۴ پاسخ

عزیزم حق داری واقعا🤕🤕منم موندم بچه ام دنیا بیاد باید چیکار کنم پسرم همیشه تا دیر وقت بیداره

مثل پسر من دوقلو ها را جدیدا میزنع

منم پسرم با اینکه خیلی دعا میکرد زود نی نی دار بشیم اما از وقتی می نی جدید اومدن ب شدت دلنازک لوس لجباز و داد زن شده بحدی بد شده ک دیروز همسرم زد تو گوشش 😔😔😔با اینکه فوق العاده صبوره و معمولا عصبانی شونده خونه منم فقط باید زمان بدیم و بیخیال باشیم .منم لحظه ای غافل شم یا بینیشو میگیره یا دست و پاهاسو می‌کشه پرت می‌کنه اینور اونور .آنقدر بهانه گیر شده ساعت اسایشم همین دوازده تا هفت صبحه ک خوابه ب محض بیدار شدن بهانه و گریه و داد شروع میشه شبم ک بخاطر کوچیکه نمیتونم بخوابم

سلام چند سال تفاوت سنی دارن مگه
پیش میاد عزیزم منم همین شدم

سوال های مرتبط

مامان محمد مامان محمد ۴ سالگی
چرا هرچی به پسرم محبت میکنم بدتر ازم بدش میاد و با کوچکترین مورد حمله ور میشه سمتم 😔😔😔
حس میکنم ازم بدش میاد 😟
هرچی دوس داره براش میخرم خیلیم حمایتش میکنم ولی نمیدونم چرا محبتام به چشمش نمیاد
امروز سر سفره انقد زد تو سرم من هیچی نمیگفتم اخر سر انقد زد تا گریه م گرفت دیگه ول کرد رفت
الانم اومدم تو اتاق تنها نشستم اونم عین خیالش نیست انگار تنها راحت تره انگار مادر نمیخواد
به خوموادم خیلی وابسته س
دوس داره همش اونجا باشه
تا تقی ب توقی میخوره به داییش زنگ میزنه میگه بیا منو ببر اونام خیلی دوسش دارن امروز زنگ زده به داداشم باهاش حرف زده میگه مامانو اذیت نکن نزنش میگه باشه گوشیو قطع کرد انقد زد تو سرم ک نگو
نمیدونم چرا انقد عصبیانیه ازم

البته باشوهرمم اختلاف زیاد داریم جرو بحث زیاد داریم البته فقط و فقط سر خونواده خیر ندیدش الهی کمر همشون بشکنه دس از سرم بردارن
با خودش مشکلی ندارم فقط خونوادش حالمو بهم میزنن یه خاله زنکهایی هستن دومی ندارن رحم به خودشون نمیکنن یه سر غیبت این خواهرو اون برادرو یه سره قهرو دعوا و بگو مگو
خیلی خانواده مزخرفین
من ک از ی خونواده آرومم تحمل این خاله زنکهاشونو ندارم

پسرمو چیکار کنم خدایا
حس میکنم به اونا رفته خیلی بی چشم و رو هستش
گاهیم انقد بوس و بغل میکنه ولی بیشتر وقتا موقع عصبانیت بهم حمله میکنه شوهرم نمیزاره ببرمش مشاوره میگه عادیه درست میشه
ولی اون اگه از خونواده گوشت تلخش دور باشه ما مشکلی نداریم

حالم بده 😔😔😔😔
مامان خوشگلم مامان خوشگلم ۴ سالگی
سلام
حس میکنم بدبخترین موجود دو عالم منم ناشکری نمیکنم ولی هر بلایی میاد اول سر من میاد دو س سال قبل عفونت قارچی گرفتم خداروشکر خوب شدم ی سال بعدش همسرم عفونت گرف استرس اونو گرفتم ی سال بعد چشام عفونت کرد باز استرس اونو گرفتم امسالم ک ماشالله لبام عفونت کرد حالا تو اینستا بی صاحاب مونده ی پست دیدم علائمش شبیه من بود میگف تبخاله میدونی از چی میسوزم منه بدبخت از مجردیم تاحالا حتی دست نامحرمو نگرفتم فقط و فقط دست شوهرم بهم خورده حالا مثلا دختر عموم یا دختر عمم با چنتا پسر حتی معاشقه کردن با همسراشون حتی رابطه مقعدی داشتن اونا طوریشون نمیشه هر چی مرضه میاد بلای جون من میشه دارم خفه میشم ۲۷ وقت دکتر گرفتم برم آزمایش بدم ببینم چیه تا اونموقع دق میکنم رسما فکر اینکه بیخبر از همه جا پسرمو بوسیدم دیوونم میکنه یا اینکع اگه تبخال باشه از این به بعد پسرمو نمیتونم ببوسم یا حتی اگه بچه بدنیا بیارم باز اونم نمیتونم ببوسم دیونم میکنه دارم زار زار اشک میریزممم خدایا اخه چرا من