۱۳ پاسخ

عزیزمممم اون چون مادرشوهرت بوده ب دل گرفتی اگ مامانت میبود این حسو نداشتی.اونم خوبی خودتو پسرتو میخواسته تلاش داشته کمکت کنه شیرت بیاد و بچت گشنه نمونه

منم از دست مادروشهرم همینجوری میکرد حالم بهم میخوره ازش

منم سر بچه اولم خیلی ویار شدید داشتم در حدی ک خون بالا می‌آوردم ی روز شوهرم دید خیلی حالم بده ترسیده بود زنگ زد ب مادرش گفت ی سر بیا خونه ما.این مادرشوهرم اومد دید حالم بده فک کنم پنج ماهه‌ باردار بودم گفت زیادی خورده رودل کرده برو عرق چهل گیاه بگیر بده بخوره خوب میشه منی ک از روز قبل لب ب غذا نزده بودم و کف بالا می‌آوردم و اسید معده خلاصه تا این عرق وخوردم اورژانسی شدم رفتم بیمارستان فشارم روی پنج بود دکتره انقد با شوهرم دعوا کرد دفترچه رو پرت کرد تو صورت شوهرم گفت سریع برو داروهاشو بگیر زن حامله باید فشارش پنج باشه الان هم خودش میمیره هم بچش اینم تجربه تلخ من ک هیچ وقت یادم نمیره

دقیقا منم مادرشوهرم همین کارو میکرد
فقط اشک میرختم 😭😭 سینم زخم شده بود میسوخت

چرا اجازه میدادی ؟ تقصیر خودتم هست

اصلا بهش فک نکن اونم مثلا میخواسته یادت بده .ب چیزای منفی فک نکن افسرده میشی .بعضی کارای مادرشوهرا واقعا حال ب هم زدنه😂😂

حالااگ نمیدوشید بیشتر درد میکشیدی
من سینه م سفت و سنگ شده بود خداخیرش بده مادرشوهدم دقیقاهمینوارو کرد
انقدر من درد کشیدم اما بعدش راحت شدم

کار بدی نکرده منم تو بیمارستان خواهرشوهرم پرستار گفت اینجوری کن تا بچه بتونه شیر بخوره

ای جانم عزیزم کاریه که شده دیگه به نظرم اگه میتونی بهش فکر نکن با فکر‌کردن بهش فقط حال خودتون بد میکنی اون که چیزیش نمیشه

منم بعد اینهمه وقت که از زایمانم رد شده

یک سری خاطرات هی مرور میشه برام مثل معاینه کردن ها
یا حتی رفتار بعضی افراد
نمیدونم چرا اینجوری ام
قبلاً به راحتی می‌گذشتم میبخشیدم
اما الان همون چیزایی رو هم که بخشیدم باز اذیتم می‌کنه
توی بحثی که مربوط به دو سال پیشه می‌شینم فکر میکنم تو ذهنم بهشون جواب میدم

گلم‌همینه روشش چون مادرشوهر تونه فک نکن کار بدی کرده باید نوک سی‌نت تو دهن بچه بیوفته مک بزنه تا شیر بیاد

منم🥲🥲🥲

تو بیمارستان پرستارا همین کارا رو با منم کردن من چقد درد میکشیدم.چقد اشک میریختم از درد

سوال های مرتبط

مامان یاسین مامان یاسین ۱۱ ماهگی
مامانا اومدم تجربه‌مو باهاتون در میون بزارم
یاسین یه هفته ای بود شیر خودم رو خیلی بد میخورد ، مثلا چنددقیقه مک میزد میخورد وسطش یهو بی دلیل ول میکرد و شروع میکرد به گریه کردن دیگه نمیخورد . حالا دو روز هم با شیر خودم هم با شیشه شیر این کارو میکرد خیلی ترسیده بودم فکر کردم دیگه نمیخواد هیچکدوم بخوره ، وقتی گشنه بود فقط یه پیمونه یا به زور دوتا میخورد . امشب بردمش دکتر گفت شیر تو گلوش نپریده گفتم چرا . گفت احتمالا ترسیده . حالا که یادم میاد دیدم راست میگه دفعه اخری که شیر خودمو خورد و اینجور شد شیر پریده بود تو گلوش منم برعکسش کردم سریع و زیادی واکنش نشون دادم . دیگه هربارم شیر منو میخورد اگه کم بود گریه نمیکرد ولی چون شیرم زیاد بود و نمیتونست کنترل کنه گریه میکرد و ول میداد . شیشه هم چند روز پیش همینجوری شد پرید تو گلوش چون تند تند میخورد و دیگه میترسه بخوره .
حالا امشب هم شیر خودم که دادم هم شیر خشک باهاش خیلی حرف زدم و سرگرمش کردیم
همسرتون موقع شیر خوردن کنارش نشست بغلش کرد خیلی بهتر خورد