۱۵ پاسخ

به امید خدا بقیه اش همیشه به شادی💚🌱😊

چ زود گذشت😍

عزیزمم😍😍واقعا این متن خیلی عااالی بود ..شرح حال منی هم بود که توی یه شهر غریب زندگی میکنم و اول خدارو دارم و بعد همسرم....ایشالله همه خانومای باردار این روزا رو با حال خوب و دلی آروم سپری کنن و بچه هاشون رو صحیح و سالم بغل بگیرن❤️🤲

منم خیلی خیلی این مدت حساس شدم و اذیت میشم و متاسفانه خانواده ی همسرم هرکاری که تو این هشت سال ازدواج نکرده بودن یه حا تو این شش ماه انجام دادن، خدا فقط می دونه که چه روزای وحشتناکی رو‌گذروندم هم از لحاظ مالی خیییییلی شدید تو فشار بودیم هم از لحاظ روحی جسمی هم که بارداری خیییلی سختی داشتم و روزای سختی رو‌می کذرونم…. من این روزا رو یادم نمیره درسته که گذشته و می گذره…. ولی هیچ وقت یادم‌نمیره کیا چیکارا کردن و واکذارشون کردم به خدا که خودش جوابشونو بده😞

ای جان...خدابرات حفظش کنه..
ان شالله بسلامتی بگذرونی وکوچولوتو بادل خوش بغل کنی

گلم چرا تاپیک هات برای من نمیاد مگه جز دوستات نیستم🙁

ای جان چقدر قشنگ.
ان شاالله بسلامتی نی نی بغل میگیری😍

افرین مامان قوی

عزیز دلم الهی که این سه ماه پایانی هم برات به بهترین شکل بگذره و گل پسرو صحیح و سالم بغلت بگیری 😍

هممون این روزا دردا تنهایی هارو کشیدیم و همچنان ادامه داره تا یه روز بچمونو بغل بگیریم

ایشالله صحیح و سلامت دایان کوچولو رو بغل بگیری خوشگلم ..آره واقعا هرچقدر سخت ولی میگذره ❤❤❤

دقیقن فداتشم وقتی ب عقب فکر میکنم می‌بینم میگفتم چقدر سخته گریه میکردم میگفتم خدایا چرا این سه ماهه اول نمیگذره الان ک نگاه میکنم گذشت و داریم نزدیک تر میشیم ب اونی میخوایم

عزیزم ایشالا بسلامتی پسرتو بغل بگیری منم خیلی بارداری سختی داشتم خیلی سخت هیچکسم کنارم نبود جز همسرم ،انشالله هیچ زنی چشم انتظار بچه نمونه هممون بسلامتی زایمان کنیم 🙏

ای جونم ی روز هم دستش ومیگیری میگی سختیای سه ماه اخر و زایمان هم گذشت😍❤️

انشاالله بسلامتی زایمان کنی و کوچولوت‌رو بغل کنی

سوال های مرتبط

مامان رایان baby مامان رایان baby هفته سی‌وچهارم بارداری
به رسم گهواره خدا بخواد مام دورقمی شدیم ❤️با تموم سختی ها با تموم استرس ها با اینکه بچه دومم بود ولی مثل همون روزای اول سر پسرم استرس کشیدم نگران بودم وهستم ولی ته دلم یه خوشحالیه ک میتونم آرزوی بچم وبراورده کنم واونم داشتن خواهر یا برادر بود درسته یه روزایی خسته شدم یه روزایی گریه کردم سرکلاژ شدم یه تایم هایی دام میخاست بخوابم واستراحت کنم ولی پسرم دلش بازی میخاست یه تایم هایی دلم میخاست با پسرم بازی کنم ولی کمر درد واسترس اینکه نکنه چیزیم بشه داشتم وبدون کمکی وخواهم داشت یه حسی ک انگار خودمو گم کردم آره من دوباره مادر شدم والویته یه مادر بچهاشن حتی اگه خودش یه چیزی رو بخواد تو تموم این روزا خداروشاکرم ک هر لحظه برام هم مادر بود هم پدر هم خواهر بود هم دلسوز هم پرستار بود هم کمکی ازش ممنونم ک من وبچهام وشوهرم وتنها نزاشت خدایا شکرت از عمق وجودم ازش میخام هر کسی ک مادر نشده ودلش بچه میخاد یه بچه سالم اول بعدش یه بارداری راحت وبدون استرس بهش بده کوچولوی مامان لطفا این چند هفته باقی مونده این سه ماه آخر هم این مامان پر استرس رو تحمل کن مرسی پسرم که قوی هستی مرسی ک منو تحمل کردی ❤️ومیکنی
مامان یزدان💙 مامان یزدان💙 روزهای ابتدایی تولد
ی مادر چقد میتونه قوی باشه وقتی جگر گوششو از دست داده وقتی کسی ک هفت ماه باهاش زندگی کرده و توی دلش حسش کرد و براش تکون خورد، بازی کرد ، یکی ک نیومده عاشقش شده بود اینقد دوسش داشت ک حاضر بود جونشم فداش کنه یکی ک نیومده شده بود همه ی دنیاش، نفساش، همه امیدش،،،، چقد سخته بخوای توی این شرایط قوی باشی سرپا وایسی ک هرچی ک تلاش میکنی نمیتونی فقط ب ظاهر سرپایی ولی از درون سوختی خاکسترشدی،،،، جوری ک با کوچیکترین حرف و حرکت و رفتار میشکنی ، اب میشی نابود میشی،،،، میگن حکمت خداست این بچه عمرش ب این دنیا نبود ولی چرا حکمت خدا دوباره هم اومد سراغ من اصلا این حکمت خدا چیه ک منو درگیر کرده منو تسلیم خودش کرده،،،، مثل باتلاقی شده برام ک هرچی دست و پا میزنم هرچی سعی میکنم ازش بیرون بیام بیشتر منو غرق خودش میکنه،،،، میگن بازم شکرخدا کن خدایا منکه همیشه و درهمه حال شکر و سپاست میکردم ولی چرا بازم سراغم اومدی تو ک میدونستی واسه قبلی چقد عذاب کشیدم چقد درد کشیدم چقد گریه کردم تو ک میدونستی من چقد صبروتحملم کمه چرا این یکی رو هم ازم گرفتی،،،، خدایا ی گلکی کنم کفر نیست هااااا حرفیه ک رو دلم مونده و سنگینی میکنه،،،،،خدایا چرا میدی و چرا میگیری؟؟ میدونی داشتن بچه چیه و چجوریاست ؟؟میدونی چقد شیرین و دلچسب و لذت بخشه، میدونی ازدست دادن بچه چیه و چجوریاست ؟؟ ن نمیدونی مگه ن چون نداشتی چون نداری اگ داشتی میفهمیدی این حال منو این دادن و گرفتنتو اصلا اگ داشتی دیگ هیچوقت نمیگرفتی پاره تن مادری رو،،،،دیگ داغدار نمیکردی مادرپدری رو دیگ اشک رو تو چشای هیچ مادری نمیووردی، جیگرشو نمیسوختی،