۱۲ پاسخ

ته‌انداز بال و کتف
😍
یکی هم همش ناخنک‌میزنه😶‍🌫️

تصویر

چیزی تونستی بخری

طرز تهیشو بگو بی زحمت

تو فقط بگرد🤣🤣🤣

غذاتون زهرا کم نیست 🤣 شوهرمن خیلی شکمو 😑🥴

چیزای خاصی هم بود؟ من چن وقت میخام برم هی نمیشه

ای جان نوش جان

نوش جون بانو

نوش جونتون

بح بح همیشه به گشت و گذار 😁
نوش جونتون 🥰

خواهری جسارت نباشه ۲سال و ۸ماهشه دیگه پستونکشو بگیر مرد شده برای خودش ماشالله

خخخخ موفق باشی

سوال های مرتبط

مامان دو عشق مامان دو عشق ۳ سالگی
خانما میدونین من از درک نشدن بدم میاد همیشه میخ‌استم یکی مثل کوه پشتم باشه ولی من لیاقت ندارم دیروز واسه کتفم بدجور تیر می‌کشید رفتم دکتر . امروز شوهرم بی هوا صبح که از خواب پاشده میگه امروز چیزی خرج نمی‌کنیم خیلی متلک گفت منم تا میخوام حرف بزنم ها الان های میشی بلند صحبت میکنی روزمو به گو.ه کشید امروز همسایه هامون میرن کربلا روضه داشتن دوتاشون پسرم یه عذاب هایی سرم آورد که نگم بعد دیگه بریده بودم نیومد تو آخرسرم کنترلم و ازدست دادم هم پسرمو هم دخترمو کتک زدم صورت دخترم خون مرده شده میگه من چجوری برم جشن پایان مهد کودک دلم بدجور کبابه دخترم تقصیری نداشت فقط پسرم کفریم کرده بود اون بی گناه بود ولی با این حال بازم به من میگه مامان دعا میکنم دستت خوب بشه دیگه درد نکنه 😭😭😭😭😭😭😭 ایشالا دستم بشکنه
همش من به دوش میکشم نمتونم دو دیقه واسه خودم باشم خستم با شوهرمم دعوام شد میگه اگه خسته ای بیا برو پول دربیار من خودم اینارو بهتر نگه میدارم فک میکنی پول درآوردن راحته که بیام بچه ها رو هم من نگه دارم
هیچ محبتی نداره حالم که بده این بیشتر عذابم میده بجای دلداری
الان دیگه چشام باز نمیشه از گریه ولی چه فایده حرف زیاد دارم ولی دیگه نمیتونم
من بجز بچه هام هیچ دلخوشی ندارم نباید اینجوری میشد
دخترم چون من بیماری عصب داشتم بیشتراز پسرم از دستم عذاب کشیده کاش مادر خوبی بودم کاش بهترین بودم
منو کاش میذاشتن یه آدم خوب میموندم
مامان کوثر جون مامان کوثر جون ۳ سالگی
📌📌📌تجربه قطع پوشک شب📌📌📌
خب و اما برای پوشک شب
اول که بگم من دخترم معمولا تا ساعت ۱۰_۱۱ خوابه همیشه هم این موقع که پا میشد جیش کرده بود.
شب اول پوشک گرفتن تصمیم گرفتم ببندمش فعلا تا شبا خشک بشه ولیییی روز دوم دیدم همون اول دوبار خطا داد !!! گفتم ممکنه این پوشک شب تداخل ایجاد کنه در کنترل روزش پسس تصمیم گرفتم همزمان پوشک شبم قطع کنم.
اول یه نایلون ضخیم بزرگ گرفتم انداختم همونجا که مییخوابه با یه پتوی نازک روش که شستنش راحت باشه.
شب دوم قبل از خواب مایعات ندادم و تا وقتی بخواد کامل بخوابه دو سه دفعه بردمش توالت تا مثانه اش کامل خالی بشه .ساعت ۴ صبح کوک کردم پاشدم دیدم خشکه☺️بغل کردم بردمش یکم آب ریختم جیش کرد بعد دیگه تا صبح خشک بود.😍
شب سوم هم‌همینکارو‌کردم ولی وسط شب که بردم خواب خواب بود جیش نکرد گفت ندارم.
به خاطر همین از شب چهارم دیگه بلندش نکردم برای بردن به دسشویی و خداروشکر تا الان این چن روز شب ادراری نداشته🌹🙏🏻
توی روزم تایم. کنترلش بیشتر شده ❤️
مامان رستا و رضا مامان رستا و رضا ۶ ماهگی
یه نظر سنجی
شمام جای من بودین با شرایط زیر چیکار میکردین ؟
تو سفر با فامیل شوهر بودم دخترم
۱)به شدت حرف گوش نکن شده بود
۲)غذا نمیخورد همش میخواس بره بازیگوشی
۳)از بس محو بازی بود نمیرفت دستشویی جیش کنه ( حتی به زور ) و از صبح ۳/۴ باااار خطا داده بود ( رستایی که از اول از پوشک گرفتن فقط یکبار روز دوم خطا داشت )
۴)فقط گیر داده همه کارهاشو مادرشوهرم انجام بده و راه نمیومد با من
۵)هندونه یواشکی خورد و‌سردی کرد و دم به ثانیه جیشش میگرفت
۶)فردا صبح هم همگی میخواستن برگردن
۷)شوهرم به خاطر یه کار فوری میخواست تا تهران برگرده دوباره برگرده تا مارو برداره

من این شرایطو دیدم یهویی تصمیم گرفتم کازه کوزمو جمع کنم و برگردم چون دیگه داشتم روانی میشدم از طرفی من یه بچه ۳ ماهه هم دارم
شوهرم تا خونه قاطی بود که چرا ضد حال زدم و برگشتم ولی من فقط اون شرایطو ترک کردم چون نمیتونستم کنترل کنم و منم تا خونه اشک ریختم
الان فکر کنم پیش فامیل شوهر یکم بیشعور جلوه کردم نه ؟
شما جای من بودین بازم میموندین ؟
مامان حقیقت تلخ☕ مامان حقیقت تلخ☕ ۳ سالگی
پارت 9 سرگذشت واقعی من

قشنگ پشتم احساسش میکردم با صدای لرزان گفتم: چرا خودتو نشون نمیدی؟ چرا خودتو از من قایم می‌کنی؟ سکوتش از صحبت کردنش برام ترسناک‌تر بود بالاخره به حرف اومد و گفت بای آخرین بار امتحانت می‌کنم اگه ترسیدی با اینکه خودت رهام کردی ولی باز تبدیل به یه حس می‌شم اما اگه نترسیدی توی دنیای واقعی همیشه کنارتم و از همه خطرات حفظت می‌کنم آب دهنمو قورت دادم و گفتم من آماده‌ام
بدون هیچ مکثی گفت پایینو نگاه کن لبمو گاز گرفتم که اگه صحنه ترسناکی دیدم جیغ نزنم به پایین نگاه کردم دیگه پشتم احساس نمی‌کردم پایین چیزی دیدم که از بیان و توصیفش عاجزم چون قولی دادم که شکستنش موجب رنج و عذاب من و اطرافیانم میشه اما همینو بدونید که هیچ چیز جسمانی واقعی اون شبیه اون پسرک زیبا و خوشگل توی خوابم نبود اثری از احسان رویاهای من نبود اما تنها یک چیزی مشترک بود اون هم ذات همیشگیش خیلی ترسیده بودم انقدر لبمو محکم گاز گرفته بودم که توی دهنم احساس خون کردم این اولین دیدار من با اون بود اون شب قول و قراری با هم گذاشتیم اینکه تا من نخوام و صداش نزنم هرگز ظاهر نشه حتی زمانی که خطری تهدیدم کنه یا اشتباهی بخوام بکنم اون هم ازم قولی گرفت که اجازه بیانشو ندارم و اینطور شد که تا ابد او با من خواهد بود...