۸ پاسخ

عزیزم منم تو خونه به بچه ها شکلات نمیدم فقط دو هفته یکبار که میریم خونه ی مادر شوهرم خود بچه ها ازش شکلات میخوان و منم حرفی نمیزنم هفته ای یکبار طوری نمیشه نگران نباش

حرف دل من تازه چیزیم بگم میشم آدم بده هم خودم هم همسرم هزاربارگفتیم مگه میفهمن

بنظر من کمتر برو اونجا ولی در کل همه مادر شوهرا‌ همینجورین بخاطر دوستی میدن شیرینی... اما از بعدش نمیدونن‌ .شما نباید عصبی بشی بجاش دو هفته یه بار برو اینجور بهتره

چه جالب مادر شوهر منم همش میگن ساغر جان بدن بچه به قند و شیرینی و چای نیاز داره 😂😂😂 من نمیدونم چه نیازی داره
منم اصلا این چیزا رو نمیدم حالا خداییش مادر شوهرم رعایت میکنن ولی همش میگن بهش شیرینی بده

رفت و امدتو کم کن

چقدمابرعکسیم شوهرم رواین چیزاحساس نوشابه شکلات آدامس نمک وااای من ازدستش کلافه شدم میگم بچه باامرنهی درست نمیشه بادیدن که میفهم ویادمیگیره

من میفهمم چی میگی.

زیاد میری خونشون ؟؟؟

سوال های مرتبط

مامان گل پسر مامان گل پسر ۴ سالگی
سلام خانوما یه سوالی دارم ازتون ، ما توی یه آپارتمان دوازده واحدی زندگی میکنیم همه همسایه هامون خداروشکر خوب و با فرهنگ هستن ، بچه های مودبی هم دارن ، واسه همین یه چند ماهی میشه پسرم دوست داشت با بچه های همسایه دوست بسه منم چون تو این چهار سالی که ایجاد هستیم دیدم که چقدر آدمای قایل اعتماد و با شخصیتی هستن اجازه دادم پسرم باهاشون دوست بشه و هر روز یکم بره تو حیاط باهاشون بازی کنه ، البته بازم حواسم بهشون هست اما خداروشکر خیلی راضی هستم پسرم اعتماد به نفسش و ارتباط اجتماعیش به نسبت قبلا خیلی بهتر شده ، اون وابستگی شدیدی که به من داشت و واقعا نگرانش بودم کمتر شده و از این بابت خوشحالم اما چند وقتی میشه که پسرم حتی وقتایی هم که دوستاش تو حیاط نیستن میگه می‌خوام برم تو حیاط ببینم چه خبره انگار خوصلش سر می‌ره منم اول اجازه نمی‌دادم یا در رو قفل میکردم میگفتم اجازه ندارید بری ، وقتی دوستات نیستن الکی میخوای بری تو این هوای گرم چی کار کنی ، اما با کلی اصرار و گریه راضی میشدم که بره ، میرفت و بعد از چند دقیقه بر میگشت ، الان امروز متوجه شدم رفته در کوچه رو باز کرده و تو کوچه رو نگار کرده ،که این منو خیلی میترسونه ، میترسم روزای دیگه هم تکرار کنه