ی درد و دل خواهرانه دارم باهاتون چون دلم خیلی گرفته
من سر موضوعی با خواهرم بحثم شد و تقصیر اون بود با این شرایطم درکم


نکرد و باهام بحث کرد منم گریه کردم الان ی هفتس که ن زنگی زده بهم نه چیزی ک بگه خواهرم حاملست حالشو بپرسم
امروز شنیدم خونه مادرمه به خاطر خواهر زادم پاشدم رفتم چون دلم خیلی رفتم دیدم رفتن نیستن تنگ شده عکساشو میبینم گریم میگیره هروز
بهم زنگ میزد خواهر زادم ولی از وقتی دعوامون شده اونم زنگ نمیزنه الان داشتم عکساشو نگاه میکردم دلم ی رزه شده براش همش اشکم میاد آخه من چیکا کنم
مگه من کیو دارم جز اونا دوتا خواهر بیشتر نیستیم😢😢😭

گلم بنظرم شمام تند جواب دادی بجورایی مقصری

عزیزم ماهم دوتا خواهریم فقط ولی هیچ وقت خواهرم ی زنگ نمیزنه که بگه مردی یا زنده ای فقط مت زنگ میزنم الانم تصمیم گرفتم منم دیگه زنگ نزنم دلم برای بچش ی ذره شده اصلا نه منو دوست داره نه بچه هامو فقط پسر کوچیکمو دوست داره
چند هفته پیش بهش گفتم بیا خونمون گفت ولس کن هفته ای ی بار خونه مامان میبینمت دیگه دلم خیلی شکست
منم وقتی اونا اومدن خونه مامانم نرفتم اونم فقط از مامانم حال پسرمو پرسیده
وقتی دختر خاله هامو میبینم که روزی ۱۰ بار باهم حرف میزنن دلم کباب میشه

عزیزم سر چی دعواتون شد

ایجانم منم خواهرم نسبت به دختر من اینطوری دیوانه وار دخترمو دوست داره الان یه اسکرین از حرفاشو میفرستم......


بخدا من نسبت به دختر خواهرم اینمدلی نیستم

دوسش دارما جونمه ولی حس میکنمخواهرم بیشتر دوست داره

زنگ بزن به خواهر زادت دعوای بزرگا به بچه ربطی نداره

سلام مامان قشنگم این پیج عروسکسازی اینستا منه خوشحال میشم منو فالو داشته باشی شاید یه روزی برات مفید باشم @arisak_handmade