۱۳ پاسخ

آخی عزیزم. چقد جذاب تعریف کردی، خدا رو شکر، کاش همه ی اینایی که تجربه ی خوبی از زایمان دارن میومدن تعریف میکردن آدم دلگرم میشه، تا آخر خوندم که ببینم پیتزا رو کی خوردی ولی مثل اینکه قسمتت نشد😁♥ خدا حفظتون کنه🥰

عزیزممم قدم نو رسیده مبارک😍🌹 ولی دلم برات سوخت پیتزاهه قسمتت نبود😂😂

خدا رو شکر ک زایمان راحتی داشتی انشاالله برای منم اینجوری باشه خیلی میترسم

مبارک باشه عزیزم خداروشکر راحت شدی

ای جانم مبارک باشه. بابای نینی تو چه استرسی افتاده بود بنده خدا منتظر بود خانومش نوار قلب بده بیاد پیتزا بخوره بهش گفتن بچه ت داره به دنیا میاد 😂😂

مبارک باشه عزیزم ❤️ خداروشکر که خاطره خوبی داره از زایمانت🤗

مبارک باشه قدمش ❤️ خدا رو شکر زایمان خوبی داشتین

عزیزم مبارکت باشه برامنم دعاکن

مبارکت باشه عزیزم فقط قسمتش ناراحت کنندش پیتزا بود🥲💔

کدوم بیمارستان بودی
مبارکت باشه عزیزم

آخی خدا حفظتون کنه
مبارک باشه عزیزم قدم نو رسیده
کدوم بیمارستان رفتی برا زایمان؟ ؟؟
منم تنها بخش خنده دار سزارینم همین اتاق عمل بود بعدش همش درد بود

کدوم بیمارستان عزیزم؟؟

کدوم بیمارستان بودی؟فامیل دکترت رو بگو

سوال های مرتبط

مامان الینا خانوم مامان الینا خانوم ۶ ماهگی
مامان سید محمـد حسیـن مامان سید محمـد حسیـن ۸ ماهگی
من کلا آدم کم خوابی هستم تو بارداری هم همینطور بودم و حتی تو پروسه زایمان وقتی اوردنم اتاق درد داشتم و به خاطر بی هوشی بود فک کنم هی از خال میرفتم و چیزی نمیفهمیدم و شاید. ۵-۱۰ دقیقه طول میکشید خواب من ، پسرم۸.۴۵ دقیقه صبخ دنیا اومد من رو ۱۱ بود که بردن بهش و تا ساعت ملاقات تقریبا جون اومده بودم همونطور م دکترم گفت مرتب میومدن و مسکن تزریق میکردن تا درد آروم شه اما خوب من درد داشتم و اون فقط تسکین بود، البته من خودمو برای درد آماده کرده بودم و کلا با کادرو همراهم همکاری میکردم این تو پروسه زایمان هم برای خودم هم همراه و و هم کادر کمک کننده بود پرستار بار اپل یا دوم بود ک اومد بالای سرم و بهم گفت میدونم درد داری مثل پریودی شدید و شکمت میگیره و ول میکنه بهت سرم فشار وصل کردیم تا با انقباض رحمت همه خون ها و... خالی بشه، راستی شکمم هم دوبار تو اتاق عمل فشار دادن که تو شرح عملم نوشته بود و من اصن متوحه نشدم تو ریکاوری اومدن شکممو یکم فشار دادن م من سریع دستشونو گرفتم گفتم نکنین خانوم قربون صدقم رفت و گفت عزیزم یکم تحمل کن همکارم باید چک کنه و مطمئن بشیم شکمت توش خون و لخته نمونده باشه عفونت کنه منم دیگه دست اون خانومه فشار میدادم و گفتم باشه، ولی خیلی کم فشار داد همکارش و دردش لحظه ای ولی شدید بود،
مامان لیانا جون🤍 مامان لیانا جون🤍 ۷ ماهگی
سلام مامانا من ۲۱ اردیبهشت زایمان کردم میخوام تجربمو براتون به اشتراک بذارم. صبح رفتم بیمارستان بستری شدم و ساعت ۱ونیم رفتم برای عمل. قبلش برام سوند وصل کردن ک درد نداشت ولی یکم سخته دیگه بلافاصله بردن برا عمل.من بیحسی بودم خیلی میترسیدم ولی واقعا حس قشنگی بود وقتی نی نیمو دیدم. یکم اون لحظه ک بالای دلم فشار دادن تا بچه بیرون بیاد سخت بود بعدشم حالت تهوع گرفتم ک با دارو کنترل کردن. متخصص هوشبری خیلی حواسش بهم بود. درکل عمل اونقدر ک فکر میکردم ترسناک نبود. بعدش بردن ریکاوری که اونجا سردم بود ک بخاطر اثر داروها لرز کردم. خیلی تو ریکاوری بودم چون حالم واقعا بد بود. ریکاوری از عمل خیلی سخت تر گذشت. بعدش بردنم داخل بخش حدود ۵بار شکمم فشار دادن که درد داشت.اخر شب از تخت اومدم پایین که اونم اولش سخت بود حس میکردم هر لحظه بخیه هام باز میشن ولی اونطور نبود.روز بعد هم مرخص شدم. تو خونه ام روزهای اول بعد زایمان خیلی ادم اذیته. کلا حال داغونی داشتم الان خداروشکر بهترم.
برای همه زایمان راحتی رو ارزومندم❤️
مامان آوا مامان آوا ۶ ماهگی
تجربه زایمان ۳
خلاصه منو بردن اتاق خودم و دخترم هم بعدش زود آوردن پیشم دردام کم کم داشت شروع میشد ولی خب همش بهم مسکن میزدن و پمپ درد هم داشتم ولی فکرکنم تاثیر خاصی نداشت مسکن هایی که خود شخص دکتر میگفت و اونا میزدن تو سرم خیلی خوب‌ بودن.
راسی تو اتاق عمل شکممو فشار دادن که خب بیحس بودم هیچی نفهمیدم
ولی وقتی بی حسیم رفت تو اتاق دوسه بار دیگه هم فشار دادن که من مردم و زنده شدم دااااد میزدم از دردش ، شوهرم و مامانم دستامو گرفته بودن و پرستار فشار میداد ولی خب همین کار باعث شد کلا تا الان که خونه ام خونریزی خیلی کمی داشته باشم.
بعد یکی اومد منو بلندکنه راه بریم بلند که شدم خون ازم رفت و سرم گیج رفت و فشارم افتاد و از حال رفتم ولی درد اونجوری نداشتم فقط فشارم خیلی افتاد که پرستار بیخیال شد گفت بخواب بعدا دوباره میام
بعدش کلا درد خیلییی زیادی که نشه تحمل کرد نداشتم همه چیزم خوب بود بچم هم شیر میدادم که اولش خب‌ آغوز بود ولی از ۳۱ خرداد شیرم اومد کامل و بچم هم میخوره و سیر میشه خداروشکر