۱۲ پاسخ

واااای

صدقه سرتون

مبارک عزیزم
وای چقدر بد بشه صدقه سر بچت چجور دلشون اومده بی وجدان ها
چیکار کردین پس تو اون موقعیت

مبارک عزیزم 😍😍

مبارک باشه

قدم نورسیده مبارک عزیزم خدا لعنتشون کنه

خدا لعنت کنه اون دزدای بی وجدان را انشالله خدا خودش جوابشون میده

به سلامتی گلم مبارک باشه قدمش پرازخیروبرکت

خدارشکرر که خودتون صحیح سالمید خوش قدم باشه انشالااا😘😍🌹
فدای سرتون بهش فک نکن انشالا که بهترش بیاد جاش برای ماهم‌ دعا کن💕

الهی عزیزم.فدای سلامتی خودتو بچت مهم اینه که نی نی ات سالم به دنیا اومده .مال باز جاش پر میشه غصه نداره
فکنن بلا بوده خورده به اون
خداروشکر نی نی ات وخودت سالمین الهی قدم گل دخترت پراز خیرو برکت باشه گلم❤️
برای منم دعاکن😘

مبارک باشه عزیزم
فدای سر نی نی قشنگت
همین که سالم اومده شکر صدقه سرش😍😘

مبارکه عزیزم چه بی وجدان هایی بودن اونا

سوال های مرتبط

مامان سید کوچولو🩵 مامان سید کوچولو🩵 ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین ۷


چشامو بسته بودم ک خانومه گفت خوابیدی؟ چشامو باز کردم دیدم نینیم رو اوردن 🥹لای یه پتو صورتی پیچیده بودنش اندازه یه نوخود بود 😭خدایا بهترین حس دنیا بود فقط صورتش مشخص بود حتی موهاشو ندیدم ماسک اکسیژن رو دهنم بود و فقط گونم بیرون بود صورتش رو چسبوندم ب گونم 🥹😭خیلی حس خوبی بود صورتش داااغ بود لباش غنچه بود گفتم خدای من تو چقد کوچولویی مامان 🥹پرستاره گفت همشونم فک میکنن قراره یل بزان 😂و نینی رو بردن و پنج دقیقه بعدش گذاشتن رو یه تخت دیگه و بردن ریکاوری کل تایمی ک تو ریکاوری بودم بیدار بودم و همه خواب بودن یه مانیتور بود رو ب روم شوهرمو میدیدم ک از جلوی در تکون نمبخورد و خیلی نگران بود 🥹یه ماما اومد ماساژ رحمی داد بیحس بودم و هیچی نفهمیدم هر پنج الی ده دقیقه میومد ماساژ میداد همه درد داشتن ولی من درد نداشتم با اینک پمپ درد نداشتم هنوز خلاصه ک من سه چهار ساعتتو ریکاوری بودم و خودم خواستم ک دیر برم بخش چون قبلش میدونستم ک نباید حرف بزنم و سرمو تکون بدم گفتم بهترین فرصته ک حداقل یکی دوساعت اول کسیو نبینم ک بتونم رعایت کنم
الهام الهام قصد بارداری
مامان مهوا🐥 مامان مهوا🐥 ۱ ماهگی
ادامه۳:
این‌داروی بیهوشی بود و بیهوشمم کردن(وقتی انقباض و درد زایمان داشته باشی کامل بیحس نمیشی )اما انگار دوز بیهوشی زیاد بالا نبود چون من یکی دوبار یچیزایی رو شنیدم [خب یه اتفاق جالب و عجیب ک برای من رخ داده بود این بود موقعی ک دکتر شکمم رو باز کرد شنیدم ک گفت بچه با پاعه در صورتی ک من فقط یک روز قبل از زایمانم رفته بودم پیش دکتر دکتر تو مطب سونو انجام واسم و بپه با سر بود کلا بچم تو کل سونو ها سفالیک بود اما تو یک روز چرخیده بود و بریچ شده بود ] و یک چیز دیگم ک شنیدم دکتر گفت مثل پنبه اس بچه ...خلاصه عمل من تموم شد و منو بردن داخل بخش ریکاوری دستگاهارو بهت وصل میکنن و پتو روت میکشن و یچیزی مثل لوله ک گرما ازش بیردن میار رو گذاشتن زیر متو تا لرز نکنم و سردم نشه
زیاد لرز نکردم ما چون اتاق خصوصی گرفته بودیم تقریبا ۳ ساعت داخل بخش ریکاوری بودم ک اتاق خالی بشه تو این فاصله یک بار اومدن رو شکمم افتادن تا خونا بره و اینکه کم کم بی حسی رفت و دردا شروع شد اون فشار دادنه ک بیحسی داشتم دردم نیومد
یچیز دیگه من پمپ درد هم ددشتم ک هزینش ۲ تومن‌بود ب پرستار و دکتر گفتم و داخل همون اتاق عمل برام وصلش کردن
از وقتی بیحسی رفت و دردا شروع شد پمپ دردو فشار میدادم و یکم ارومتر میشدم
دردای داخل ریکاوری زیاد شدید نبود و قابل تحمل
داخل همون ریکاوری یه رب ۲۰ دقیقه بعد از اینکه رفتم بچمو اوردن خودشون گذاشتن رو سینم و چند قطره شیر خورد
خلاصه بعد از اون گذاشتنم روی تخت دیگه و بردنم ک برم‌ سمت بخش و یکبار هم اینجا روی شکمم افتادن ک اینجا خیلی درد داشت
مامان نی نی مامان نی نی ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی2
نوزدهم صبح ساعت 6 رفتیم بیمارستان و تا 7 کارای بستری انجام شد و رفتم زایشگاه تا ساعت 9 ازم ان اس تی میگرفتن و معاینه کردن گفتن 2 سانتی و لگنت خیلی عالیه و این حرفا بماند ک معاینه ها برا من واقعا یه کابوس وحشتنااااک بود انقدر ک درد داشتم ساعتای 9 صبح یه ریزه قرص ک فک کنم ده تیکش کرده بودن دادن بهم و گذاشتم زیر زبونم گفتن کم کم دردات شروع میشه بعد دوباره ان اس تی گذاشتن ک داشت درد و انقباض و نشون میداد ولی من خیلی کم حس میکردم از دردای پریود خیلی خیلی کمتر اون معطلی ک هیچکاری هم نداشتم بیشتر کلافم میکرد تا ساعتای 1 ظهر ک دوباره یه تیکه قرص دیگه بهم دادن و ازون ب بعد دیگه دردام شروع شد اولش کم بود ک رو تخت اوکی بودم بعد هی داشت بیشتر میشد ک دیگه بلند شدم و فقط نفس عمیق میکشیدم و ورزش میکردم و با همینا خودم و اروم مبکردم تا ساعتای 4 ک اومدن معاینه کردن گفتن 3 سانتی و الان میان ک بهت اپیدورال بزنن (من از قبل هماهنگ کرده بودم) گفتم هنوز خوبم و میتونم تحمل کنم ولی گفتن مشکلی نیست دیگ میتونی بگیری اینم بگم تو این فاصله تخت روبرویی من دو نفر بودن ک قبل من اپیدورال گرفتن و من تمام مراحلشو دیدم یکم استرسم کم شد (اونجا فهمیدم کیفیت امپول های بی حسی و اینکه دکتری ک تزریق میکنه چقد ماهر باشه رو عوارض بعدش خیلی تاثیر داره پس حواستون باشه حتما بیمارستان خوب برید ک دکتر خوبم داشته باشه) خلاصه دکتر ک آقا هم بود اومد و من اماده شدم و اپیدورال و زدن ک بدون درد نبود اما قابل تحمل فقط همینکه حس میکردم سوزن لای مهره های کمرم در حرکته خیلی عذاب بود بعد ک تموم شد دراز کشیدم و بعد ده دقیقه کم کم بی حس شدم و پاهامم کرخت شد
الهام الهام قصد بارداری
تجربه سزارین با دکتر جعفری پور:

۱.هرچی از ماهی و خوبی ایشون بگم کمه، من از اواخر مهرماه دیگه پیش ایشون رفتم و تاکید ب سزارین داشتم ک راحت قبول کردن
۲.تو بیمارستان میلاد و امیرالمومنین زایمان میکنن، اما واسه سزارین اختیاری ترجیحشون روی بیمارستان امیرالمومنینه، چون واسه سزارین سختگیری نمیکنن
۳.روز زایمان، بااینکه روز مطبشون بود اما زود خودشون رو ب بیمارستان رسوندن
۴.دکتر بیهوشی تو بیمارستان حضور نداشت و من صدای دکتر جعفری پور رو از بیرون اتاق عمل میشنیدم ک با مدیریت تماس گرفتن و پیگیر موضوع و شاکی از وضع بوجود اومده شدن
۵.بخیه هامو ک خیلی تمیز زدن و شبیه کوک مخفیه، فردا وقت کشیدنشه و مشخص میشه تمیزی کهر
۶.فردای زایمان اومدن بالا سرم و خیلی دلداری بخاطر وضعیت خودمو بچه دادن. کلا خیلی مهربونن و ادم رو اروم میکنن
۷.دکتر جعفری پور واسه طبیعی ۳تومن و واسه سزارین ۶تومن میگیرن، بااین حال چون من وضعیتم اورژانسی شد گفتن ک ده روز بعد ک مطب رفتم موقع کشیدن بخیه ها هزینه رو واسشون پرداخت کنم، بااینکه من حتی تو راه بیمارستان و موقع بستری شدن چندبار گفتم ک شماره کارت بدید ک شوهرم پرداخت کنه، دوروز بعد زایمان هم باز تلفنی بهشون گفتم