۳ پاسخ

ببخشید ولی عقلت مثل بچع کوچیکا هست چرا به شوهرت حرف خواهرتو زدی اگه تو زندگیت دخالت میکنه خودت جوابشو بده نه شوهرت واات موندم خدایی

مقصر تویی چرا خواهرت رو بده کردی اصلا چیزی نگفته

شما نباید حرف میبردی میوردی بین شوهرت و خواهرت

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام یه دونه داداش بیشتر ندارم تا بود حسرت داشتیم ازدواج کنه خوب ازدواج کرد با کی با یه زن مطلقه که ۵ و ۶ سال زندگی کرده بود و یه دوقلو بارش هم رفته بود گفت اینو خوشم اومده ازش می خوام دوسال دوست بودن ولی ما نمی دونستیم مامانم دیدش پسندیدش ما هم برخلاف میلمون قبول کردیم گفتیم فقط با هم خوب باشن و دختر خوبی باشه اشکال نداره بعد حسرت داشتیم بچه دار بشن هزار تا امید و آرزو دیگه به هر زور و ضربی حامله شد از اخلاق خاص و حساسیت بیش از حدش هم خبر داشتیم گفتیم دیگا آخرش که چی باید بچه دار بشن خوب حالا که بچه دار شده یه جور دیگه داره اذیت می کنه گفتیم ما اومدیم دیگه دو سه بار دیگه وقتشه تو بیای به داداشم گفته بود من اونجا بیا نیستم تا ۴ و ۵ ماه مامانم ناراحت هیچی دیگه با اینکه ناراحت شدیم ولی به خاطر بچه اونم اولین نوه ی پسری پا شدیم رفتیم مامانم بهش گفت به خدا دیگه رومون نمیشه بیایم زحمت بدیم به پدر و مادرت سری بعد تو بیا گفت نه من تا ۴۰ روز هیچ جا نمیرم من گفتم باشه حالا بعد ۴۰ روزم میبینیم میای یا نه هیچی گذشت بچه دست به دست چرخید تا رسید به من به محض اینکه خواستم بغلش کنم گفت راحله لطفا دستاتو بشور 😐گفتم من به بچه ست نمی زنم فقط با تشکش بغلش می کنم به خدا ۵ دقیقه نشد بچه بغلم بود یهو اومد ازم گرفت گفت می خوام آروغ بچه رو بگیرم پیش خودم گفتم این بچه که الان شیر نخورد این اداها چیه بعدش بهمون گفت من بچم از همه کس مهم تره اصلا هم برامون مهم نیست طرفم ناراحت بشه یا نه هیچی من و مامانم و خواهرم هاج و واج موندیم ما با دوسه تا بچه خواهرم که حاملس پشت ماشین نشیت رفتیم اونجا اینم دست مزدمون 😥حسرت عمه بودنم به دلمون گذاشت
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام مامانا چند روز پیش من تو اینستا راجب به ندول های تیروییدم صحبت کردم یعنی کامنت گذاشتم تو یه پیجی که طرف سرطان تیرویید داشته و تخلیه کرده بعد من الان دوتا ندول یا همون توده داخل تیرویید سمت راشتم دارم که یکیش ۷و نیم و یکیش ۹و نیم میل بود البته تا شهریور پارسال از اون به بعد دیگه سونو ندادم از وضعیتم خبر نداره بعد همون پارسال که سونو دادم خوده سونوگرافی تاکید داشت که نمونه برداری کنم ولی دوتا دکتر بهم گفتن که احتیاجی نیست فقط باید هرچند ماه یه بار سونو بدی الان قبل عید به دکترم گفتم که دیگه وقاش نیست سونو بدم گفت نه بزار یکسال بشه بعد برات می نویسم بعد اینو می خواستم بگم که یکی بهم پیام داد گفت سایزندود هات چند تتس تا بهش گفتم گفت چرانمونه برداری نکردی ممکنه سمی شده باشه خودم ۸ و نیم بود نمونه دادم سمی بود و کلا تیروییدم رو تخلیه کردم واقعا با حرفاش منو نگران کرد سونومم دید گفت سونوگرافی که تاکید کرده چرا نمونه برداری نکردی گفتم دکترم گفت لازم نیست حالا واقعا فکرم مشغول شده به هیچکسم نگفتم به نظرتون به حرف دکترم اعتماد کنم اگه بدخیم شده باشه چی خیلی خطرناکه می ترسم 😥😥
مامان گلسا مامان گلسا ۴ سالگی
مامان پریناز مامان پریناز ۳ سالگی
بعد از قضیه دعوا بین منو پریناز گفتم ببرمش یک دورش بدم هم خرید دارم انجام بدم خلاصه بردمش با دوچرخش یک دوریش دادم اومدیم خونه شام خوردیم کارامونو کردیم رسیدیم نوبت خواب دیگ موقع خواب گفتم قبل خواب باهاش حسابی بازی کنم خستش کنم راحت بخوابه خلاصه با هم غلغلک بازی کردیم بعدش رفت تو اتاقش رو تختش با هم کلی سایه بازی کردیم خندیدیم گفتم با خودم افرین مامان زرنگ الان که دیگ بچت بعد از ۱۲ساعت بیداری دیگ خسته میفته میخوابه خلاصه سایه بازی به زور تموم کردیم گفتم پریناز واقعا من خستم تو هم خسته ای دیگ بخوابیم من اومدم تو تخت مثل جنازه افتادم جالب که من غلغلک دهنده بودم ولی نمیدونم چرا من بیش تر خسته شدم اما پرینازی که غلغلک شونده بود الان داره تو اتاقش بلند بلند شعر ببعی تو بازیگوشی میخونه گاهی از تو اتاقش صدا میکنه ممممن بیا کارتون گوشیم عوض کن خدایی داریم مگ میشه بچه ای تو ۲۴ساعت شبانه روز ۱۳-۱۴ساعت یک کله بدون خواب خسته نشه خدایی داریم الله اکبر از الان دلم به حال مربی مهد که قرار از صبح تا ظهر با پریناز سر کله بزنه میسوزه 🤣🤣🤣🤣🤣
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام امروز جلسه ی اول گفتار درمانی و کادرمانی بچه ها بود که دلوین فقط گفتار داره ولی ماهلین هم کار درمانی میشه کاردرمانگرش گفت این نیاز داره در هفته دوبار کاردرمانی بشه و طبق بررسی هایی که کرد گفت از لحاظ حسی و تمرکز و توجه و چشم در چشم هم مشکل داره نیاز به درمان داره از لحاظ حسی هم می گفت به خاطر همینه فعلا نمی تونی از پوشک بگیری چون بدش نمیاد از اینکه تو خودش پی پی می کنه و از لحاطط درکی هم پایینه قشنگ مثل یه بچه ی یکساله 😥😥حالا میگم نکنه اوتیسم داره بهم نمیگن ؟؟یعنی میشه واقعا به خدا دارم از غصه دق می کنم چرا من باید همیشه حسرت همه چیزو تو زندگی بخورم بهم میگن خداروشکر کن که بچت سالمه بازم خداروشکر می کنم ولی مگه میشه غصه نخورد میگن زمان می بره تا خوب بشه درمانگرهاش گفتم ۹۰ درصد به خاطر تشنجی که کرده آسیب زده بهش و تاخیر داره تو هر کاری حتی ۲۰ ماهگی راه افتاد خدایا منو ببخش ولی من خیلی داغونم خیلی اعصابم بهم ریخته دست خودم‌نیست یواشکی گریه می کنم چرا حسرت همه چیزو باید تو زندگیم بخورم تا به دستش بیارم خدا کرمت روشکر🥺
مامان همه زندگیم مامان همه زندگیم ۳ سالگی
سلام مامانا ،حالم خیلی بده ،من مامانم پاش ضرب دید شش هفته تو گچ بود تو این شش هفته سه هفته ش رو به زوووور بردم خونم ازش مراقبت کردم بعد از سه هفته رفت دکتر پاش،کاملا خوب نشده بود ولی بهم گفت پام خوب شده فقط دکتر گفته اگه میخوای فعلا گج رو در نیار ،به خاطر اینکه بزارم بره خونش ،خونه ی داداشم یه کوچه باهاشون فاصله داره و خداییش عروسمون براش غذا اینا رو می‌آورد و بابام هم بود بهش کمک می‌کرد ولی من تازه فهمیدم که الکی بهم گفته بود پام خوب شده همش حس میکنم نکنه پیشم اذیت بود چرا من اون سه هفته ی بعد رو نرفتم خونشون بمونم چون فکر میکردم پاش خوب شده فقط آخر هفته ها میرفتم خونه رو تمیز میکردم و کاراش رو کردم به خاطر شرایط کاریه همسرم هی می‌گفت نیا ،اما من نباید به حرفش گوش میدادم همش حس میکنم در حقش کم لطفی کردم دختر خوبی نبودم البته خونمون بود واقعا سعی کردم ازش مراقبت کنم ولی می‌دونم که مثل خونه ی خودش راحت نبود ،یعنی من در حقش کوتاهی کردم ؟؟خیلی عذاب وجدان دارم بهش هم گفتم گفت تو به اندازه ی کافی زحمت کشیدی دیگه بیشتر ازین نمی‌خواستم زحمت بدم چرا آخه ؟؟😭😭😭