۶ پاسخ

دختر من هررروقت ینی هروقت میرم جلو ظرفشویی ظرف بشورم میاد میگه بغل میخوام خیلیم نونو میخواد به قول خودش منظورش شکلاته نمیدونم چیکارکنم دوسالشه

دختر من ادویه ریخته رو مبل پاک نشد

اخ اخ

بچه ها درکل طبیعتشون همینه منم خیلی وقتا عصبی میشم

یعنی آدم باید رو خودش کارکنه بچه کوچیک داره بهم ریخت چیزی خراب شد خونسردیشو حفظ کنه

آدم وقتی بچه میاره بنظرم باید واقعا صبرشو ببره بالا چاره دیگ ای نیست بنظرم تا سه سال صبرکن از پوشک بگیر بعد بعدیو بیار

سوال های مرتبط

مامان علی کوچولو مامان علی کوچولو ۲ سالگی
خانم های باردار و حساس نخونن✖️✖️✖️✖️✖️


دوستایی که اصرار داشتین قضیه ی دیدن موجود ماورائی رو تعریف کنم اومدم که بگم

سه شب پیش بود داشت چشمام گرم خواب میشد حس کردم یکی با انگشت سه بار زد کف پام، پامو یه تکونی دادم گفتم شاید رگ کف پام بهش فشار اومده نبض میزنه باز چشمامو بستم بخوابم دقیقا همونطوری اما دوبار زد کف پام
نترسیدم ولی پاهامو جمع کردم از خستگی زود خوابم برد

صبح زود شوهرم بیدار شد اماده شد رفت سرکار
منم روی زمین عادت دارم میخوابم رو به روی در ینی پاهام سمت در بود، رو به سقف ینی روی کمرم خواب بودم از تو هال نور پنجره به اتاق تاریک میرسید... یهو دیدم یه نفر دم در اتاق حالتش ایستاده نبود ینی افقی از فاصله ی تقریبا نیم متری زمین، روش هم به زمین بود حالت دراز کش. با سرعت اومد روی بدنم
من اونو روی خودم دیدم
موهای کوتاه مردانه
پیراهن سفید
صورتش خیلی سیاه بود با اینکه چسبیده بود بهم نتونستم صورتش رو خوب ببینم اما دست و پاهاش هم متوجه شدم سیاهه
وقتی روم قرار گرفت شکمم خیلی سوخت انگار داغ بود
خودم خیلی گیج بودم به حدی که نترسیدم فقط گفتم بسم الله بسم الله بسم الله... یهو غیب شد
نه سنگینی احساس کردم نه حالت خفگی بهم دست داد فقط شکمم سوخت، اصلا هم تا الان خدا میدونه نترسیدم انگار خواب دیده باشم عادیه واسم با اینکه تاحالا پیش نیومده بود
راستی قرآن هم تو اتاق بود شاید بخاطر اون اذیتم نکرد
والسلام