۸ پاسخ

امیدوارم خدامعجزشو نشون بده و اخرشبا فقط اشک شوق بریزی

امیدوارم یه روز خنده خوشحالی جای این اشکامونو بگیره ب امید اون روز سر پام.......

انشاالله خوب بشه

خدا بهمون صبر بده و قدرت

واقعا درکت میکنم هردو بچه ام سرما خوردن شدید یکی بستری کردن کوچیک خونه هست فقط شیر منو میخوره دارم داغون میشم دیروز کم اوردم شدید دعوا کردم گریه کردم دیشب بچه ام ترسیده بود تا صبح گریه میکرد

این حجم از ناامیدی خدا ناراحت میشه ازت میدونم خییییلی سخته اما صبور باش هنوز که چیزی مشخص نشده خودتو باختی و انرژی منفی به خودت میدی
هر روز صبح به پسرت نگاه کن بگو خدایا شکرت بچم کنارم‌هست و میتونم بغلش کنم
کلام قدرت داره از کلمات پرانرژی و خوب استفاده کن ببین چقدر موثر بشه تو روحیاتت

رابطتت با همسرت چطوره؟باهاص میتونی دردول کنی؟درکت میکنه؟

اخی عزیزم الان پسرت دقیقا مشکلش چیه چه کاری نمیتونه انجام بده،؟

سوال های مرتبط

مامان ♥️ امیرشایان ♥️ مامان ♥️ امیرشایان ♥️ ۱ سالگی
دلنوشته 💔
مامانا میدونن یکی از بهترین اتفاق های مهم زندگی بهترین روز زندگیشون روز بدنیا اومدن بچشون میشه اونایی که زایمان کردید یادتونه چه قدر اون ۹ ماه شیرین و پراز استرس و چطور با شوق و ذوق پشت سر میزاشتید تا ۹ ماه تموم بشه و تو‌دلیتون رو ببینید اونایی که مثل من بارداریشون پراز استرس نگرانی دلشوره ذوق شوق مخصوصا وقتی پای انتظار بعد چندسال مادرنشدن رو پشت سر میزاری اونایی که هنوز چشم انتظار معجزه خدا هستن منتظر بچه هستن میدونن چه قدر انتظار سخت و وقتی به آرزوت می‌رسی چه قدر شیرین میشه دیگه همه خاطرات بد و سختی هات یادت میره وقتی بارداریت شیرین نگذره همش اذیت بشی مریض بشی حالا هرکسی اذیت میشه هرکسی سختی های خودشو میگذرونه اونایی که اتفاقات عجیب و بدشانسی های زیاد میان سراغتون وقتی همه اینارو به جون می‌خرید تا بعد گذشت ۹ ماه فقط بچتون سالم و سلامت بدنیا بیاد دلخوشیتون میشه همون بچه وقتی بدنیا میاد اینقدر ذوق داری زودتر بزرگ وبزرگ تر بشه اون اوایل بدنیا اومدن بچه هامون یادتونه چه قدر بوی نوزاد عجیب میچسبه یه آرامش خاصی داره وقتی مریض شدم کلا یک ماه مهر ماه کامل از بچم‌ هیچ لذتی نبردم اصلا نفهمیدم کی یه ماه گذشت من هیچی نفهمیدم از نوزادی بچم اینقدر غصه میخورم اینقدر ناراحت میشم گریه میکنم هر موقع دلم بگیره بغض خفم کنه میام اینجا می‌نویسم تا یکم آروم شم 💔
مامان آیهان جوجو🐥 مامان آیهان جوجو🐥 ۱۵ ماهگی
سلام قشنگا 🤭❤
خوبین درچع حالین؟
من کع منتظرم ایهان بخوابه بلندشم یه چی بخورم گشنمهه
نمیدونم چرا هربار که به شوهرم میگم وقتی ایهان گریه میکنه لطفاا به من نپر و حرف بار من نکنن اما هر دفعه بدتر میشه
دیشب آیهان دیر خوابید (سرماخورده)فقط یه ساعتی خوابش برد که یهو بیدار شد و گریه کرد منم گلوم درد میکرد بیدار بودم بلند شدم یکم چرخوندمش ولی آروم نمیشد یه بیسکوییت دادم دستش آروم شد اومدم برقو خاموش کردم یکم آروم بود باز دوباره زد زیر گریه یهو شوهرمم داد زد پاشو برقو روشن کن نزار گریه کنه برا خوابت مردی ایشالا که خواب مرگت باشه بعد آیهانو ازم گرفت حالا مادر شوهرمم خونمون بود 😑 منم نرفتم طرفش ولی باز گریه میکرد طاقت نیاوردم بردمش تو اتاق و باهاش بازی کردم تا باز شیر خورد و خوابید همونجا خوابیدیم خیلی ناراحت شدم هربار که آیهان گریه میکنه شوهرم یه جوری باهام حرف میزنه انگار تقصیر منه اگه بخادم میاد میزنه منو
حالا از دیشب باهاش سر سنگینم صبحم اومده بود بالا سرم و باهام حرف میزد جوابشو ندادم زودم پشیمون میشه ولی بدم میاد فک میکنه فقط خودشه که بچشو دوست داره و من دشمنشم ،از من مگه دلسوز تر برا اون بچه هست آخه مگه من دلم میخاد بچم گریه کنه 🥲
مامان ♥️ امیرشایان ♥️ مامان ♥️ امیرشایان ♥️ ۱ سالگی
منو بردن اتاق عمل وقتی رسیدم میلرزیدم استرس که نگو سرد بود اتاق عمل نشوندنم رو تخت وحشت کرده بودم اونایی که اولین بار میرن اتاق عمل میدونن چه حس ترس واسترسی داری حالا اونایی که قبل زایمان واسه کارای زیبایی یا هرچیز دیگه ای رفتن اتاق عمل خب ترس اون بار اول وندارن ولی ماهایی که قبل زایمان تابه این سن اتاق عمل نرفتیم ندیدیم خب اول می‌ترسیم دکتر اومد بیحسی وزد اصلا درد نداشت منو خوابوندن یواش یواش پاهام گز گز کرد داشتم بیحس میشدم یه حس عجیبی بود بیداری وهمه چی ومیشنوی میبینی ولی از کمر پایین بیحسی هم جالب بود هم یکم ترس استرس داشتم دکترم اومد عمل وشروع کردن نفسام بالا نمیومد به زور نفس می‌کشیدم لبام خشک شده بود ببینیم گرفته بود پرستار اومد آب ریخت رو زبونم لبم که ازخشکی دربیاد نمی‌تونستم حرف بزنم از خشکی بالاخره با استرسی که داشت گذشت بالاخره شنیدم صدای گریش رو خدایا اشکم اومد 😭😥😥😥 وای چه حس خوشحالی همراه با اشک شوق صداش هنوز بعد یکسال تو گوشمه آخ ایشالله قسمت همه چشم انتظارا خیلی حس خوبیه گفتم بچمو‌بیارید ببینمش پسرم سالمه گفتن آره سالمه آوردن صورتشو گذاشتن رو صورتم وای خدا چه لحظه ای خدایا فقط باید تجربه کنین ادامه دارد ...