فکر کنم دیگه باید یه تایپینگ مربوط به دکترم بزارم
"دکتر الهه سیاری فرد"
جراح،متخصص زنان و زایمان و نازایی
یکی از بهترین ادمایی که میتونه تو این کره خاکی وجود داشته باشه
دکتری که سلامت مادر باردار اولویت کارشه
هیچوقت یادم نمیره اول رفته بودم پیش دکتر فائقه تیره دست
اینقدر به من استرس میداد تا ۲ ماه و نیم که کار هرروز من شده بود گریه
اول بدون سونو گفت بچت خارج رحمه
بعد گفت احتمال داره قلبش تشکیل نشه
بعد گفت احتمال داره دور از جون همه بچه ها معلولیت داشته باشه
وقتی این حرفو زد من اینقدر گریه میکردم که مامانم میخواست بره دعوا بگیره من نزاشتم
گفت باید دکترتو عوض کنی
و من خیلی خیلی اتفاقی رفتم پیش این دکتر اخرین مریض داشت میرفت داخل منشی گفت امروز نمیشه منم همینجوری داشتم گریه میکردم
دکتر اومد بیرون گفت چیشده
به من گفت بیا تو
رفتم پیشش نشستم فقط گریه کردم
سونو و ازمایشات رو گذاشتم رو میز گفت چیشده گفتم اول بهم میگفت خارج رحمه نبود
بعد گفت قلب تشکیل نمیشه تشکیل شد
الان میگه احتمال داره معلولیت داشته باشه
گفت تا الان همه چی خوب بود
از این به بعدم خوبه

۲ پاسخ

دیگه گریه نکن گریه هات حالا مونده
گفت نگران هیچی نباش من کنارت هستم بعدم برام سونو ان تی نوشت گفت برو به هیچی هم فکر نکن
حتی ویزیت هم نگرفت
۲ هفته دیگه رفتم پیشش و اون استرسای من به کلی از بین رفت چون بهش اعتماد کامل داشتم
تا شد فشارم رفت بالا گفت حواست به خودت باشه و بهم متیل دوپا داد
یه روز فشارم رفت ۱۶ زنگ زدم گفت برو ازمایش بده اگه دفع پروتئین داشتی بیمارستان الزهرا رشت
یعنی حتی نگفت بیا پیش من
و من به گفته ی دکترم رفتم اونجا و همونجا سزارین شدم
حتی بعد سزارین با ارتا رفتم پیشش و خیلی خوشحال شد از دیدنمون
خلاصه که هرکی تو شرق گیلان دنبال یه دکتر خوب و با وجدانه من دکتر سیاری فرد رو بهش معرفی میکنم

منم تعریفشونو خیلی شنیدم 😍😍😍

سوال های مرتبط

مامان نازگل و نارگل مامان نازگل و نارگل ۱۱ ماهگی
من برای غِظت خونم آسپرین میخوردم و آمپول قرار بود این هفته قطع کنم ۳ هفته بعد زایمان کنم که بتونن تو جراحی جلو خون ریزی بگیرن
من امروز قطع کردم دارو هارو ،،فرداش بود درد پریودی داشتم خیلیی کم ،گفتم مگه میشه این درد زایمان باشه ماه درد ،اهمیت ندادم تا شب ،به دکتر پیام دادم اونم گفت شدید شد بیا ،منم هیچ تغییری نکرده بودم ،رفتم حموم کار هامو کردم ،اومدم به شوهرم گفتم بریم گاندی میخواد ۳،۴ تومن پول بگیره بگه برو استراحت کن بریم یه جا دیگه اونم گفت وقتی درد نداری بزار فردا پس فردا ،گفتم حالا بریم ببینم در چه وضعیتیه، رفتم ضیائیان، اونجا ماما دید سر پام گفت برو نیم ساعت دیگه بیا من سزارین اورژانسی دارم گفتم باشه، رفتم نشستم ،نیم ساعت بعد رفتم  دستگاه و بست و رفت ۱۰ دقیقه بعد اومد گفت خانوم درد نداری گفتم نه گفت بچه داره به دنیا میاد چه جوری درد نداری ،باید معاینه بشی و سریع اتاق عمل، نزاشتم گفتم من اینجا نمیمونم، گفت رحمت داره پاره میشه نمیرسی به بیمارستان ،زنگ زدم دکتر گفت فقط بیا منم دارم میام، خلاصه اوج ترافیک ۸۰ دقیقه تا بیمارستان گاندی ،رسیدم و اونجا هم گفت این رو از رو نفس هات گرفته باید خودم بگیرم، مگه میشه سرپا باشی تو ،دستگاه و بست همون موقع دکتر هم اومد ،تا دستگاه و بست داد زد بدویید داره به دنیا میاد، در عرض ۵ دقیقه اصلا پرونده اینا تشکیل نداده اتاق عمل، بچه به دنیا اومد و خداروشکر دستگاه نرفت
مامان آرمین مامان آرمین ۷ ماهگی
#دور سر زیاد۴ماهگی
پسرمو بردم برای مراقب و واکسن ۴ماهگی بهداشت
خانومه اندازه های دور سر پسرمو گرفت رفت که ثبتشون کنه
منم داشتم تو اتاق بغلی پسرمو برای واکسن آماده میکردم
خانومه صدام زنگ گفت بیا رفتم گفت دور سر بچت زیاده گفتم چی ؟!؟!؟؟
گفت تا حالا نگفتن گفتم نه گفت از بدو تولد زیاد بوده همینجورم داره میره بالا
گفت ییار دیگه میام اندازه میگیرم اومد اندازه گرفت گفت زیاده عصر ببرش پیش فلان متخصص اگه گفت طبیعی که خدا رو شکر اگه نبود باید نوار مغز بگیرن و دارو بده
کلی استرس و ترس تو وجودم افت ترس تو وجودم انداختی تازه شوهرم میگفت این همه ر
به شوهرم گفتم گفت این چه حرفایه گفت بریم بپرسیم شاید صب بود رفت اونجا اتفاقا بود بردمش پیش دکتر اندازه گرفت گفت طبیعیه بهداشت یکسانت بیشتر گرفته
نامه دادم بردم بهداشت بهش گفتم ترس
انداختی تو وجودم تازه شوهرم میگفت این همه راه بریم مرکز استان
گفت آخه مریض داشتیم تشخیص دادیم مشکل داشتن ۴سالشه داره دارو میخوره دو تا بچه هاشم همینطور شدن
خودمم نگا کردم رو خط بالای سبز بود یعنی رو نارنجیه ولی خوب طبیعیه
مامان لیانا🌼 مامان لیانا🌼 ۱۰ ماهگی
سلام خانوما
⛔⛔خانومای باردار و اونایی که میترسن نیان لطفا⛔⛔
من دوشب پیش خونه مامانم بودم شب که خوابیدیم دشک دخترم از خودم فاصله داشت بعد صبح بیدار شدم مامانم گفت چرا بچه رواوردی اینقد نزدیک خودت خطرناکه گفتم دیشب که بیدارم کردی گفتی بچه رو شیر بده گذاشتی بغلم بعدش اینقد خوابم میومد نزاشتمش سرجاش همینطوری خوابیدم بعد مامانم گفت نه من نیاوردم بچه رو که گفتی چرا بابا گفتی شیربده گشنشه بعد میخواستی بری گفتی فاطمه گیجی مواظب باش رو بچه نیوفتی چون دراز کشیده شیرش دادم مامانم گفت نه من نبود من اصلا نیومدم تو اتاق شما
گفتم پس حتما محمد(شوهرم) بوده من گیج بودم فکر کردم تویی مامانم گفت اره بعد شوهرم از سرکار اومد ظهر بهش گفتم تو نمیخواد بچه رو میزاری بغل من منو قشنگ از خواب بیدار کنی لیانا تا صبح بغلم بوده خطرناکه اینجوری خدای نکرده رو بچه میخوابیدم چی بعد شوهرمم گفت من؟گفتم اره تو گفت من اصلا دیشب بیدار نشدم گفتم مگه تو نذاشتی بغلم بچه رو گفت نه از اون شب یه ترس بدی دارم نمیدونم اون کی بوده اصلا نه صداش یادمه نه ظاهرش ولی حرفاشو یادمه چون هیکل و قد بلند بود به مامانم و شوهرم گفتم بابام و داداشم لاغرن دیگه از اونا نپرسیدم
این اخری مامانم دید ترسیدم گفت من بودم یادم رفته بود الان گفتی یادم اومد ولی میدونم الکی گفت برا نترسم چون اون اول خیلی محکم گفت من نبودم
حالا من چیکار کنم چی بوده به نظرشما😓
مامان دریا مامان دریا ۱۰ ماهگی
مامانا دخترم و امروز بردم واکسن زد ،شبکه بهداشت ...واکسن ۴ ماهگی
دیروزم طبق معمول بردمش مطب دکترش که متخصص اطفال و خیلی شلوغ و کارش عالیه ، دکتر دور سر دریا رو اندازه گرفت گفت عالیه همه چیز و من اینقدر از روند رشدش راضی ام که میتونی تا ۶ ماهگی نیاری، بهش،گفتم هر بار میبرم شبکه بهداشت به اندازه دور سرش،گیر میدن میگن کوچیکه. دکتر گفت اصلا مشکلی نداره عالیه اندازه اش، گفت ۴۰ هست و طبق اندازه های قبلی که نوشتم رشد متناسبی داره و ملاجش هم بازه که نشونه خوبیه...
حالا آنروز که بردن واسه واکسن دوباره گیر داد کوچیکه دور سرش،و ۳۹ و نیم هست گفت دوباره دو هفته دیگه بیا کنترل دور سر ...من گفتم دیروز دکتر دید گفت عالیه گفت نه عزیزم ۴۰ نیس ۳۹ و نیم هست .خلاصه که من موندم کی درست میگه ، آخه دکتر گفت بهداشت جرت و مرت نیکه و هر بار بکی اندازه میگیره، این دکتره اینقدر خفنه که یه نوزاد و با اندازه دور سرش فهمیده تومور مغزی دارا و درمانش کرده ‌‌. یعنی دوار خوبیه اما بهداشت هر بار بهم گیر داده خستم کرده