سلام صبح بخیر😍
بالاخره اومدم با تجربه زایمان و بعدش
دخترم صبح چهارشنبه صبح ساعت ده و چهل و پنج دقیقه به دنیا اومد🥺💕🌸
پارت اول تجربه :
سه شنبه از شدت سرفه های شدید انفولانزا که باعث درد شدید شکم میشد و حرکات کم‌شده بود زنگ زدم مطب دکتر زودتر بیا مطب
رفتم ان اس تی گفت همه چی خوبه ولی ریسک بمونه 38 هفته چهار روز ختم بارداری داد..چهارشنبه ساعت پنج صبح رفتیم بیمارستان تا پذیرش بشم شد ساعت ۸ ...تا نوبتم بشه ساعت شد ده ..
رفتم اتاق عمل واقعا ترسیده بودم کل بدنم میلرزید خیلی پرسنلش خوب یودن کلی ارومم کردن ..دکتر هم که اومد آروم تر شدم ...

تصویر
۵ پاسخ

عزیزم انشالله زودتر سرفه هات قطع بشه اذیتت کم بشه
زودتر برگردی به روز های قبل از بارداری و راحت بشی واقعا

الان خوبین درد چیزی دارین؟؟

من بچتون دیدم خیلی ناز بود خدا حفظش کنه

عزیزم مبارکت باشه و خداروشکر به سلامتی فارغ شدی😍💕💕

مراقب باش بچت مریض نکنی ماسک بزن حتما سرت نبر تو صورتش و...
مبارکتم باشه عزیزم قدمش خیر و برکت باشه

مقالات مرتبط

بهترین زمان برای ورزش‌کردن چه موقع است
بهترین زمان برای ورزش‌کردن چه موقع است؟ صبح یا عصر؟
زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین
زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین
خواب نوزاد
همه چیز درباره خواب نوزاد و مشکلات اختلال خواب اطفال
بیرون بردن نوزاد تا چهل روز
بیرون بردن نوزاد تا چهل روز اول تولد و مراقبت‌های لازم

سوال های مرتبط

مامان مه چهره مامان مه چهره روزهای ابتدایی تولد
سلام به همگی اومدم اینجا براتون از تجربه زایمان طبیعی بگم 😄
من پنج شنبه شب بعد از خوردن شام عید خونه بابام درد شدید اومد سراغم رفتیم بیمارستان معاینه شدم بهم گفتن یه سانت باز شدی ولی زایمانی نیستی برو خونه فردا بیا
منم شب که اومدم خونه یه ساعت رفتم پیاده روی فردا ساعت شش و نیم بیدار شدم رفتم دوش گرفتم ورزش هامو زیر دوش انجام دادم صبحانه مفصل خوردم رفتم بیمارستان برای معاینه اما وقتی رفتم گفتن بخاطر دیابت باید ختم بارداری بگیری ۳۹ هفته پنج روزم بود
خلاصه منو بستری کردن ساعت ده صبح بهم آمپول فشار زدن تا ساعت سه چهار بود که درد هام شروع شد هم زمان هم روی توپ باید ورزش میکردم
ساعت شش بیس درد هام زیاد شد ماما معاینم کرد هنوز دستش رو وارد بدنم نکرده بود کیسه آبم پاره شد 🤧🥴
ساعت نه نیم شب معاینم کردن گفت دوسانت شدی اگه تا فردا زایمان نکردی باید سزارین اورژانسی بشی 😓
منم به شدت از سزارین میترسیدم
کل شب بیدار بودم از استرس سزارین
فردا صبح شنبه بعد از گرفتن سرم آنتی بیوتیک ساعت شش صبح بهم آمپول فشار دوم رو زدن که ده دقیقه بعد درد های فوق العاده شدید شروع شد و چون از روز قبلش نخوابیده بودم به شدت ضعف داشتم و خوابم می اومد 🥴
ساعت یازده از شدت فشار رفتم سرویس بهداشتی وقتی اومدم بیرون نتونستم سر پا باشم و نشستم رو زمین سریع بهم دستگاه تنس وصل کردن و یه آمپول زدن به پام که خیلی خوب بود ساعت یازده چهل دقیقه بود شروع کردم داد زدن که فشار دارم و نمیتونم کنترل کنم ماما و پزشک اومدن داخل دیدن از صبح که سه سانت بودم و کلا از زایمان طبیعی من ناامید شده بودن متوجه شدن که دهانه رحمم نه سانت باز شده
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان محمد مامان محمد ۱ ماهگی
پنج شنبه ۴۰ هفته رفتم دکتر و معاینه ی تحریکی کرد
لکه بینی و درد شروع شد

از پنج شنبه صبح تا جمعه ساعت ۲ ظهر انقباض داشتم منظم هم بود ولی با فواصل هر ۱۰ دقیقه
جمعه رفتم بیمارستان با درد شدید گفت همش ۱ سانتی
برو پیش دکترت
رفتم پیش دکترم نامه بستری داد
بیمارستان قبولش نکرد بجاش سرم زد دردم بخوابه

و واقعا دردم خوابید

دوباره روز شنبه از صبح دردام شروع شد
شدید بود خیلی
راس ساعت ۱۲ بود کیسه آبم پاره شد


ادامه تاپیک بعدی
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان 💋رستا🫶🏻 مامان 💋رستا🫶🏻 ۳ ماهگی
ساعت چهار صبح درد های شدید کمر درد زیر شکم انقباض های پنج پقیقه شروع شده تا ساعت ۸ صبح که اروم شد الانم خفیف کمر درد دارم
پیاده روی ورزش کنم ؟؟؟🤦🏻‍♀️
میترسم بدترشه
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان آریا مامان آریا ۳ ماهگی
«پارت اول زایمان طبیعی »

روز شنبه بود رفتم مطب دکتر ویزیت گرفتم اولین نفر بودم

خداروشکر دکتر زود اومد فقط من بودم تو مطب هنوز کسی نیومده بود سریع رفتم داخل معاینه شدم گفت دو انگشت بازشده اگر دردات زیاد شد برو بیمارستان خونریزی داشتی برو بیمارستان شکمت سفت شد برو بیمارستان ولی اگر همینجوری بودی فردا ساعت هشت صبح برو بیمارستان بستری شو 🥹
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان ارمیا مامان ارمیا ۲ ماهگی
کیا مثل من ۴۰ هفته و رد کردن و زایمان نکردن؟
من ۵۰ هفته و یک روزم رفتم بیمارستان صبح و ان اس تی وسونو بیوفیزیکال دادم و همه چی خوب بود
بیمارستان گفتن بیا برات ختم بارداری بزنیم ولی ماما خودم گفت میتوتیم تا چهارشنبه صبر کنیم وقتی همه چیش خوبه
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان قند😘ونبات😍 مامان قند😘ونبات😍 ۲ ماهگی
پارت دومم🌹👑🌹
عصر روز شنبه تقریبا ساعت پنج عصر دردادم یکم بیشتر شد و با فاصله هر نیم ساعت تقریبا بعدش تا ساعت ده شب پیاده روز و ذکر و اینا گفتم و بعدش بچه اولمو ک دوسالشه گذاشتم خونه مادرشوهرم و خودم با شوهرم و مامانم رفتیم بیمارستان اونجا تا رسیدیم تقریبا ساعت دوازده شد رسیدم اونجا معاینه ام کردن گفتن دوسانتی ولی خب چون سابقه تیروئید داری احتمالا بستریت کنیم بعدش بهم گفتن برو اتاق کناری ان اس تی بده دادم مشکلی نداشت ولی خب ماما بهم گفت اگ میخای برو استراحتگاه هرموقع دردات زیاد شدن بیا رفتم تا صبح پیاده روی کردم و ورزش و ذکر گفتم تو استراحتگاه تا اینکه دیدم هواروشن شده ساعت پنج صبح دوباره رفتم بازم معاینه و همون دوسانت و ان اس تی دوباره گفتن ساعت 3بعدظهربیا خیلی کلافه و خسته چون شبش بیداربودم و خیلی راه میرفتم درد داشتم بالاخره ساعت 3 شد.......برای خواندن ادامه داستان بیاین پارت بعدی😥
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان فسقل 👶🏻🫀 مامان فسقل 👶🏻🫀 ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت ۳

رفتم دستشویی دیدم اندازه چهار سانت در چهارسانت شورتم خیسه عین اب بی رنگ زنگ زدم ب مامای دکترم گفت ی نوار بذار خیس شد پاشو بیا بیمارستان نوار گذاشتم و خیس شد.. اخر شب با شوهرم رفتیم بیمارستان نیکان اقدسیه ک دکترم اونجا بود … تست امینوشور گرفتن منفی شد ولی ان اس تی یکم انقباض نشون داد ک گفتن مهم نی و سونو بیوفیزیکال نوشت و بیمارستان اون ساعت سونو نداشت و رفتم بیرون گفت نمرش شد ۶ از ۸ و از تنفس هیچ نمره ای نگرفت…جوابشو بردم بیمارستان گفت باید فردا تو بیمارستان پیش دکتر خودمون سونوت تکرار شه معاینه هم کرد بسته بودم ساعت ۵ صبح رسیدیدم خونه جاریم و دوباره ۱۰ صبح رفتیم بیمارستان واسه سونو…ساعت ۱۲ نوبتم شد و سونو گفت همه چی عالیه و ۸ از ۸ شد… جوابشو بردم دکتر شیفت نگاه کرد و دوباره ان اس تی گرفت و دوباره انقباض نشون داد و البته خودمم از شب قبل درد داشتم میگرفت فشار میومد ب لگن و واژن و مقعدم و ول میکرد گفت باید معاینه شی
مامان سه کوچولو 😍 مامان سه کوچولو 😍 ۱ ماهگی
این هم تجربه سومین زایمانم و اولین زایمان سزارینم. من ۲۹ صبح نوبت دکتر داشتم که برم نوبت سزارین بده. خلاصه رفتم دکتر صدای قلبش رو گوش کرد و من گفتم چند روزه خیلی درد دارم گفت بزار معاینه کنم ‌معانیه کرد گفت دوسانت وا شدی. اصلا باورم نمیشد از تخت اومدم پایین کیسه آبم پاره شد همونجا گفت فقط سریعتر برو نزدیکترین بیمارستان. ساعت دوازه و نیم بستری شدم دیگه تا آزمایش اینا گرفتن و اینا شد ساعت یک و نیم رفتم اتاق عمل دردهامم داشت هی شدیدتر میشد ساعت دو هم دخترم بدنیا اومد. ولی چون خونریزی کردم تا ساعت پنج و نیم تو ریکاوری بودم...
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان 💙آرسام🩵 مامان 💙آرسام🩵 ۳ ماهگی
#زایمان سزارین
صبح ساعت ۹:۲۵ دقیقه بود رفتم اتاق عمل ساعت ۱۱ اومدم تو بخش تا ساعت ۸ شب اجازه ندادن چیزی بخورم و بد ۸ ساعت هم مایعات بد چند ساعت گفتن میتونم سوپ بخورم گفتن هر ساعتی ک بیایی تو بخش ۱۲ ساعت بعدش سوندو جدا میکنن
اومدن سوندو جدا کردن اصلا درد نداشت
بهش گفتن پاشو راه برو
۱ ساعت طول کشید تا از تخت اومدم پایین چون خیلی آروم آروم اومدم پایین و زمان برد اول ۲۰ دقیقه نشستم بد آروم اروم اومدم لبه تخت تا تونستم بیام پایین روی بخیهامو محکم گرفته بودم احساس میکردم کمتر ازیت میشدم وقتی رو بخیهامو میگرفتم ی دور کوچیک زدم و باز آروم رفتم رو تخت
فردا صبح دکتر اومد مرخص کرد و ماساژ هم دیگه ندادن دیگه.
بیمه هم سلامت داشتم هزینه کلش هم شد نزدیک ب ۱ میلیون شد و دمپایی هم بیمارستان ندادن و جدا خریدیم از بوفه جلو در دکتر گفت ۱۰ روز بعد از عمل بیا بخیهاتو بکشم و تمام اومدیم خونه.
امیدوارم کامل توضیح داده باشم بازم اگر سوالی بود بپرسید
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان دلوین🍓 مامان دلوین🍓 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمانم ساعت ده صبح بود ک هدردم می‌گرفت میفمیدم ک درد زایمانه نصف شب رفتم بیمارستان گفت هنوز ی سانتی تا ساعت چهار عصر تو بیمارستان پیاده روی میکردم داشتن از خواب الاک میشدم ساعت چهار بخاطر ضربان قلب بالا بستری شدم و آمپول فشار زد ساعت شیش زایمان کردم دختر. قشنگم دنیا اومد
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان عشقام 💝💙 مامان عشقام 💝💙 ۲ ماهگی
مخام تجربه زایمان طبعیی بگم ساعت شیش صبح دردام شروع شد کم کم تا ساعت یازده دوازده ظهر خیلی کم بود هر بیست دقیقه یه باز شکم کمرم مگرفت ول مکرد شوهرم زنگ زدم اومد از سرکار تا اماده شدیم رفتیم ساعت دو رسیدیم بیمارستان معاینم کردن گفتن سه سانتی هنوز برو ساعت شیش بیا بستریت مکنم منم نرفتم خونه تا ساعت شیش تو بیمارستان فقط راه مرفتم بعد شیش رفتم من بستری کردن ادامه تایپک بعد
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان مهرو مامان مهرو ۱ ماهگی
سلام من میخواستم از تجربه ی سزارینم بگم
پارت اول❤
دکتر بهم گفته بود ۶ صب ۲۰ م بیمارستان باشم ولی روز قبلش زنگ زدن گفتن ۴ صب برم منم رفتم ۱ ساعتی طول کشید تا پذیرش و پرداخت و کارتی بستری انجام شه
بعدش من رفتم بلوک زایمان ازم ان اس تی گرفتن و سوند وصل کردن ک خیلی هم درد نداشت بعدش بردنم اتاق مشاوره بیهوشی چن دقیقه اونجا بودم بعد ک دکتر بیهوشی اومد بردنم اتاق عمل تو کمرم امپول بی حسی زدن ک پام ی لحظه بی اختیار پرید بعدشم ک عمل شروع شد و دکترم اومد و دخترم ساعت ۷.۴۰ دقیقه دنیا اومد
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان مهرداد🫀 مامان مهرداد🫀 ۱ ماهگی
پارت یک

روز شنبه رفتم دکتر و ان اس تی گرفت و انقباضی نداشتم و گفت به دلیل دیابت بارداری تا سه شنبه که میشد ۳۸ هفتم ختم بارداری میده .
بعد معاینم کرد و این معاینم احساس کردم دردناک تر و طولانی تر بود .
رفتم خونه و حدودا یک ساعتی کمر درد خیلی شدید داشتم ولی بعدش دردم قطع شد .
ساعت حدودا ۲ شب بود که رفتم سرویس و خون تازه دیدم و زنگ زدم به مامام ، ایشونم گفت بخاطره معاینته و طبیعیه و نگران نباش.
دیگه با خیال راحت خوابیدم و حدودا ساعتای ۴ و ربع بود که احساس کردم شدیدا دستشویی دارم و تا اومدم بلند شم یه دفعه کلی آب ازم ریخت که متوجه شدم کیسه آبم پاره شده …🫢
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان 💝نیکا🐣 مامان 💝نیکا🐣 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۱
دیروز ساعت ۱۰ رفتم بیمارستان دکتر خودم نامه داد ولی با اون بیمارستان که من رفتم قراداد نداشت و بیمارستان گفتن نامه دکترت اینجا اعتباری نداره اول پرستار اومد معاینه کرد و گفت ۱و نیم سانتی بعد دکتر اونجا اومد معاینه کرد و گفت دو سانت به زور باز شده برو زایشگاه بخاطر اینکه طبق سونو آب دور بچم خیلی کم بود ساعت ۱۱ صبح رفتم زایشگاه مرتب ان اس تی میگرفتن و معاینه میکردن و سرم فشار برام زدن و دلپیچه و حالت تهوع شدید داشتم ولی اونا میگفتن اینا که درد زایمان نیست حتی دستگاه هم انقباض نشون نمی‌داد
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان سهیل مامان سهیل ۳ ماهگی
پارت اول زایمان سزارین
سلام روز چهارشنبه حس عجیبی داشتم سرگیجه حالت تهوع سر شب مردم میسوخت پنتوپرازول خوردم تا ساعت۱۰ شد که دردام شروع شد از زیر دل می‌گرفت میزد به کمرم بدبختی شوهرمم نبود سرکار بود بهش زنگ زدم هرطوری میشه بیا دردام زیاده میگفت الان زوده زایمان کنی گفتم بیا ساعت ۱ شب شد که هر ۱۵ دقیقه یکبار درد می‌گرفت رفتیم درمانگاه تا دکتر داخله دید گفت دردای زایمانت هست باید سریع بری بیمارستان اومدم خونه ساعت ۳ شب شد دوش گرفتم ساک و گرفتیم اسنپ گرفتیم رفتیم‌بیمارستان ساعت۵ صبح شد