۸ پاسخ

فکر نمیکنم کاری بشه کرد مگر اینکه شوهر آدم خیلی مهربون باشه و اون آدمو درک کنه، چنین حس هایی به خاطر هورمانها اتفاق می افته گاهی آدم خیلی خوشحاله و احساس خوبی داره گاهی دلش میخواد گریه کنه و حتی احساس میکنه به بچه اش حس نداره ولی خوب میشی و بچه ات هم به‌دنیا بیاد ان شاالله حس داری بهش

خودت باید به بهبود حالت کمک کنی،افکار مثبت رو بیار توی ذهنت..لحظه دیدار با نوزادت،واکنش شوهرت،به شیرینی همه اینا فکر کن من همین حالو داشتم بعد زایمان هم بدتر شدم عصرها فقط گریه میکردم از قبول این مسئولیت سنگین ناراحت بودم از کوچیک بودن بچه ام وحشت داشتم اما اجازه دادم همسرم باهام حرف بزنه منو بغل کنه عصرها با ماشین دور میزدیم شام میخوردیم باید به خودت زمان بدی همه اینا طبیعیه فقط بهشون پر و بال نده

طبیعی منم

منم بارداری اولم دو ترم مونده بود دانشگاهم تموم بشه که مجبور شدم مرخصی بگیرم.همه برنامه هایی که برا خودم و کارم داشتم خراب شده بود.خیلی حالم بد بود واقعا.همین باعث شد بعد زایمان افسردگی شدیدی بگیرم و هیچکی هم اهمیت نداد متاسفانه.به نظرم از همین الان برو زیر نظر مشاور.و اینکه اصلا نگران نباش بعد یه مدت به همه کارهات میرسی.حتی بهتر از قبل😘

تنها فکرت و خوشحالیت بچت باشه
من به بچم که نگاه میکنم از تمام دنیا فراموش میکنم
ولی رفتار همسر تو دوران بعد از زایمان بیشترین تاثیر رو رو افسردگی داره که من با چیزایی که دارم از امسرم میبینم دارم افسردگی میگیرم و الانم تنها دلیله زنده بودم و تنها وجودم پسرمه
خدایا شکرت که یک امیدی بهم دادی

بزار زایمان کنی بدتر میشی خاهر
من ک شدم

من سر بارداری اولم این‌حس رو داشتم
همش میگفتم شوهرم‌دیگه دوسم نداره
از الان ب همسرم‌گفتم از مغازه اومدی فقط ب من توجه کن با بچه ها کاری نداشته باش
سعی کن اصلا تنها نمون.دور و برت شلوغ باشه

سلام عزیزم کتاب تراپی همراه خوبی
کتاب های انگیزشی و مثبت اندیشی خیلی کمکت میکنه همینکه میری بیرون
خوبه پیاده روی کنی
اشکال نداره بگو دوستانت بیان
با همسرتم صحبت کنم شاید دیدگاه تو اینطور

سوال های مرتبط