دقیقا یک ساله که از بهترین روز زندگیم میگذره، روزی که جواب مثبت آزمایش خونم اومد و معلوم شد من مادر شدم.
فراموش نمیکنم اون لحظه رو که همسرم از پشت تلفن عدد بتا رو میگفت و ناباورانه و با صدای لرزون میپرسید این یعنی‌مثبت؟!
منم میگفت آره مثبت و دوتایی باهم چنان گریه کردیم که تاحالا اینقدر خوشحال نبودیم🥲

هنوز هم از مرور خاطراتش اشک شوق میاد توی چشمام

من‌مسیر خیلی سختی رو طی کردم‌ تا مادر بشم، ولی با دیدن روی ماه پسرم، با صدای قهقه هاش، با تصویر خودم توی چشماش، با بوسیدن دستای کوچیکش، با بوییدن گردنش و درآغوش گرفتنش عمیقا میگم‌که ارزش این همه سختی کشیدن رو داشت.

خدایا حافظ پسر‌کوچولوم باش و واسمون نگهش دار و من و پدرش رو هم واسش نگه دار. الهی آمین

خدا خودش توی قرآن گفته که با صابرانه.پس اندکی صبر، سحر نزدیک است.

خدایا حسرت مادر و پدر شدن رو توی دل هیچکس نذار و به همه چشم انتظارها یه دسته گل بده و چراغ خونشون رو روشن کن.الهی آمین

تصویر
۹ پاسخ

خدا حافظش باشه عزیزم...خیلی حسه خوبیه
من خودم هیچوقت یادم نمیره روزی که مثبت شده بود..یه حس عجیب غریبی داشتم..الان که نگاه میکنم به پسرم میگم تو تودلم بودی وبهم لگد میزدی🥹🥹🥰🥰

اصن مادر شدن واقعا خیلی حس عجیبیه ...یه از خودگذشتگی فوق العاده ای داره ..من قبلا تو دوران pms که از لحاظ روحی بهم میریختم هی باخودم میگفتم بمیرم راحت شم ولی اونروز داشتم همینجوری فک میکردم که یهو باخودم گفتم اگ من بمیرم کیان چیکار کنه ...یهو گریم گرف براش و ایقد از مرگ برااولین بار ترسیدم گفتم خدایا من نمیرم زنده باشم تا پسرمو بزرگش کنم ..😅😅 هیچکس اون مهری ک مادر ب بچش میده و نمیده ...مهر مادری یه چیز دیگس

الهی که خدا براتون حفظش کنه

عامین واسه دوتا از دوستان منم دعا کنید که خدا دامنشون. سبز کنه شما بیشتر از همه درک میکنید

خدا را شکررررررت😍😍😍😍
منم هیچ وقت جواب بتام فراموش نمیشه
بعد از ۱۵ سال انتظار وقتی بتام مثبت شد تو بغل همدیگه بدنمون میلرزید از ذوقمون فقط نگاه هم میکردیم و زبونمون بند اومده بود

عزیزم😍 خدا حفظش کنه. من اصلا فکرشم نمیکردم بچه تا این حد پوست و گوشت و جون آدم باشه

ای جانم بسلامتی😍
خوشحالی بعد چند وقت انتظار؟؟

الهی عاقبت به خیریشون رو ببینی 🤗

🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺

سوال های مرتبط

مامان رادمان جون مامان رادمان جون ۶ ماهگی
گاهی اوقات تو گهواره یا خارج از اون کسایی رو میبینم که یه جوری در حق خودشون و بچه هاشون ظلم میکنن که آدم واقعا دلش میگیره.چندین نفرو دیدم که وضعیت مالی خوبی ندارن و میشه گفت وضعیت مالیشون خیلی هم بده ولی همینطور بچه میارن و عقیدشون اینه که بچه با خودش روزی میاره و تنها چیزی که برای آدم میمونه بچس که در آینده تنهاشون نمیذاره.باور کنید اون بچه ای که توی فشار و محروم از خیلی چیزا بزرگ میشه اینقدر دچار کمبود و عقده میشه که نه تنها برای پدر و مادر نمیمونه ،دشمن اونا هم میشه.بحثم با کسایی که یه بچه دارن نیست.اینجا دیدم با وضعیت مالیه خیلیییی بد سه چهار تا بچه ی کوچیک دارن باردار هم هستن.خیلیاشون هم به خاطروام فرزندآوری اینکارو میکنن.واقعا چه ارزشی داره؟؟؟
یا زن و شوهرایی که تو مرز طلاق و جدایی هستند باز به خودشون اجازه میدن تو اون شرایط و محیط متشنج بچه دار بشن.واقعا ظلمه ظلم.من به چشم خودم دیدم که اون بچه ها چه زجری میکشن.کاشکی هر کسی میدونه شرایطش ازهر لحاظ مساعد بچه دار شدن نیست ، یه بچه رو عذاب نده.
مامان محمد مهدی 💙👶 مامان محمد مهدی 💙👶 ۶ ماهگی
سلام بعد از کلی وقت و کلی اتفاق 🥲😍

خدای محمدمهدی خواست و ما سه تایی رفتیم زیارت خانه خدا😍🕋
در تک تک لحظات سفر از اینکه همسرم با ما بود خداروشکر کردم ، سفر شیرین و خاصیه که سختی هایی هم همراهشه و بودن همسرم کنارمون از سختی هاش کم میکرد که هم قوت قلب بود و هم عصای دست 🤝
خیلیا میپرسیدن با بچه سخت نبود؟ نمیشد بذاریش پیش کسی و بری؟ و من جوابم به همه این بود که نه خیلیییی هم قشنگ بود و خدا خودش کمک میکنه و من واقعا دست خدارو در سفر میدیدم که همراهمون بود❤
الهی روزی همه آرزومندا به زودی😊

کنار خانه خدا همه چشم انتظارا رو دعا کردم، الهی هیچ خونه ای بدون نی نی نمونه و دامن همه منتظرا سبز بشه 😍

البته ده روزیه که ما برگشتیم و دو سه روز بعدش من بدجور مریض شدم و الان دوران نقاهت طی میکنم 😁
محمدمهدی هم یه کوچولو آبریزش داره که داره بهتر میشه خداروشکر

امروزم بابای محمدمهدی رفت واسه دفاع از پروپوزالش که همه دعام اینه که به خوبی بگذره براش که خیلی نگرانش بود و خیلی براش زحمت کشید

و امروز غذای کمکی محمدمهدی رو شروع کردم با یه قاشق مرباخوری لعاب برنج که خوشش اومد خداروشکر 😋
چند روز دیگه هم باید آماده بشیم واسه واکسن ۶ ماهگی 🥴

اتفاقای مهم این چندوقت من اینا بودن 😅
حالا شما از خودتون بگید چه خبر ؟؟؟
نی نی ها چطورن؟ 🤩
الهی حال دلتون خوب 🌻