۱۵ پاسخ

اینده بچت خراب نکن چون الان سن حساسیه اضطراب جدایی میگیره و بعدا خیلی تو شخصیتش تاثیر میزاره الان نقطه امن فقط تویی

بچت واجبه یا کارت ببین اولویت کدومه بعدم اینو بگم هیچکی جای مادر رو نمیگیره نه شیر درست حسابی میدن بهش نه رسیدگی میکنن بعد به مشکل میخوری تازه منم سرت میزارن که بچتون من بزرگ کردم

بذاری مهد سنگین تری

من حاضرم بچه مو بزارم مهد ولی نزارم پیش خونواده شوهرم
چون واقعا آینده بچه مو خراب میکنن
میشناسمشون

عزیزم پیش مادرشوهرت نذاری سنگین تری
من خودم دانشجوام مامانم پرستاره شیفت شبکاری میگیره تا بچمو نگه داره من صبح برم دانشگاه حتی زنداییم گفته بیار من‌نگه میدارم ولی یکبار مادرشوهرم نگفت بچمو نگه میداره دخترمم نمیشناسش
ببر مهد یا بیخیال شغلت شو بچت مهم تره

برادرزاده‌م یک سال و سه ماهشه
طاهای من ۳ ماهشه
ی روز از ساعت ۱۰ صبح تا پنج عصر خونه مامانم بود بدون پدر و مادرش
منم اونجا بودم
اصلااااااا نمیشد یک ثانیه چشم از هر کدومشون برداشت
هر کدومشون نیازهای خاص خودشون رو دارند
عمه‌ت هم فکر نمیکنم اصلا بتونه این دوتا رو باهم هندل کنه
خیلی سخته

عزیزم بنظرم اصلا این کارو نکن چون توی اون خونه یه بچه ۱۱ ماهه شیطون هست که ممکنه به بچت آسیب برسونه چیزی توی سرش بزنه یا یه کار اسیب زننده کنه

اصلا من یه هیچ کس نمیتونم اعتماد کنم بچمو بزارم پیشش نمیدونم چرا🥺حتی مامان خودم
احساس میکنم اونجور که باید مراقبش نیستن ممکنه کارایی کنن که به صلاحش نباشه

اگه شرایط داری کار نکن تا دو سالگی اون موقع هم مهد بهتره

بزارش مهدکودک
یا براش پرستار بگیر

شغلت چی بوده؟

تا بچه‌ت ب سن مهد کودک برسه از بیمه بیکاریت استفاده کن بعدشم بزارش مهد و برو سرکارت
والاع، منت مادرشوهرت هم نکش 😁

اخه تایم کاریم خیلی زیاده،۷ صب میرم ۷ شب میرسم خونه

مهد خوب پیدا کن

مادر خودت نزدیک نی

سوال های مرتبط

مامان بێریوان مامان بێریوان ۱۱ ماهگی
خانما لطفا نظر بدید دخترم خیلی خیلی اجتماعیه به حدیکه چند روز پیش دکتر که بودیم یه خانومه گفت که کمی دخترمو بغل کنه دادم بغلش دخترم واسش میخندید ذوق میکرد خانومه هم کم بود بال در بیاره کلا دخترم اینجوریه بعد ما با مادرشوهرم اینا با اینکه طبقه بالامونن رفت امد زیاد ندایم حالا دیروز شوهرم دخترمو برده پیش مامانش صدای جیغای دخترمو از پایین میشنیدم بعد که امد خونه گفت که یه ثانیه میدادش دست مامانش دخترم بغض میکرد بعد جیغ میکشید گریه میکرد اصلا سابقه نداشته اینجوری کنه حالا امروزم دخترمو بردم کوچه گفتم یه ذره هوا بخوره همسایه ها میگرفتن بغلش میکردن دخترم میخندید ذوق میکرد بعد مادرشوهرم صدام کرد که دخترمو ببرم پیشش دادم بغلش یه بغضی کرد یهو جیغ کشید اشکاش مثل چی میومد پایین باز چند باری امتحان کردیم بازم اینجوری میکرد فقط دست مادرشوهرم اینجوری به نظرتون علتی داره؟😂😐با اینه متنفرم از مادرشوهرم اما واسه اولینن باز دلم واسش سوخت میگفت بغل مامان خودتم اینجوری میکنه گفتم نه😂😑