خانما نوزاد نگه داشتن خیلی سخته اینقدر گریه کردم الان ک چی همش حس میکنم نمیتونم بد اینکه برم خونه خودم ازش مواظبت کنم اونم تو شهر غریب دست تنها شوهرم همش سرکارهخوابم سنگینه امروز شیر پرید گلو بچم چند ساعت گریه میکردم بااینکه مامانم کنارم بود🥲

مگه بیمارستان زایمان کردین به شماآموزش ندادن

خیلی سخته اما مجبوریم دیگه

عزیزم منم مث شما ۲۰ روز اینا خونه مامانم بودم میگفتم بعدش برم خونه ام وایی من نمیتونم و اینا میترسم ولی ببین ی دو س روزه اول سخته بعدش عادت می‌کنی بعدشم خدا بهت کمک میکنه

منم میترسیدم اولاش
پنجاه روز پیش مادرم بودم
ولی همه ی کاراشو خودم میکردم
عادت میکنی کم کم

خیلی سخت نگیر هرچقدر حساس باشی بیشتر دست و پاتو گم می‌کنی قشنگ بهش برس جاش خشک باشه و شکمش سیر باشه وبا خیال راحت از وجودش لذت ببر

اولش خیلی سخته
منو که داشتن تنها میزاشتن برن
خیلی گریه کردم تا چنددشب کارم بود
الانم گاهی کم میارم گریه میکنم
ولی نسبت به روزای اول بهترم

کم کم یاد میگیری...باید یاد بگیریم دیگ سعی کن تا پیش مامانت همه چی رو یاد بگیری ک بری سختت نباشه

طبیعیه این حال و هوا
خوب میشی
از پیش هم بر میایی

اولش همینطوره عزیزم..چش ب هم بزنی بزرگ شده از لحظه هات لذت ببر..بخداخیلیا ت حسرت همین لحظه هان
خدابزرگه