۲۲ پاسخ

بگیر بابا مگه ما ک با چسب برق سینه های ننه هامونو ول کردیم چمونه؟ بیخیال دیگه سعی کن نترسونیش فقط تلخ شه بگو خراب شده . همین . بعدم دیگه بهونه گیریاش باخوراکی و بیرون بردن درست میشه

حرف مفت بچه نمیدونه دوست داره تا چن سال هم بهش بدی میخوره بعد بچه به جز مادر پیش کی میخوابه چن روز اینجوری ضربه میبینه نه چسب و چیز تلخ بزنی

منم تلخی از عطاری گرفتم زدم. ی چند بار پسرم اومد بو کرد خودش زده شد .تا ی چندروز سراغش اومد .بعدهم دیگه یادش رفت.اذیت هم نکرد زیاد

والا من برام کابوس بود از شیر گرفتن یه مرحله خیلی سخت اما خدا رو شکر راحت گذشت چند روز اول خودش کم میومد سراغ شیر منم از فرصت استفاده کردم دیگه هر وقت میگفت شیر بجاش پاستوریزه لهش میدادم خدا رو شکر گرفته شد اصلا باورم نمیشه از پسش بر اومدیم پسر من با سینه میخوابید شب و روز

من ک صبر زرد زدم همین ک لب زد دیگ نخورد راحت...بهداشت زر میزنه بابا

راستی عزیزم شیر روز رو چطور گرفتی؟

چه جالب
چه خوب شد که گفتی پس منم هر وقت آنیلا آمادگیشو داشت از شیر میگیرمش عجله نمیکنم براش
بزرگه رو تولد دوسالگیش رو هم گرفتم یک هفته بعدش بهو قطع کردم
ولی الان یادم نمیاد چجوری نخوردش
فقط یادمه فردا صبحش بیدار شد شیر خواست بهش آبمیوه پاکتی دادم خورد خوابید دیگه هم بهونه ی شیرو نگرفت

همه ما به این روشا رفتبم بچه خودشونم ببینی تلخک زدن

سعی کن قانعش کنی ک شیر دیگه تموم شده و بزرگ شدی و با قصه راضیش کن
بیشتر بچه ها با شیر قبل خواب مشکل دارن چون خواب مستقل رو بلد نیستن ک اونم یه هفته ده روز زمان میبره تا عادت کنن به قصه و لالایی
شما فقط مقاومتت رو نشکن اصرارم کرد فقط یکی دوجمله رو تکرار کن چون توضیح زیادی بچه رو گیج میکنه.

تدریجی بگیر منم تدریجی گرفتم
درست ترین و اصولی ترین روش ازشیرگرفتن تدریجیه

پس قضیه کنسله تا چهارسالگی باید شیر بدی اینطور که من دخترتو میشناسم😂

پریسا جان باید با ی روش جذاب دیگه بخوابانید...مهرسام شیرخشک بود ولی من واسه ترک پستونک خواب ی تاپ خردیم براش از این نرم‌ روی اون خوابوندم براش جذاب بود اصلا بهونه نگرفت

ولش کن اونارو بابا.من یه ماه میشه از شیر گرفتمش اول رژ زدم گفتم بوف شده نخورد.بعد گفتم شاید شب تو خواب بخوره تلخک زدم.یعنی دختر منم خیلی خیلی وابسته به شیر بودا یعنی همش داشت شیر میخورد.اصلا هم اذیت نشد.بعد بهش میگفتم بیا شیر بخور اصلا نگاه هم نمیکرد خخخ.راحت شدم

منم پسرمو دوروزه از شیر گرفتم،یعنی دو شبه روزگارمو سیاه کرده،باز روزا بهتره یخورده

وااه 😑😑😑یعنی چی مگ ماهایی ک ازشیر گرفتیم آدم نبودیم بچه هامون ضربه خوردن 😂😂😂😂😂آخ تورو خدا خندم دختر اینا خودشون احتیاج به آرامش دارن این چرت پرتا چیه بگیر یهو اصلا اذیت نمیشی.

من دوشبه شیرشب شو قطع کردم هیچی هم نزدم به سینم وقتی بیدارمیشومیگه جی جی میگم جی جی دردمیکنه فقط اب میخوره وبعدتوبغلم یاتاب تابش میخوابونمشم شب که عادت کنه بدونه جی جی بخوابه بعدشیرروزو قطع میکنم

مگه خودمونو چجوری از شیر گرفتن الانم که اصلا یادمون نیست.

ببین از نظر من این روش ها برای همه یکسان نیست هرکس بسته ب شرایط بچه اش باید کاری رو انجام بده اونا ی روش کلی رو پیشنهاد میدن ولی این روش ب معنای قطعی بودن برای همه نیست
سما هم از نظر اون جور ک صلاح میدونی باتوجه ب روحیه و شرایط خودت و بچه ات انجام بده

راست میگه مثلا من مامانم میکه از پر مرغ ترسوندمت یه تیکه پر مرغ رو چسبوندم به خودم گفت تو رو میخوره و فلان بعد من خیلی ترسیدم دوسال و دو سه ماهم بوده
الان هنوزم که هنوزه من مرغ و خروس و جوجه کوچولو حتی بهم نزدیک بشه غش میکنم دست خودم نیست اصلا
حالا یه داداشم تا ۴ سالگی شیر مامانم خورد 🤣الان انقدر پسر آروم و عشقیه عاشق مامانمه 🥺

عزیزم خودتو اذیت نکن .یکبار برای همیشه از ی چیز تلخ استفاده کن تموم شه دیگه

کم کم فاصله شیردهی رو زیاد کن. و شب اگر شیر خواست آب بده و بغل. من خودمم هنوز نتونستم. اما یکم مقدارش رو کم کردم
باهاش صحبت کن بگو ببین بزرگ داری میشی شیر نباید بخوره مثال بزن که خودتون شیر نمیخورید. کم کم کمش کن تا انشالله قطع بشه. اگر امکانشو داری روزا ببریش پارک یا مهمونی یادش میره بیاد سراغ شی

سلام اینا همه حرفن بچه هرچی دیرتر از شیر بگیری وابستگیش بیشتر میشه پیش شما نباش هم اضطراب شیر گرفتن هم دوری از شما رو باید تحمل کنه ایجوری استرس میگیره بد عنق میشه من بچمو یسال چهار ماه از شیر گرفتم راحت خیلی ب شیر وابسته بود حالا اخلاق غذا خوردنش همه چیزش اوکی شده

سوال های مرتبط

مامان رایان مامان رایان ۲ سالگی
دوستان یه سوال می خوام بپرسم ولی اگر کسی بارداره نخونه شاید باعث بشه بترسه.
پسرم معمولا می رفت تو اتاق خودش در رو می بست (برق اتاقشم همیشه روشنه) بعد نق می زد که بیا در رو باز کن زود می رفتم در رو باز می کردم و همه چیز اوکی بود. تازگیا چند روزیه می ره تو اتاق در رو می بنده و صداش درنمیاد اگر برم پشت در صداش کنم آروم شروع می کنه جیغ زدن وحشتناک و کوبیدن خودش به در. چون پشت در هست نمی تونم کامل در رو باز کنم فقط دستگیره رو می کشم پایین و همون اندازه که در خودش باز می شه دیگه دست نمی زنم ولی در محکم دوباره بسته می شه. اصلا نمی بینم خود پسرم این کار رو می کنه یا نه ولی اون همچنان جیغ می زنه و گریه می کنه و می زنه به در. چندین بار این باز و بسته شدن در و جیغای پسرم و کوبیده شدناش به در ادامه پیدا می کنه تا بالاخره آخرش دیگه یه بار که در رو باز می کنم خودش در رو تا آخر باز می کنه‌. درحالی که به شدت گریه می کنه و ترسیده خودش رو میندازه تو بغلم. درحدی که تا یک ربع هق می زنه و از بغلم پایین نمیاد. به نظرتون طبیعیه؟ برای شما تا حالا پیش اومده؟
مامان جان دلم🍁 مامان جان دلم🍁 ۲ سالگی
من هر وقت دخترمو دعوا می کنم و از دستش عصبانی می شم بعدش ازش معذرت خواهی می کنم و بهش می گم منو بخشیدی اونم می گه آره. یه بار موقع شیر خوردن گازم گرفت منم شیر دادنو قطع کردم و چند دقیقه بهش شیر ندادم اونم یه کم گریه کرد بعد یهو اومد بوسم کرد صورتمو ناز کرد گفت ببخشید دیگه گاز نمی گیرم😔 🥺 منم دلم سوخت بهش دوباره شیر دادم.‌ الان هر وقت تلاش می کنم دیگه شیرش ندم همش میاد نازم می کنه بوسم می کنه می گه ببخشید😔 جی جی بده. من هر چی می گم تو کار اشتباهی نکردی که بگی ببخشید اصلا حالیش نمی شه😔 هم دلم براش می سوزه که التماسم‌می کنه هم باید از شیر بگیرمش نمی دونم دیگه چیکار کنم. دورو بریا هم دخالت می کنن😒 مثلا مادرم دیشب خونمون بود نذاشت بخواد گریه کنه و تلاش کنه خودش بخوابه اومد دخالت کرد منم اونو دعوا کردم گفتم تو دخالت نکن ولی کلافه شدم باز شیرش دادم و خوابید😔 من بچه بودم حال من براش اهمیتی نداشت ولی الان پیر شده نمی خواد نوش کوچکترین رنجی بکشه حتی اگه اون رنج به نفعش باشه😏
خلاصه بزرگ کردن و تربیت کردن بچه تو شرایطی که بزرگترای دورو برش هنوز بالغ نشدن و نیاز به تربیت دارن کار استخوان شکنیه😮‍💨