۸ پاسخ

قدمش خیر و مبارک...بسلامتی بغلش بگیری به زودی

عزیزم قدمش مبارک باشه .
الهی شکر که هر دو خوبین

لباس خودتون ولی دیگه برای بیمارستان هست و دو سری لباس عوض میکنید

وقت میرید اتاق عمل فقط یه پمپرز باهاتون باشه خودشون لباس تن نوزاد میکنن که دیگه برای خودتونه و یه ملافه نوزاد
یه دمپایی و دستمال کاغذی و دستمال توالت هم میزارن

مبارک باشه عزیزم
میضه لطفا بگید توی ساک بیمارستان چیا بود؟
و جوراب واریس خودشون بهتون میدن یا باید خودمون بگیریم؟

مبارک باشه عزیزم
بسلامتی و دلخوش

قدمش مبارک باشه

قدمش مبارک باشه عزیزم
چرا nicuهست

سوال های مرتبط

مامان آریشاه👼🏻🩵 مامان آریشاه👼🏻🩵 ۲ ماهگی
مامانا سلام
تجربم از زایمان#سزارین
من سه روزه زایمان کردم خداروشکر حالم خوبه درد دارم ولی واقعا زیاد نیست ک نشه تحمل کرد
خب رفتم بیمارستان ساعت ۸ صبح کارامو انجام دادن و آماده اتاق عملم کردن ک شد ساعت ۱۱
بخوام بگم مزخرف ترین کار تو عمل همین گذاشتن سونده
درد نداش ولس حس سوزش بدی داشت ک اونم زود برطرف شد
استرس نداشتم خداروشکر
وقتی رفتم تو اتاق عمل نشستم رو تخت آمپول بی حسی رو تزریق کردن ک واقعا بنظرم اصلا درد نداشت
ب محص اینکه آمپول زدن شاید ۱ دقیقه طول نکشید ک از کمر ب پایین حس داغی داشتم و ب شدت پاهام سنگین شدن
خداروشکر اونقدر دکترم فرز و زرنگ بود ک فک کنم از برش زدن تا دنیا اومدن نی نیم ۵ دیقع طول کشید. نی نیم دنیا اومد و صداشو شنیدم حس فوق‌العاده ای بود بعد اینکه مشغول بخیه بودن یه مامایی اومد و تماس پوستی با نی نیم ایجاد کرد و نی نی رو شیر دادم ‌.وقتی اومدم بخش ب غیر از احساس سنگینی روی پاهام حس دیگه ای نداشتم یکم گیج بودم .
وقتی حسم برگشت کم کم آماده راه رفتن شدم
اولین راه رفتن از بقیع راه رفتنا دردناک تر بود ولی هر چه راه بری بهتر و بهتر میشی
دردام ک شروع شد با شیاف قابل تحمل بود و من از پمپ درد استفاده نکردم
دیگه خلاصه اگ برگردم بازم ممنون سزارین رو انتخاب میکنم چون واقعا راضی بودم حتی از اون چیزی ک فک میکردم خیلی راحت تر بود
حالا ببخشید اگ من کامل توضیح ندادم😂 اگ سوال داشتین بپرسین تا بتونم بیشتر راهنماییتون کنم😂
راستی من تو ۳۸ هفته و ۲ روز زایمان کردم نی نی ۳۸۰۰ وزن و ۵۱ سانت قدش بود😍🥹🧿
و اینم بگم ک سایز شکم هیچ ربطی ب وزن نی نی نداره
حتی وقتی ک رفتم اتاق عمل پرسنل با تعجب میگفتن پس کو شکمت
حتی خود دکترم باورش نمیشد وزن نی نیمو🧿😂
مامان مهرانا مامان مهرانا ۵ ماهگی
ادامه..
خلاصه ک خیلی یهویی اولش سوند وصل کردن ک درد زیادی نداشت ولی چندش بود!بی حسی هم از شانس گندم نمیدونم جیشد ک انگار یبار زدن نشد و دوباره سوزنش و زدن منم یهو پریدم حس میکنم سردرد ک شونه درد الانم بخاطر اونه
باید بی حرکت وایسین ک اذیت نشین
یهو پاهام‌گرم شد ولی حس میکردم بعد میترسیدم هی میگفتم من میفهمم من میتونم حس کنم وقتی داشتن بتادین می‌مالیدن به شکمم
یه آقایی بالا سرم بود گفت کو پاهات بیار بالا ک نتونستم فک میکردم هنوز شکمم برش ندادن ولی یهو صدای گریه نی نیم اومد😍
اکثر عمل های سزارین ۲۰دقیقه تا نیم ساعت طول میکشه ولی برای من ۵۰دقیقه ای طول کشید چون میگفتن بدنت ضعیفه ک هیچی بافت شکمت هم ضعیفه و اصلا جمع نمیشه با اینکه پوست شکمم و کشیدن انگاری هنوز یه بچه تو شکمم جامونده
سزارین اصلا قبلش درد نداری و الکی استرس بی حسی و سوند و این چیزا رو نداشته باشین
ولی بعدش من دو شبه خواب ندارم واقعا از درد نمیتونم بشینم یا پاشم
سرفه کردن و نفس کشیدن عذابه ک بستگی ب بدن داره فک کنم ک بدن من اصلا خوب نبود برای سزارین
سردرد و کمردرد شدید هم بخاطر تکون هایی ک خوردم دارم
درباره بیمارستان هم بگم‌کارکنان بیمارستان مصطفی خمینی عالی بودن واقعا رسیدگی میکردن و مهربون بودن ولی یکم بیمارستانش قدیمی بود اتاق دو تخته و کوچیک ولی بازم خوب بود
هزینه بیمارستان ۲۳تومن شد ک با بیمه شد ۱۸تومن ولی آخرش گفتن نمیدونم چه عملی اضافه شده ک ۲۵۰۰ اضافه کردن با ساک بیمارستان حدودا ۲۱ ۲۲ در اومد اخرش
میگن کسایی ک زایمان میکنن مث طبیعی درد مادر شدن و نمیکشن ولی واقعا اشتباه سزارین خیل سخت تره بعدش دردای شدید میاد سراغت و تو نمی‌تونی از نوزادی نی نیت لذت ببری!
مامان ماهلین مامان ماهلین ۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت سوم :
دیگه من بدبخت رو اورژزنسی بدون رضایت بردن اتاق عمل دکترم هم اومده بود و بعد من رو گذاشتن رو تخت جراحی و دکتر بیهوشی اومد گفت بشین شونه هات رو شل کن نفس عمیق بکش ، حس کردم چند با سوزن خورد رو فقرات کمرم درد اش کم بود بعد خوابیدم و بعد چند دقیقه پاهام کامل بی حس شد و بعد دیگه عمل شدم و نی نی اومد و بهم نشون دادن و ساعت ۵.۱۰ دقیقه رفتم اتاق عمل ۵.۲۰ دقیقه بچه به دنیا اومد و نزدیک ۶ اومدم بیرون چون دوختن شکم ام و برداشتن نخ سرکلاژ طول کشید. دیگه بعد اون هم رفتم تو ریکاورب بعدش با نی نی رفتیم بیرون سمت آسانسور که بریم بخش شوهرم اومد و رفتیم بخش . یه خانم تو بخش میومد شکم ام رو فشار میداد که ببینه میزان خونریزیم چقدر هستش . حتما یه همراه خانم داشته باشین . دیگه اومدن و به همراه ام یاد دادن چجوری بچرو بزاره کنارم و شیر بده و بچرو پوشک کنه و آروغ بگیره و کلی میومدن باهام صحبت میکردن هم پزشک اطفال هم روانپزشک و مشاور هم ماما و دکتر بخش و ....تخت کناریم که طبیعی بود راحت به کاراش میرسید و بچه اش رو بغل میکرد و مینشست ولی من کاملا انگار فلج از هر کاری بودم بهم سوند وصل بود و صاف خوابیده بودم تا اینکه یکم بهتر شدم و چالش بعدی مدفوع کردن بود که کلس طول کشید و پدرم درومد چون تا مدفوع نمیکردی نمیزاشتن غذا بخوری منم که کلی گرسنه ام بود . فقط کمپوت انجیر و گلابی میخوردم. یک هم میومد مجور میکرد راه برم واقعا راه رفتن کمک میکرد که زودتر روده ام حرکت کنه . این هم تجربه زایمان ام . الان هم نصفه شبی نی نی تو بغلم داره شیر میخوره شیر دهی هم چالش بعدی 🤣ایشالا همه به سلامتی نی نی شون رو بغل بگیرن