۵ پاسخ

میگفتی دعوت نکردی خب.. چطوری بیام تو رفتی و اومدی میای تعریف میکردی مجلسو ک چی شد و.. بعدتبریکم میگفتم

بنظرمن اصلا واکنش نشون نده چون کاری ک بهاد بکنها میکنه و حرفا و واکنش های تو براش مهم نیس من خودم همین قضیه همینجوری برام پیش اومد و کلی واکنش نشون دادم ولی بی فایده بود کلا دوست نداشتن ک من باشم الانم خیلی پشیمونم از کارهایی ک کردم هرموقع دیدیش یه تبریک خشک وخالی بگو

بگو هرکی رو بردی خاستگاری همونم بهت تبریک بگه🙄😐

چرا تورو نگفتن عزیزم؟ اونا رفتن فقط کلا بهت چیزی نمیگن؟

بگو‌تو‌مگه منو دعوت کردی یا خبر کردی که جواب مثبت دادن یا نه بگو در هر حال خوشبخت بشن

سوال های مرتبط

مامان نفس مامان نفس ۳ سالگی
سلام مامان های عزیز.اومدم با تجربه ی پستونک
اول اینکه من بسیار بسیااار راضی بودم که دخترم پستونک گرفت از همون روز سوم بعد به دنیا اومدن بهش دادم که عادت کنه.و چون بچه ام به شدت کولیکی بود بعد هم دکتر گفت پستونک رو بهش بده که یکم اروم بشه،و پستونک یه جورایی مادر دومش بود،و بعد دکترش گفت حتما از ۲۰ ماهگی تا ۳۰ ماهگی دیگه یواش یواش ازش بگیر،به خاطر فرم دندوناش،خب من چون میرفنم سرکار میخاستم وقتی بگیرم ازش که خودم بیشتر پیشش باشم گذاشتم برا ایام عید نوروز..این چندماهم که داخل اینستا پر بود از این ویدیوویی که پستونک بچه رو بادکنک میبرد که من حس خوبی به این کار نداشتم.اومدم یه دو هفته ای از نظر ذهنی اماده اش کردم با قصه و داستان و حرف زدن و این چیزا،یه روزم بهش گفتم یه مغازه ای هست که اگه بریم پستونکامون رو بهش بدیم به جاش بهمون عدوسکای بزرگ ک خشگل میده ،و دخترم به شدت استقبال کرد،رفتیم ور یه مغازه و به فروشنده قبلش گفتم سه تا پستونکش رو دادیم و دوتا عروسک به انتخاب خودش گرفتیم.خیلییی خوش حال بود،ولی دو شب اول یکم بیتابی کرد،بعدم دیگه خودش میگفت چون من بزرگ شدم پستونگم رو با عروسک عوض کردم
مامان رادین مامان رادین ۳ سالگی
سلام خانما خوبین میشه لطفاً بیاید و تجربه‌هاتونو بهم بگید چقدر طول کشید تا بچه‌هاتون از پوشک کامل جدا بشن و خودشون بگن پسر من سه سال و یک ماهشه دو بار تا الان تلاش کردم یک بار تو دو سال و نیم و یک بار هم تقریباً دو ماه پیش الان دفعه سومیه که دارم تلاش می‌کنم و هر بار اصلاً همکاری نشون نمی‌داد ولی خب دیگه چون سنش رفته بالا دیگه الان من به هیچ وجه دیگه نمی‌تونم مای بیبیش کنم و بزارم مای بیبی بمونه هرجور شده می‌خوام جداش کنم الان تو روز سومیم تو این سه روز فقط دو بار با اصرار من که دیگه واقعاً عصبانی شده بودم یه دوبار دعواش کردم تو دستشویی دستشویی کرد بقیه‌اش رو شلوارشو خیس می‌کنه و بعد که شلوارشو خیس کرد میگه جیش کردم یا وقتی تو شلوارش پی پی می‌کنه بعداً میگه که پی پی کردم .
خودش که اصلاً دستشوییشو به من نمیگه که مثلاً دستشویی دارم بریم دستشویی ولی خودمم که می‌برمش باز دستشویی نمی‌کنه بعد میایم که بیرون دستشویی می‌کنه.
جایزه و خوراکی و چیزایی هم که دوست داره رو بهش میگم که بعد از اگه انجام بدی بعدش بهت میدم حتی دوبارهیم که دستشویی کرد بهش جایزه دادم ولی بازم اصلاً همکاری نمی‌کنه.
بعد الان چون روز سومیم دو شب شما وقتی خوابیده که متوجه نشه و صبح زود بازش کردم بعد صبح زود که باز کردم باز مای بیبیش خیس بوده هر دو شبو.
حالا لطفاً بهم میگی تجربه‌هاتونو بهم بگید چقدر برای شما طول کشید که از پوشک جدا شن چه کار کنم که زودتر از پوشک جدا شه و متأسفانه یه سری جاها هم عصبانی شدم و دعواش کردم واقعاً می‌دونم که سه روز مدت زمان کمیه که بخوام توقع داشته باشم که زود یاد بگیره ولی اصلاً به هیچ وجه همکاری نمی‌کنه یعنی من با گریه می‌برمش دستشویی شما بگید من چیکار کنم
مامان جوجه هفت ماهه مامان جوجه هفت ماهه ۳ سالگی
سلام من از قبل از عید ۱۴۰۳ برای از پوشک گیری پسرم اقدام کردم و از فروردین دیگه کامل بازش کردم فقط گاهی برای خانه مادر شوهرم یا بیرون رفتن طولانی پوشک میکردم ، ازون موقع پسرم تو خواب دستشویی نمیکنه ، وقتی با ماشین بریم بیرون هم تا برگردیم دستشویی نمیکنه ، اما تا تو خونه یا بیرون تا خودم به زور نبرم ، خودش نمیگه و اگه نبرم تو شلوار دستشویی می‌کنه ،برای ادرار و مدفوعش هم همینطور ، البته اینم بگم که یک ماه پیش روز تولدش یه روز تقریبن گفت منم یه بار کادو تولدش و دستشویی رفتنش براش دوچرخه و ظرفشویی خریده بودم که بهش دادم اما دیگه نگفت ، هر چی هم با مهربانی میگم فایده نداره ، دعوا میکنم فایده نداره ، قول جایزه میدم فایده نداره ، برچسب میزنم فایده ندارد ، الآنم سه سال و یک ماهشه ، تو لباسش دستشویی می‌کنه و میاد میگه دستشویی کردم ،‌با وجودی که هی بهش میگم دستشویی داری بریم ، میگه ن ندارم و آخرم تو اتاق می‌کنه ، واقعن درمانده شدم و همش گریه میکنم ، راهنماییم کنین ، اینم بگم که پسره من هفت ماهه به دنیا اومده نمی‌دونم تاثیری داره توی دیر گفتنش
مامان دلوین مامان دلوین ۳ سالگی
سلام
مامانا دختر من یه مدته که خیلی کنجکاوی نسبت به پایین تنه‌اش داره نمیدونم اصلا باید اسمشو کنجکاوی گذاشت یا نه دیگه کلافه شدم از دستش
چند مدته متوجه شدم میره تو اتاقش و شروع میکنه به نگاه کردن و دست زدن به خودش قبلا اصلا اینجوری نبود هیچ چیزی هم ندیده و اتفاقی هم پیش نیومده نمیدونم چرا اینجوری شده
من حساسیت نشون نمیدم که بدتر کنجکاوی نکنه سعی میکنم حواسشو پرت کنم و بیشتر مراقبش باشم یه مدت حس کردم یادش رفته بود
اما امروز همسرم رفت تو اتاق دیده بود که شلوارشو درآورده و با صدای بلند دعواش کرد جوری که از ترس خودشو خیس کرد واقعا نمیفهمم چرا اینجوری میکنه حتی.یبار باهاش صحبت کردم گفتم مامان چیشده دستشویی داری که شلوارنو درآوردی گفت آره درحالی که من میدونم ربطی به دستشویی رفتنش نداره
انقدر تو گوگل چرخیدم که راهکار پیدا کنم که آخرش با گهواره آشنا شدم
وقت گرفتم پیش روانشناس منتهی واسه سه هفته دیگه بهم وقت داده خواستم ببینم شما راهکاری دارید؟
اصلا طبیعیه همچین چیزی؟؟