۹ پاسخ

بیخود گفته عالم و ادم ۳۸و۴روز سز میشن . بستگی داره یکی زودتر دنیا میاد کامل و دستگاهم نمیره . مونده خدا بخواد آدمو

منم همینجوری گفتم ۷آذر زایمانم کن تاریخ ان تی ۱۷هست منم گفتم همه دکترا ده روز زودتر زایمان میکنن قبول نکرد گفت که تو میخوای بچتو اذیت کنی زودی درش بیاری گفتم اگر کیسه آبم پاره بشه چیکار کنم گفت پاره نمیشه تا ۴۰هفته صبر کن گفتم من هیچ سزارینی ندیدم تا ۴۰هفته صبر کنه میگفت سزارین اول باید تا اون موقع صبر کنی
بعدش منم گفتم من ۱۰میرم میخابم میگم درد دارم اینا نامه بده
نامه نداد فقط‌روی یه برگه‌نوشت بستری شود 😑

والا دکتر منم قبول نکرد ۳۸ گفت اولین روز ۳۹

ماماها هیچی حالیشون نیست ببخشید اندازه گاو حسنی نمیفهمن .من روز چهارم رفته بودم کلینیک شیردهی پرسیدم چیا شیرو بدمزه میکنه گفت هیچی همه چی بخور مگه گاو همه علفی میخوره شیرشو ما میخوریم بدمزه ست.منم شکایتش به بیمارستان کردم ز ن ی ک ه بیشعورو😒

خیلی بیخود کرد😑

برای منم 39 هفته دو روز وقت سز داده دکترم

زر زده

ماما خیلی بیخود کرده
به یسریا خیلی زودتر از ۳۸هفته ختم دادن بچه هاشون دستگاهم نرفتن حتا

چرت محض میگن اینکه میگن تا۳۹بمونی فقط بخاطر گیردادن بیمارستانه

سوال های مرتبط

مامان مبین جونم مامان مبین جونم ۴ ماهگی
20مین بعدش که رفتم گفت راست گفتی انقباضات همون 4دقیقه شده زنگ زد به دکتر کشیک درهمین حین داروهاروهم پرسید که گفتم آسپرین هم. تا شب قبل می‌خورد به دکتر گفت دکتر اومد یه دخترجون وکلی دعوام کرد که باید تا36 هفته میخوردی چرا بیشتر خوردی تو آن اس تی بعدی هم معلوم شد تکون بچه کمه و هانه رحمم 1سانت باز بود دکتر گفت بستری بشه زایشگاه اما عواقب‌ آسپرین خوردنت پای خودت، ساعت 10 زایشگاه بستری شدم یه ماما خوب هم اومد وگفت دراز بکش روتتت گفتم امروز زایمان میکنم گفت بذار معاینه کنم برعکس قبلی خیلی باارامش معاینه کرد گفت شدی 2سانت دهانه رحمت نرمه وهمکاری عالیه تو شیفت من زایمان
نمیکنی ولی تاشب زایمان میکنی، الانم دراز بکش تا علائم بچه روچچک. کنم گفتم نمیشه ورزش کنم گفت علائم وضعیت بچه چک بشه چرا، گفت کیسه آبت پاره شده گفتم نه دراز کشیدم چک کرد مامانمم اومد تو اتاق همون لحظه بچه یه تکون بد خورد ومتما بالاسر بود گفت انقباضی خوبی داری کیسه آبم پاره شد گفتم به‌ش چک. کرد ودید بله ولی سریع رفت بیرون
مامان shina مامان shina ۱ ماهگی
پارت چهارم
خلاصه سرمو آوردم بالا یه نگاهی با التماس به دکترم انداختم و سلام کردم
چون مدت طولانی سرم پایین بود ندیده بودمش
خلاصه درازم دادن و کلی عذرخواهی کردن که ببخشید خیلی اذیت شدی و معذرت میخوایم و این حرفا
یه پارچه سبز کشیدن جلوم
دو تا دستامو به دو طرف محکم بستن و من هر لحظه استرسم بیشتر میشد
وقتی بتادین زدم به شکمم گفتم من حس میکنم بیحس نیستم دکترم گفت نگران نباش قبلش چک میکنم چند دقه بعدش نمیدونم نیشگون گرفت چیکار کرد گفتم آااای سوختم بعدش خانمی که کمک کرده بود خم بشم دستمو محکم گرفت و آمپول زد تو رگم دیگه چیزی نفهمیدم( که بعدش تو بخش که رفتم فهمیدم چه خبر بوده که آخرش میگم واستون)
‌وقتی به هوش اومدم پاهامو کامل حس میکردم نه سِر بود نه بی حس
به خانمی که از بغلم رد شد گفتم بچم چند کیلو بود یه دفعه با یه حالت عصبانی برگشت گفت یه بار بهت گفتم چند بار میپرسی
نگو که من تو حالت خواب و بیداری یه بار ازش پرسیده بودم اما حواسم نبوده
دکتری هم که بیهوشم کرده بود اومد بالاسرم گفت خوبی گفتم بچم کجاس رفته دستگاه گفت نه حالش خیلی هم خوبه صدا کرد گفت بچشو بیارین بچشو میخواد
خلاصه جوجو منو آوردن گذاشتن کنارم رو یه بالشت و سینه رو کردن تو دهنش که شیر بخوره
مامان ILIYA مامان ILIYA ۶ ماهگی
#2
من کل ترسم از همین سوند بود اخه میگفتن دردش وحشتناکه کلی استرس و عذاب خلاصه پرستار اومد گفت خودتو شل بگیر من تا اومدم درد حس کنم گفت تموم شد یعنی واقعاااا دردش از امپول زدن کمتر بود توی دلم گفتم خب اولین مرحله که میگفتن خیلی سخته تموم شد خلاصه بردنم قسمتی که اماده میکنن برای اتاق عمل سرم وصلم کردن تا نوبتم بشه برای عمل دکتر بیهوشی اومد و بهم گفت میخوای بیهوش کامل بشی یا کمر به پایین گفتم واقعیتش من نمیدونم کدومو انتخاب کنم گفت اگه نظر منو بخوای کمر به پایین بهتر خواهر خودمم بود همینو میگفتم گفتم خب باشه کمر به پایین دکتر سال داری بود گفت اما چون چاقی شاید سوزن نرسه و نشه بیحست کنم حالا بازم امتحان میکنم اگر شد که چه بهتر اگر نه بیهوشت میکنن مشکلی نداری گفتم نه خلاصه بردنم اتاق عمل خانم دکتر داشت آماده میشد دکتر بیهوشی اومد گفت دولا شو نگاه نافت کن تا امپول بزنم ببینم میرسه سوزن یا نه باید بیهوشی کامل بشی من اونموقع از ترس گفتم نه نمیخوام بیهوش کاملم کنید گفت تو که از کمر میخوایی گفتم نه میتزسم گفت من الان وسایلارو باز کردم و بزار امتحان کنم اصلا ترس نداره گفتم خب باشه دولا شدم نگاه کردم به نافم یه لحظه حس سوزشی که امپول میزنن میسوزه اون حسو داشتم و دکتر گفت خداروشکر رسید و بیحس میشی الان گفتم همین یکی امپول کافیه مطمئنی بیحس میشه گفت اره نگران نباش بازم قبلش امتحان میکنن ببینن بی حس شده یا نه کم کم پاهام شروع کرد گز گز کردن و حسشون نمیکردم