عزیزمممم اون چون مادرشوهرت بوده ب دل گرفتی اگ مامانت میبود این حسو نداشتی.اونم خوبی خودتو پسرتو میخواسته تلاش داشته کمکت کنه شیرت بیاد و بچت گشنه نمونه
منم از دست مادروشهرم همینجوری میکرد حالم بهم میخوره ازش
منم سر بچه اولم خیلی ویار شدید داشتم در حدی ک خون بالا میآوردم ی روز شوهرم دید خیلی حالم بده ترسیده بود زنگ زد ب مادرش گفت ی سر بیا خونه ما.این مادرشوهرم اومد دید حالم بده فک کنم پنج ماهه باردار بودم گفت زیادی خورده رودل کرده برو عرق چهل گیاه بگیر بده بخوره خوب میشه منی ک از روز قبل لب ب غذا نزده بودم و کف بالا میآوردم و اسید معده خلاصه تا این عرق وخوردم اورژانسی شدم رفتم بیمارستان فشارم روی پنج بود دکتره انقد با شوهرم دعوا کرد دفترچه رو پرت کرد تو صورت شوهرم گفت سریع برو داروهاشو بگیر زن حامله باید فشارش پنج باشه الان هم خودش میمیره هم بچش اینم تجربه تلخ من ک هیچ وقت یادم نمیره
دقیقا منم مادرشوهرم همین کارو میکرد
فقط اشک میرختم 😭😭 سینم زخم شده بود میسوخت
چرا اجازه میدادی ؟ تقصیر خودتم هست
اصلا بهش فک نکن اونم مثلا میخواسته یادت بده .ب چیزای منفی فک نکن افسرده میشی .بعضی کارای مادرشوهرا واقعا حال ب هم زدنه😂😂
حالااگ نمیدوشید بیشتر درد میکشیدی
من سینه م سفت و سنگ شده بود خداخیرش بده مادرشوهدم دقیقاهمینوارو کرد
انقدر من درد کشیدم اما بعدش راحت شدم
کار بدی نکرده منم تو بیمارستان خواهرشوهرم پرستار گفت اینجوری کن تا بچه بتونه شیر بخوره
ای جانم عزیزم کاریه که شده دیگه به نظرم اگه میتونی بهش فکر نکن با فکرکردن بهش فقط حال خودتون بد میکنی اون که چیزیش نمیشه
منم بعد اینهمه وقت که از زایمانم رد شده
یک سری خاطرات هی مرور میشه برام مثل معاینه کردن ها
یا حتی رفتار بعضی افراد
نمیدونم چرا اینجوری ام
قبلاً به راحتی میگذشتم میبخشیدم
اما الان همون چیزایی رو هم که بخشیدم باز اذیتم میکنه
توی بحثی که مربوط به دو سال پیشه میشینم فکر میکنم تو ذهنم بهشون جواب میدم
گلمهمینه روشش چون مادرشوهر تونه فک نکن کار بدی کرده باید نوک سینت تو دهن بچه بیوفته مک بزنه تا شیر بیاد
منم🥲🥲🥲
تو بیمارستان پرستارا همین کارا رو با منم کردن من چقد درد میکشیدم.چقد اشک میریختم از درد
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.