خانم های باردار و حساس نخونن✖️✖️✖️✖️✖️


دوستایی که اصرار داشتین قضیه ی دیدن موجود ماورائی رو تعریف کنم اومدم که بگم

سه شب پیش بود داشت چشمام گرم خواب میشد حس کردم یکی با انگشت سه بار زد کف پام، پامو یه تکونی دادم گفتم شاید رگ کف پام بهش فشار اومده نبض میزنه باز چشمامو بستم بخوابم دقیقا همونطوری اما دوبار زد کف پام
نترسیدم ولی پاهامو جمع کردم از خستگی زود خوابم برد

صبح زود شوهرم بیدار شد اماده شد رفت سرکار
منم روی زمین عادت دارم میخوابم رو به روی در ینی پاهام سمت در بود، رو به سقف ینی روی کمرم خواب بودم از تو هال نور پنجره به اتاق تاریک میرسید... یهو دیدم یه نفر دم در اتاق حالتش ایستاده نبود ینی افقی از فاصله ی تقریبا نیم متری زمین، روش هم به زمین بود حالت دراز کش. با سرعت اومد روی بدنم
من اونو روی خودم دیدم
موهای کوتاه مردانه
پیراهن سفید
صورتش خیلی سیاه بود با اینکه چسبیده بود بهم نتونستم صورتش رو خوب ببینم اما دست و پاهاش هم متوجه شدم سیاهه
وقتی روم قرار گرفت شکمم خیلی سوخت انگار داغ بود
خودم خیلی گیج بودم به حدی که نترسیدم فقط گفتم بسم الله بسم الله بسم الله... یهو غیب شد
نه سنگینی احساس کردم نه حالت خفگی بهم دست داد فقط شکمم سوخت، اصلا هم تا الان خدا میدونه نترسیدم انگار خواب دیده باشم عادیه واسم با اینکه تاحالا پیش نیومده بود
راستی قرآن هم تو اتاق بود شاید بخاطر اون اذیتم نکرد
والسلام

۱۳ پاسخ

منم برای اولین بار نترسیدم😂
عجب شجاعیا😂

دعای حرزامام جواد پیشت نگه دار ..قرآنم نزدیک بابای سرت بذار و اینم بگم اونا پشت کمرآدم میفتن نه تو بغل رو .‌..این حرف خیلی گفتن که پشت کمرشون سنگین شو حس کردن

جن بوده لابد به چشم عمه و شوهر عمه منم بارها اومده

منم که بهت گفتم پیرزنه رو میدیدم سیاه بود. احتمالا همزاد داری برای همین می‌بینیم برا من که همزاد گفتن داری خیلی می‌دیدیم از این چیزا تو این خونمون اوایل یه بچه میدیدم اما اذیتم نمی‌کرد و ازش نمیترسیدم ولی اون پیرزنه کلا مریضم کرد

ومنی که احساس میکنم الان دارن کف پاهامودست میزنن😩😩😩😩😩
یاخدافلشرروشن کردم😭😭😭😭😭

کارت بد پاکش کن

عزیزم دفعه بعد دست و پاهاش و نگا میگن اونا دست وپاشون با ما فرق داره

منکه زیاد میبینم یه شب نیاد پیشم نگرانش میشم😂😂

عزیزم پروفایلتو عوض کردی

اونا صورتشون نصف می‌گن دیده میشه ؟

واییی
خدا من قبل از اینکه کامل بخونم فهمیدم میخوای در مورد جن بگی
باز خوندم
قلبم ریخت

خواب دیدی دیگه عادیه جنا خودشونو به ادما نشون نمیدن

ترسناک بود
و این موقعه شب نباید بزاری یه کنجکاو مثل من میخونه و الان پاشز ترس تکون نمیخوره
بهتر بود توی روز بزاری نه نصف شب و وقت خواب

سوال های مرتبط

مامان حلماسادات🌱 مامان حلماسادات🌱 ۲ سالگی
اینم تجربه خودم ، واسه مامانایی که میخوان کوچولوشونو از شیر بگیرن 👇😉

الان که اینو مینویسم یک ماه و خورده ای میگذره از وقتی که دختری رو از شیر گرفتم 🙂
دختر من از همون اول خیلی وابسته به شیر خودم بود و همش بهم چسبیده بود😶با اینکه یه سالش شده بود مثل یه بچه دوماهه شیر میخورد😮‍💨
خوابیدنش هم فقط با شیر بود بماند که در طول شب هم واسه شیر چند بار بیدار میشد
خلاصه یه دنیای وحشتناک داشتیم🤦‍♀️
از یه تایمی دیدم نمیشه اینطوری ادامه داد🤨
✅️شروع کردم در طول روز خوردنی هایی که دوس داشت رو به جای شیر بهش دادم مثلا اگه در طول روز ۶ بار شیر میخورد ۳بار رو با خوراکی و بازی راضی اش میکردم ۳ بار هم بهش شیر میدادم 😉
کم کم عادت کرد طوری که وعده های شیرش شده بود ۳ بار در روز
✅️بعد از اون شب ها تایم بیشتری بازی میکردیم و حسابی خسته میشد بعد سعی میکردم با لالایی و قصه و تاب دادن روی پام خوابش کنم
یه شبایی موفق میشدم یه شبایی هم ناچار میشدم بهش شیر بدم ، پروسه سختی بود اما بعد دوهفته یاد گرفت بدون شیر بخوابه
❗️اگرم در طول شب بیدار میشد شیر نمیدادم یا تابش میدادم بخوابه یا یکم آب بهش میدادم
✅️اینا تقریبا یک ماه و خورده ای زمان برد اما ارزشش رو داشت چون دخترم خوابش با کیفیت و یکسره شد و یادگرفت بدون شیر بخوابه و در طول روز هم فقط شاید یه بار شیر میخورد
بعد از اون هم بهش گفتم "می می زخم شده و شماهم دیگه بزرگ شدی فقط باید به به بخوری دیگه می می نداریم😁" و کلا شیر دهی رو قطع کردم و تماام🖐
تو این پروسه دخترم اذیت نشد ضربه روحی نخورد بیقراری عجیبی نکرد و خیلی ازش راضی بودم👌
مامان سینا❤ مامان سینا❤ ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن🌻
سلام مامانا خوبین؟ انشالله ایام به کام باشه

سینا خیلی وابستگی زیادی داشت هم به خودم هم به شیر خوردن یعنی ولش میکردی ۲۴ ساعت آویزون بود ازم. خلاصه که خیلی ترسیدم یهو ازش شیر رو بگیرم چون دو تا تجربه قطع شیر یهویی دیده بودم که بعدش بچه خیلی بد قلق شده بود. خلاصه به روش تدریجی گرفتم و واقعا میتونم بگم تجربه خوبی شد برای من و راضیم به شدت🥰
اول اومدم نظم دادم به شیر خوردنش یعنی اینجوری که مثلا ۸ صبح موقع بیدار شدن شیر میخورد بعد صبحانه باز ده مثلا شیر میخورد یک ناهار بعد موقع خواب ساعت ۲ شیر نیخورد باز تو خواب میخورد بیدار میشد شیر میخورد باز ساعتای ۷ و ۸ شب باز موقع خواب تو خواب هم میخورد.
وقتی یکی دو روز با نظم بهش دادم شروع کردم به حذف وعده های ساعت ده صبح و ۷،۸ غروب اول تایم غروب رو حذف کردم چون میرفتیم بیرون و سرش گرم میشد ۳،۴ روز که گذشت بعد وعده ده صبح باز ۳، ۴ روز زمان دادم بهش بعد وعده هایی که از خواب بیدار میشد رو حذف کردم اول بعد خواب عصر بعد وعده سر صبح . حدود ۱۵،۱۶ روز زمان برد که فقط موقع خوابیدن شیر میخورد و توی خواب بعد وعده قبل خواب ظهر رو قطع کردم و بعد ۳،۴ روز وعده قبل خواب.۱ شب هم توی خواب شیر دادم و تمام. حدود ۳،۴ هفته زمان برد اما واقعا بجز ۲،۳ شبی که شیر توی خواب رو قطع کردم اذیت نکرد و خیلی راحت کنار اومد