۲۰ پاسخ

میدونم خیلی خسته ای. والا من خودم یدونه دارم وهنوزم اقدام به گرفتن پوشک و اینانکردم گاهی روزا کم میارم. نمیگم ناشکری نکن چون خودمم تواوج خستگی وقتی دعواش میکنم میگم خدایا کاش برگردم به عقب نمیکشم. ولی اینادلیل به کم شدن علاقه واحساس ونگرانی مادرانمون نیست. همین احساس مسولیته که اینجوری کلافه وخستمون میکنه.
فقط میخام بگم تواوج خستگی و بی حوصلگیت نگاه به دستاش بکن. هنوزخیلی دنیاشون کوچیکه وما مادرا تنهاتکیه گاهشونیم. اصلا قبول ندارم پدراخیلی زحمت میکشن چون واقعا توزمینه بچه هیــــــچ کاری به دوششون نیست و فارغ اقبالن نهایت بخان نیم ساعت وقت بزارن. کل شبانه روز ما حامیشون هستیم. من واقعایه مدت عصبی شده بودم دادمیزدم دعواش میکردم خیلی ـولی یبار دستاشو توعصبانیت گرفتم که بزنم رودستش. دستشوتودستم دیدم دلم شکست. اخه اینااصلا هیچ درکی ازدغدغه های ماندارن هیچ کارشون ازقصد نیست
عصبانیت ما اونارو لجبازترمیکنه

والله حق داری با بچه کوچیک
اصلا چرا پروژه پوشک رو تو که بچه کوچیک داشتی شروع کردی
خونواده شوهرتم بگن از این‌گوش بشنو و از اون یکی در کن
منم خیلی هی میگفتن کی میگیری، کی میگیری قشنگ ۲ و سال نیم که شد گرفتم
اگه ایتا داری آیدی ایتا تو بذار برات یه سمینار رایگان ترک پوشک هست بذارم
این که بچتم لجبازی میکنه هم به خاطر سنشه هم به خاطر اینه که بچه دیگه آوردی
خیلی شرایطت سخته عزیزم
حمام که میری غسل صبر کن و روری ۶۹ تا صلوات برا حضرت زینب بفرست

عزیزم احمقی به خاطر حرف خانواده شوهر عصبی بشی که بشه چروک رو صورتت به یه ورت من مادر شوهرم خالمه انگار سگه

پوشک گرفتن منم با شکست روبه رو شدم
میگذره دقیقا عین من دست تنهام خیلی روزا سخت میگذره بهم شوهرم از صبح تا شب سرکار

این نیز بگذرد

اگه میتونی بزرگه روزی یکی دو ساعت بفرست یه خانه بازی که مطمئن باشه اونجوری هم اون انرژیش تخلیه میشه هم خودت یکم راحت میشی

وااااااای از دست همچین آدمایی ،خب طبیعیه مادرا همچین حسی بهشون دست بده صبح تا شب با بچه های بی کله سرو کله میزنن،بعدم اگه دیدی زیادی زر زر میکنن کمتر برو خونشون بچه اتو بخاطر حرف اینو اون زود از پوشک نگیری که هر دوتون فقط آسیب روحی روانی می بینید بذار قشنگ آماده شه بعد

من فقط ی دختر دارم کاری کرده از زندگی سیر شدم ن خواب دارم ن استراحت عین نوزاد ی روزه شبا از ۱ساعت گریه میکنه شدید خوابو زهرمارم میکنه‌‌.‌..ن لباس میپوشه ن موهاشو شونه میکنه ن ازشیرگرفتمش ن از پوشاگ....فقط حرف میشنوم بچه فلانی لباسشو ببین موهاشو ببین من بدبخت با مادرشوهر تو ی خونه زندگی میکنم

عزیزم چرا به خاطر حرف مردم خصوصا قوم الظالمین خودتو ناراحت میکنی به اونا چه مگه اونا پول پوشکو میدن یه دفعه یکی بهم گفت عه هنوز پوشک میکنی دخترتو گفتم آره گفت دیر شده منم نه بلانسبت گرفتم نه چیزی گفتم پولشو ما میدیم گوهشو دیگران میخورن 😅😅آخه من که یه دونه دارم شما با دوتا اونم نوزاد الان شرایطت سخته بزار چند وقت دیگه جاریم تازه پسرشو از پوشک گرفت این ماه تولد ۳سالگیشه بچه ها باهم فرق دارن نباید مقایسه بشن

عزیزم صبوری کن واقعا آدم خسته میشه ولی خب بچه هام جز ما کسیو ندارن همین ک سالمن خداروشکر بخدا من امشب خونه مادر شوهرم بودم یکی از آشناها اومد با پسرش و همسر پسره نزدیک ۳۵ اینا سنش بود ک بنده خدا ۲۰سال پیش تصادف کرده و ن میتونه راه بره و ن ب درستی صحبت کنه ولی مادرو پدرش با اون حال ۲۰سال نگهش داشتن و ازش نگهداری میکنن تنها پسرشون ک اونم ب این وضعیت افتاده بود واقعا دلم گرفت واسه اون مادرو پدر تا حالا پسرشون و ندیده بودم ولی امشب ک دیدم با خودم گفتم مادر بودن یعنی این ...خداروشکر ک بچه هامون سالم و سلامت کنارمون هستن

خدا قوت بهت.منم دقیقا یه نوزاد دو ماهه دارم.الانم تو پروسه پوشک گرفتنم و تو شهرم غریبم.بعد از دو ماه به این نتیجه رسیدم که باید روزی یکی دو ساعت دختر بزرگم‌رو نبینم. با شوهرم‌صحبت کردم که تحت هر شرایطی باید ببریش بیرون یا من‌میرم تو اتاق با دومی.دو ساعت نمیام بیرون.به شدت هم دخترم بزرگم بهم وابسته ست.ولی شرایط اینطور بهتره .اخر شب ازش خسته نیستم.برام‌یکم تازگی داره وقتی میبینمش.امیدوارم با توجه به شرایط خونوادگی و روحی خودت یه راه خوب پیدا‌کنی.

منم همین حال رو دارم و واقعا درکت میکنم

منم همینم روزای خوبت میاد عزیزدلم منم تا دوماه خیلییییی اذیت بودم خیلی هنوز فکرشو میکنم واقعا قوی بودم
یه شب که بخوابی صبح پاشی میبینی همه ش گذشته بزرگ میشن

عزیزم من اصلا از نصیحت خوشم نمیاد اما تا وقتی ک چالش بچه اول تموم نشده نباید یکی دیگه اورد
مگه ی زن ی مادر چقدر جون داره چقدر توانایی داره ک بخواد تمام افکارش بذاره رو خونه داری بچه داری

ازاینکه کسی نیست پیشت تایکم براخودت وقت بزاری یکم خودتوبه آرامش دعوت کنی
میدونم تحت فشاری اونم بایکی نه دوتا ودرکنارش مسولیت خانه داری.
میگذره و سخت میگذره چاره ای جز تحمل امروز نیست. سعی کن خوش بینانه تر نگاه کنی مثلا ازاینکه هستن آدمایی که چندسال منتظرن ولی تودوتا دسته گلشو داری
غذا نمیخوره نخوره سخت نگیر گرسنه باشه خودش میادسمتت سعی کن کمترحساس به رفتار و خوردو خوراکش باشی تایکم شرایط برات بهتربگذره
هیچ بچه ای ازگرسنگی چیزیش نشده گرسنه باشه میخوره

من درکت میکنم عزیزم ...دقیقا میدونم چی میگی با این تفاوت که بچه هام ۵سال با هم تفاوت دارن ...واقعا مسئولیت دوتا بچه‌ خیلی سخته...چی بگم فقط توکل کن بخدا ازش صبر و تحمل بخواه
خدا خودش توانت بده

حق داری دوتا بچه کوچیک بدون کمکی سخته من فقط باید با پسرم سرو کله بزنم کلافه میشم خدا بهت صبر بده عزیزم این روزا هم میگذره قوی باش

از دست این وروجک ها پیر شدیم رفت خواهر کجای کاری 😅😅

ای خواهر من ک بعضی موقعا فکرای خیلی بد میزنه ب سرم

خب بچه داری همینه عزیزم سختی ها و شیرنی های خودشو داره فکرکن من الان خوابم میاد نشستم پیش پسرم داره بازی میکنه دخترمو شوهرم خوابیدن چه میشه کرد

سوال های مرتبط