۵ پاسخ

منم همین حال رو دارن فکر میکنم خدا رو که داره عزیزم بچه هامون خدا پشت پناه شونه

وای منم همیشه ب این فکر میکنم ب شوهرمم میگم تروخدا اگه من مردم
دست نامادری نده
یا بزار پیش مامانم یا بزار پیش مامانت
شوهرمم میگه اگه من زودتر مردم چی 🥲
ولی خداییش سخته خدا ب اینجور جاها ادمو نکشونه
همیشه فک میکنم ب من چیزی بشه بقیع چجور میخوان از بچم مراقبت کنن
یا مثلا تو اینستا میبینم بچه ای مریضه با دور از جون بچه هامون فوت شده
اصن قلبم درد میکنن خدا ب کسی داغ بچشو نشون نده

تنها نیستی منم این فکرارو میکنم

وای من فک کردم فقط خودم ایجوریم. همین دیروز به شوهرم گفتم اگه یه وقت مردم بچمو جز خودت به کسی نسپار با خودت ببر سر کار و بیار..مخصوصا به زنی که بعد من میگیری

فک کردم فقط من اینجوریم

سوال های مرتبط

مامان قندعسل مامان قندعسل ۱ سالگی
مامانا
من و همسرم قبل از به دنیا اومدن دخترم خیلی باهم رفیق بوذیم کنارش کلا لهم خوش میگذشت من ناخواسته حامله شدم و تو کل دوران بارداریم خیلی مراقبم بود من همیشه میگفتم دخترم خیلی خوشبخته ک بابایی مثل تو داره اما با به دنیا اومدن دخترم کلا یه ادم دیگه دیدم اصلا با کسی ک ۸ یال باهاش زندگی کرده لودم فرق داشت چقددددر من درگیر افسردگی بعداز زایمان بودم شوهذم خیلی وقتا بهش دامن میزد با درک نکردناش با مسخره کردناش
تو مسیر بچه داری کمکم نکرده تو این ۱۵ماه هر شب به یه بهونه ای میگیره زود میخوابه مه از زیر کار در بره من میدونم اون میره بیرون کار میکنه خسته میشه توقعم ازش اینه نیم ساعت بچه رو بدون اینکه دنبال سر من راه بیفته بگیره من بتونم یه غذا درست کنم توقع زیادیه ؟؟
توقع داره چون میره کار میکنه سرتا پاشو ماچ کنم
من ب خاطر درک شرایطش خیلیی وقته یه ارایشگاه ساده نرفتم اونوقت میاد میگه همکار خانومم موهاش این رنگیه ابن مدلیه دلم میشکنه ادم اهل خبانت و این حرفا نیست
اصلا حس میکنم دخترمونو دوست نداره دایم تا یه ثانیه بچم غر نیزنه شروع میکنه به گله به خدا ک این چ غلطی بود من کردم و هزارتا حرف اینجوری
دیشب من مزیض بودم تب ۳۹ درجه داشتم رفتم دکتر برام سرم گرفت تو اون فاصله ک من زیر سرم بودم ۴ بار اومد چرا چون نمیخواست دو دیقه بچه رو بغل بگبره و نگه داره
اونم مریض بود البته ولی مریضیش خفیف تر از من لود دکتر برا جفتمون سرم گرفت من با اینکه حالم بدتر بود بعد از سرم خیلی خوب شدم اما شوهرم امروزم ابنو کرد بهونش و کل روز رو گرفت خوابید
بعذش هی میگفت حالم بده ولی دیگه من اصلا ناراحتش نبودم انگار ازش سرد شدم خیلی حرفای دیگه هست ک جاش نیست اینجا بگم
شما جای من بودین چکار میکردین ؟