۴ پاسخ

خداروشکر خرپف نمیکنه

جامو جدا کردم

تاصبح لگد میزنم تا بیدار شه چند ثانیه قطع میشه حداقل😑

والا من نمیخوابم پیششاعصابم خورد میشه واقعا تو سالن میخابه شوهرم

سوال های مرتبط

مامان پریناز مامان پریناز ۳ سالگی
بعد از قضیه دعوا بین منو پریناز گفتم ببرمش یک دورش بدم هم خرید دارم انجام بدم خلاصه بردمش با دوچرخش یک دوریش دادم اومدیم خونه شام خوردیم کارامونو کردیم رسیدیم نوبت خواب دیگ موقع خواب گفتم قبل خواب باهاش حسابی بازی کنم خستش کنم راحت بخوابه خلاصه با هم غلغلک بازی کردیم بعدش رفت تو اتاقش رو تختش با هم کلی سایه بازی کردیم خندیدیم گفتم با خودم افرین مامان زرنگ الان که دیگ بچت بعد از ۱۲ساعت بیداری دیگ خسته میفته میخوابه خلاصه سایه بازی به زور تموم کردیم گفتم پریناز واقعا من خستم تو هم خسته ای دیگ بخوابیم من اومدم تو تخت مثل جنازه افتادم جالب که من غلغلک دهنده بودم ولی نمیدونم چرا من بیش تر خسته شدم اما پرینازی که غلغلک شونده بود الان داره تو اتاقش بلند بلند شعر ببعی تو بازیگوشی میخونه گاهی از تو اتاقش صدا میکنه ممممن بیا کارتون گوشیم عوض کن خدایی داریم مگ میشه بچه ای تو ۲۴ساعت شبانه روز ۱۳-۱۴ساعت یک کله بدون خواب خسته نشه خدایی داریم الله اکبر از الان دلم به حال مربی مهد که قرار از صبح تا ظهر با پریناز سر کله بزنه میسوزه 🤣🤣🤣🤣🤣
مامان پریناز مامان پریناز ۳ سالگی
خوب خوب سلام خشگلا من اومدم روزمرگی امروز پریناز بنویسم
خب دیشب بعد از جشن پایکوبی پریناز خانم بالاخره رفت رو تختش ساعت۱۲خوابید صبح ساعت۸بیدارش کردم باباش بردش مهد منم ناهار گذاشتم کارامو کردم حاضر شدم ساعت۱۲/۳۰رفتم دنبالش فک میکنید خسته کسل اومد خونه خوابید نه نخیر اشتباه نکنید پریناز خستگی ناپذیر پریناز خواب شکست میده همیشه پیاده در راه یرگشت به خونه رفتیم پارک نزدیک مهد اونجا هم یک ساعتی بازی کرد تا ۱/۳۰ بازم خسته نشد نه بازهم خسته نشد بیاد خونه ناهار بخوره بخوابه خلاصه اومدیم خونه پریناز همچنان سرحال بدو بدو رفت خونه مادرشوهرم بعد با پدرشوهرم رفت تو حیاط به بازی کردن بعدش اومد داخل خونه اونجا هم یک شیطنت ریز کرد خلاصه باکلی مکافات به خونه رسیدیم فک میکتید الان پریناز حتما خسته شده خوابیده باید بازم بگم نه نخیر اشتباه نکنید پریناز ناهار خورده داره کارتون نگاه میکنه تا ۱۲شب که بره بخوابه همین طور اذیت میکنه شیطنت من انرژیم جونم جسمم تموم شد ولی همچنان پریناز نه 😭😭😭😭😭😭🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣😭😭😭😭😭🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
مامان پریناز مامان پریناز ۳ سالگی
من یک یکی دوستالیه که بخاطر اوضاع احوال زندگی شرایط سختی که پریناز برام به وجود اورده به غیر از مشکل اعصاب خواب مشکل فشارم پیدا کردم این چند روزی هم که تاپیکام خوندید درجریان هستید کهپریناز صزح تا شب یک سره بیدار برام سنگ تموم میزاره با جون دل تمام تلاشش میکنه که منو اذیت کنه دیگ روزا شبای سختی پشت سر میزارم حتی امروزم که پریناز دوساعت رفت مهد بازم اومد خونه خیلی اذیت نکرد ظهر نه خودش خوابید نه گذاشت من بخوابم از دیروز احساس میکردم فشارم خیلی افتاد پایین براخودم حلوا درست کردم شیرین باشه تو غذام نمک ریختم اما هرسری که بدنم خالی میکنه از تو فشارم میفته تا زیر سرم نرم ولم نمیکنه این سری اصلا وقت جون اینکه برم دکتر ندارم عصری خیلی سرگیجه داشتم همش احساس میکردم میخوام از حال برم حالا از کی خوابم برد تو خواب انگار یک حالت غش بهم دست بده که یعنی بخوام غش کنم انگار که دارم از حال میرم تو اون حالتم خیلی بد حالیه هرموقع این طوری میشم قشنگ مزگ به چشمام میبینم تا زیرسرم نرم ولم نمیکنه این حالم به لطف زندگی مشترک شیرینی بچه این تاپیک قابل توجه اونایی که خودشون به زمین زمان میزنن که حامله بشن فک میکنن بچه چیه این نتیجه بچه شیرین
مامان هانا ✨ مامان هانا ✨ ۴ سالگی
صدای مادری و میشنوید که دیگه از دست بچه خودش ردددد داده😭بچه ها واقعا نگرانم چیکار کنم از دست هانا؟ اصلااااا دوست نداره جایی بره اصلااا دوست نداره با بچه ها بازی کنه
خانه بازی میبرمش نمیزاره بقیه به چیزی که خودش دست زده دست بزنن و بازی کنن،پارک میبرم‌ از بچه ها میترسه و بازی نمیکنه
مهمون بیاد خونمون انقدررر اذیت میکنه انقدررر گریه میکنه اعصاب واسه هیچکی نمیزاره،غذا بخوریم چنان گریه میکنه که سفره رو جمع نکنید باااید همچی وسط باشه
وای بخدا من دیگه رد دادم
دیشب جایی دعوت بودیم خداشاهده نیم ساعت تو حیاط موند و زجه زد جوری که کبود شد از شدت گریه،که من داخل نمیام جانم دلم زدن و جایزه و ... بی تاثیر
صاحبخونه اومد هرچی نازش کرد و با مهربونی باهاش حرف زد بهش جایزه داد بدتر کرد خلاصه بعد چهل دقیقه بزور شوهرم اوردش داخل کل تایم مهمونی گریه کرد
موقع اومدن هم باز گریه بیشتر که نریم خونه اینجا بمونیم
واقعا دیگه نمیدونم باید چجوری رفتار کنم بابت این کارش