینم اسهال میشه بدم بدجور

من مادر شوهرم دايم بچه را میبره از عمد پیش هرکس که مریضه بار ها دیدم صرفه میکنه تو صورت بچه یا میگم مادر فلانی مریض بچه را نبر پیشش برمیداره میبره
بعد وقتی بچم مریض میشه زجر میکشه به شوهرم میگه حق نداری ببریش دکتر بچه را دکتری میکنی شوهرمم نمیذاره بچما ببرم دکتر اینقد حالم ازشون بهم میخوره میگم فقط ای کاش زجر کشیدن و از بین رفتن مادرشوهرم جلو چشمام ببینم که از اول ازدواج تا الان هرچی خونه به جیگر من کرد و من و زجر داد الانم بچمو...

عزیزم به من رسسسسما میگن بچه رو سرماش دادی
یعنی من سرماهارو دادم به بچم

من سر بچم ک زمین میخوره مادرشوهرم میگه تو یه بچه رم نمیتونی نگه داری

دو بار که ج بدی دیگه نمیگه کسی مقصری