سلام مامانا شماره مشاوره تلفنی برای کودک که هزینه مناسب بگیره اگه دارین برام بفرستین
یه مشکلی دارم هرکی میتونه راهنماییم کنه ،هرکی هم نمیتونه بی‌زحمت همینطوری بدون جواب رد بشه لطفا
تقریبا ۶ماه پیش پسرم را بردم دکتر سرماخورده بود ،دکتر وقتی دستگاه آورد تبشو چک کنه و عفونت گلو را ببینه، پسرم ترسید شروع کرد به گریه و دیگه تا از مطب بیرون اومدیم آروم شد ،دوباره حدود۱ماه پیش بردمش پیش دکتر برای چکاب، تا مطب دکتر را دید دوباره شروع کرد به گریهههه و آروم نشد تا نوبتمون شد رفتیم پیش دکتر و برگشتیم با گریه بود،،بعدم رفتیم واکسن ۱سال ونیم را بزنیم دوباره تا وارد بهداشت شدیم شروع کرد به گریه و تا واکسن را زدیم و اومدم تو ماشین دیگه آروم شد،،حالا از اون بعد تا بیایم توکوچه هرکی غریبه ببینه اگه بریم باهاش سلام وعلیک کنیم یا بخوایم بریم مهمونی اینقدر گریه میکنه اصلا نمیذاره از در بریم تو،امروزم با شوهرم رفتیم تو ماشین یه دوری بزنیم گفت بریم سوپری یه چیزی بخرم ،،اصلا نذاشت وارد مغازه بشیم،امشبم خونه عمه شوهرم سمنو میپختن و دعا میخوندن  با اینکه قبلا چندماه پیش رفته بودیم خونشون  ولی
ادامه پایین میذارم

۱۴ پاسخ

عزیزم.پسرمنم یه مدت همیجور شده بود هرکه میخواست بهش دست بزنه هلاک میشد ازگریه‌.دیگه الان بهتر شده.نگران نباش

کلینیک هور

سلام.اینهایی که گفتید رو کم و بیش منم با پسرم تجربه کردم.از مطب دکتر گرفته تا خانه بهداشت.حتی یه بار هم رفتیم ترمینال کاوه داخل سالن که رسید جیغ کشید.تو میدون امام که میریم توی خود بازار نمیاد فقط محوطه اسبا و فضای باز رو دوست داره.توی رستوران هم اولاش بیقراری میکنه وقتی غذا بیاد دیگه آروم میشه.توی گوگل بزنید کلینیک گفتار درمانی و کار درمانی هور خیابان محتشم کاشانی.ازشون بپرسید و مسئله رو بهشون بگید شاید اونجا بتونن راهنمایتون کنن

عزیزم احساس خطر میکنه ترسیده بچه
ماهان اولا از شوهر خالم همینجور میترسید حتی نرفته تو صداشا از پشت در میشنید جیغای وحشتناک میزد
چندباری بردمش اونم نازش کرد براش خوراکی خرید باهاش بازی کرد الان خداروشكر دیگه نمیترسه
بنظرم شما هم به جای داد زدن صبوری کنید بهش محبت کنید یجوری خیالشا راحت کنید که خطری تهدیدش نمیکنه کم کم درست میشه انشاالله

پسر من کلا در هر محیطی ک مثل ارایگشاه مثل مّطب دکتر مثل اداره باصه میترسه
از بس من ی چی کوچیک ک میشد بخاطر بی تجربگیم میبردمش دکتر.دکتر از هزارکیلومتری ببینخ گریه میکنه
اورزژانس اومده بود خونه مادرم برا فشارش
اینقد گریه کرد

جاهایی ک نمیشناسه و نمیدونه کی اونجاست احساس خطر میکنه و میترسه.بخاطر واکسن و دکتر اینجوری شده‌.هر روز ببرش بیرون ب نظر من.سوپری های مختلف ببر گریه هم‌کرد برو داخل وقتی هر روز ببینه دیگ خبری از اذیت نیس آروم میشه کم کم.مهمونیم میخوای بری ببرش داخل گریه هم کرد طوری نیس بالاخره متوجه میشه خطری تهدیدش نمیکنه بذار با ترسش روبرو بشه تا کم کم خوب بشه

قبل بیرون رفتن براش ۴ قل بخون ، آیت الکرسی حتما
تو خونه صدای اذان پخش کن

دختر من بچه تر بود با هرکی چشم تو چشم میشد گریه میشد اصلا نمیتونستم برم مهمونی، وقتی تو خیابون ماشین رد میشد انقدر میترسید محکمممم بغلم میکرد، من از پارک شروع کردم، بچه ها بازی میکردن و شلوغ بود میبردمش نگاهشون کنه، یا میرفتم امامزاده، بازار، خانه باااازی خیلی خوب بود، بچه رو به شلوغی عادت دادم کم کم. الان مهمونی میریم ماشاالله اصلا پیش من نمیاد همش تو آشپزخونه و بغل بقیه ست. خیلی خیلی جواب داد. روزایی که حوصله خودمو نداشتم میگفتم بخاطر بچه باید برم بیرون ،چون اجتماعی شدن موضوع خیلی خیلی مهمیه

عزیزم از مشاور آنلاین همکده کمک بگیر. فقط بگو یه مشاور میخوام که به کارش مطمئن باشم. فکر کنم جلسه ای سیصدو خورده ای باشه

عزیزم خیلی با احتیاط رفتار کن مثلا ب صاحب خونه چیزی ک‌دوس داره بدید بگو بهتون بده،میخا سوپری برید با ذوق بگو بریم به به بخریم خندون خندون ببرش مغازه یا هرجایی وقت بزار تا ترسش بشکنه

منم رفتم واکسن پسرمو زدیم خیلی گریه چن روز پیش رفتم داروخونه باز شروع کرد به گریه بردمش بیرون ولی واسه بیرون رفتن یا جایی میریم اوکیه

از خونه اقوام که با چهرشون اشنایی داره شروع کن تا کم کم ترسش بریزه

عزیزم ترسیده بچه ترسشو بگیر

اصلا از در نذاشت بریم تو ،،گریه هاش یعنی جیغ و دیگه رو به حالت رفتن لیسه رفتن
شوهرمم تو اینجور موارد شروع میکنه به داد و بیداد و چرت و پرت گفتن،،منم بهش میگم هرچی توهم داد بزنی و چیز بگی بچه بدتر میکنه ولی دیگه اون موقع از بس عصبانی میشه دست خودش نیس
امشبم قبل اینکه بریم خونه عمش،بهش گفتم اگه دم در شروع کرد گریه جلو کسی حرفی نزن و اینا،،دیگه فقط تا پسرم درخونشون گریه کرد فقط برگشت تو خونه
من نظرم اینه باید برچمو ببرم اینور و اونور تا یادش بره ولی شوهرم میگه باید نریم جایی تا از یادش بره،،میخواستم از مشاور هم کمک بگیرم.
نظرشما چیه؟؟؟
اینکه بگین باید میرفتی توخونه عمه و ساکت میشد هم بگم که دوباره باپسرم رفتم خونه عمش ،،اینقدر تو سالن جیغ زد که دیگه بالینی ساکت نشد و برگشتم

سوال های مرتبط

مامان سلین مامان سلین ۱ سالگی
تجربه واکسن هجده ماهگی سلین مادر
ازتجربه های مادرای گهواره، تا مقالات و مطالبی که خونده بودم حقیقتش ترسیده بودم از این واکسن و پونزدهم آذرماه نوبت واکسن سلین بود، خب مثل همیشه قبل از واکسن بردیم پیش دکترش (دکتر زادکرمی، فوق تخصص اطفال) که بعد از چکاب گفتند کمی گوش و گلو التهاب داره و سرماخوردگی خفیف ه دکتر نظرشون این بود با مصرف داروها که شامل؛ شربت پلارژین و پاراکید در صورت تب بالا نهایتا تا پنج روز بعد حالش اوکی ه و به واکسن ش میرسه.. و تاکید داشتند آنفولانزا نیست و نگران نباشم.
چند روز بعد از ویزیت سلین به شدت تب کرد و دونه هایی روی پوست ناحیه خصوصی اش دیدم، بلافاصله بردم دکتر
و بعله خانوم خانوما برای بار دوم به ویروس دست و دهن مبتلا شده بود🤦
البته خوب شد چون با نظر خانم دکتر متوجه شدم راه انتقال کجا بوده،پنج روزی درگیر این ویروس بودیم تا قشنگم خوب شد..
تو فکر این بودم که یکم بگذره و تقویت بشه بریم برای واکسن که..
یک روز در حین بازی با بابا، مچ دستش در رفت😒🤦
بماند که چقدر غم داشتیم و در به در دکتر ارتوپد تا چک شد، عکس گرفتیم و دکتر متخصص جاانداخت دستشو..
خب سه روز گذشت داشتم به واکسن فکر میکردم که یه روز صبح بلند شد بابا رو بدرقه کن ه دیدم اسهال شده🤦
و بعد از خوردن شیر صبحش، سلین چند وقتی ه فقط صبح شیر میخوره
به شدت آورد بالا🤦🥹
و باز ترس و استرس برای من
بازهم دکتر و دارو خداروشکر که زود رفتیم دکتر و با داروها زود حال عمومی ش خوب شد..
بعد از این مرحله یک هفته ایی سعی کردم فکرم سمت واکسن نره..
تا کمی تقویت بشه
بلاخره بعد از چهار هفته پرماجرا و مریض شدن های من و دخملی
دوازده دی ماه با سلام و صلوات رفتیم بهداشت