۱۳ پاسخ

چرا حرفایی ک زدی درد دل منه وضعیتی ک‌الان توشم و خیلی برام ناراحت کنندس

ماهاکه تو غربتیم واقعا سخته هیچکس نیست فقط خودمونیم و شوهرامون مخصوصا توی بارداری که ادم دلش میخواد تنها نباشه

حالا خوبه تو کلا تو غربتی
ما که پیش همیم ولی تنهاییم همیشه
چه خانواده چه شوهر هیچکیو ندارم
همون بهتر ادم تو غربت باشه تا نزدیک هم و تنها

عزیزممم🥹منم صبح تا شب تنهام ، شوهرمم گاهی میبره بیرون ، کارم فقط تلویزیون نگاه کردن و چایی خوردن تو تراسه

الهی عزیزم
وضعیت هر دومون. یکیه
از تنهایی دیوونه شدم
فقط میتونم بخوابم
کاش پسرم زودتر بیاد تا بتونم از تنهایی در بیام

ای جانن بازم خوبه دلمون باهمین چیزای کوچیک خوش بشه من تنها تویه شهرغریب ک خانوادم اشناپیشم نیس همسرصب میره شب میاد منم همش خونه از وقتی ک باردار شدمم شدید هورمون احساساتم زده بیرون همش توفکرخانوادم میرم اینک اگ تواین دوران پیشم بودن راحت میگذشت روزام دلم براشون تنگ میشه اگ اتفاقی بیفته حتی من نمیفهمم میگن بارداره توفک نره هروقت میرم دیدنشون انگار۱۰سال پیرترشدن و من نبودم جبران کنم زحمتاشون کنارشون باشم گاهی اینقدگریه میکنم ولی براهیچکدوم نمیگم دلم تنگ شده ک توفکرم نباشن 😞خیلی سخته واقعا توکشورخودت غریب باشی سخته. فقط دعام اینه خانوادم عزیزام سلامت باشن همینک زنگ میزنم صداشون میشنومم کفایت میکنه برام فقط سایشون باشه ❤️🙏

احسسسنت

❤️❤️❤️

والا منم ک خواهرام اینجان نمیان سر بزنن از بس سرشون شلوغه، خودمم یه ماهه سر کار نمیرم از صب تا شب خونه م فقط غروبا شوهرم میاد میبره یه دور میزنیم برمیگردیم، منم منتظرم نی نی دنیا بیاد ببرمش بیرون خسته شدم ازین توی خونه نشستن

و‌منی ک تنهام همیشه با اینکه خانواده شوهرم نزدیک من ولی نمیان بهم سر بزنن یا منو صدا کنند خونشون خیلی عوضی ان

منم شهر غریبم و کاملا درکت میکنم

دقیقا 🥹🥲

ای جان خیلیم عالی😍😍

سوال های مرتبط

مامان آوا ُ آرشا🧿❤️ مامان آوا ُ آرشا🧿❤️ ۲ ماهگی
خانومایی ک مث من بچه زیر دوسال دارید و الان حامله اید بیاید باهم یکم دردو دل کنیم🤕 بیاید بگید ببینم چه جوری خودتونو کنترل میکنید من الان نزدیک یک هفته ک دیگ خیلی سنگین شدم خودم بزور کارای خودمو میکنم چه برسه انجام دادن کارای یع بچه کوچولو خیلی دارم اذیت میشم
غذاشو میدم دستشویی میکنه باید ببرمش تو دستشویی بشورم بیارمش باز پوشک کنم
نیوه میدم بهش باید ناهارشو آماده کنم باز بعد ناهار دستشویی بعد اون شیرشو باید آماده کنم جدا از اون باید یع فکری برای شام خودمون کنم اگه کارای خونه باشه ک هیچ کارم ساخته باید ب کارای خونه هم رسیدگی کنم یعنی دیگ شب ک شوهرم میاد انقد ک کلافه میشم همش انگاری تو قیافم دلمم برا شوهرم میسوزه ک دیگ مث قبل براش وقت نمیزارم بلاخره قبلا ‌ باهم بازی میکردیم قلیون می‌کشیدیم فیلم می‌دیدیم میرفتیم پیاده روی و خیلی کارای دیگ ولی الان دیگ انگار ک اون میاد خونه شیفتمون عوض میشه و من مث جنازه میوفتم رو مبل😔
دلم برای روزای قبل تنگ شدع همش دعا دعا میکنم ک زود زایمان کنم بدنم یکم سبک بشه بلکه راحت تر بتونم ب خودم و بچه‌ام و شوهرم خونه رسیدگی کنم اینجوری خیلی سخته م برا هفته دیگ هم ک قرارع یکی بیاد کمکم کنه پرده هارو بشورع و خونه رو تمیز کنه دیگ باید کم کم برای زایمان خونه رو تمیز کنم🙂
اصلا ناشکری نمیکنم خدارو شکر و لایق این بودم ک تو این سن صاحب دوتا بچه بشم یع شوهر با درک بالا نصیبم شدع😅
ولی خی از خدا میخوام ک صبرم رو یکم ببرع بالا ک بتونم این روزارو بگذرونم میترسم کم بیارم عصبی بشم رد بدم من خیلی آدم عصبی هستم واقعا شاید باورتون نشه ولی من خیلی بیشرفم🤣
شماها چی مث منید یا شخصیت آرومی دارید