۲۳ پاسخ

اگه همسرت بهت توجه نداره بدون که تنها نیستی
اگه بچه بزرگت بیشتر اذیتت میکنه بدون که تنها نیستی
اگه پاهات سنگینه و به زور پی خودت میکشی بدون که تنها نیستی
اگه تو ذهنت پر چالش بازم بدون که تنها نیستی

خسته خیلی خسته

تصویر

آخی🥺❤️

من که همش در حال قورت دادن بغضم

عزیزم بخدا این روزا میگذره الان لذت ببر از بچگی بچه هات از بوی شیر تن بچه کوچکت بخدا نمیخوام الکی یا دلداری بدم من خودم سه ساله منتطر یه بی بی چک مثبتم میدونم سخته منم تو شهر غریب یدفعه نشستیم زنگ میزنن همسرم تا سه روز خونه نیست ولی میگم کاش یه بچه دیگه داشتم بچه بزرگم باهاش سرگرم بود خودم باهاش سرگرم بودم الان نمیگم بهترین دوران زندگیته ولی دوران بدی هم نیست بچه هات ببین عشق کن خدا چقدر تورو لایق دونسته مادر سه تا فرشته نازنین کردت الان هم کمکی بگیر از بزرگ شدن بچه هات لذت ببر و چشمات هم میخوره ۲۳ ۲۴ ساله باشی نه ۲۸ ساله ماشالله خیلی قشنگن

امیدم به همون روزه

منم عین شمام عزیزم با یه بچه ۵ ساله و یه نوزاد دوماهه، تو شهر غریب وتنها ،ی وقتا با خودم میگم اصلا حال من طبیعی با این همه فکر و دغدغه منفی خسته از خودم از همه چی ولی میدونم ک میگذره، چشمای خوشگل شما پراز مهربونی و آرامش امیدوارم با آرامش و صبوری این روزا رو بگذرونی البته همه مادرا و خودم .....

زن داداشم ۲۸سالشه سه تا بچه داره بچه اولش دوم ابتدایی از سه سالگی سرطان خون گرفت اما درمان شد شکر خدا دیگه اخراجی درمانشه ببین طفلی موهم سفید کرد خدا رو شکر کن بچت سالمه ولی حق داری خسته باشی کاش مادر یا مادرشوعرت میومدن کمکت

قدیم ها یه کسی بود به اسم دایه
دایه مادر نسبتا مسن و مهربونی بود که در امر بچه داری بسیار حرفه ای بود
همکارم برای بچه هاش تا یکسال دایه گرفت
عزیزم اگر مشکل مالی نداری یه دایه مهربون گیر بیار

چقد درکت میکنم مامان سلنا
همیشه میگم چجوری بعضیا اینقد روحیه دارن با اومدن بچه جدید حالشون خوبه
من پر از احساسات عجیبم
همش منتظر ی اتفاق خوبم
خسته م دلم پر آشوبه
همش فکرم درگیره چیکار کنم خدایا
بعد دو ماه هنوز باهیچی کنار نیومدم
خدا کمکت کنه
فقط بهمدیگه امید بدیم میگذره این روزا
ما هم باز مثل قبل به خودمون میرسیم بازم از ته دل میخندیم🥺

فکرکنم خودت خیلی داری سخت میگیری عزیزم بنظرم خیلی خسته وناامیدشدی اگه میتونی یک جلسه ای باروانشناس حرف بزنی خیلی خوبه یا واسه کارهای خونه کمکی بگیری بچه های بزرگتر روبفرست برن مهد همون یکی دوساعت که نباشن خودش کلیه

چقدر منو توصیف کردی از همه نظر خسته‌ و داغونم

سلام عزیزم.. من درکت میکنم. چون مادر چهارتا بچه بودم ک تو هفده سالگی زایمان کردم.. که الان سی سالمه و بچه کوچیکم پنج سالشه.. بخدا پیر شدم.. اما خداخواست ک مادر اینا بشم. خیلی اذیت شدم شوهرم درکم نکرد. از بچه کوچیک بدم میاد. امسال تازه بعده چهارده سال ک بچه هام بزرگ شدن و پسر کوچیکمم میسپورم بهشون و میخوابم. واقعا سخته اما میگذره. رفتی حموم غسل فاطمه زهرا بریز بگو غسل صبر میریزم.. خدا خودش صبر بده و بچه هات بزرگ بشن

برای همه ی. مادرا همینه

بخدا تو یکی از بهترین ماماناااای دنیایی دوست مهربووون خودم ، تو ی مامان مقاوم و عاشقی که از پس همه چی بر میای ، خوشگلترین مامانی هستی که میشناسم بهترینم ، هیچ خط و خطوطی تورو زشت نمیکنه عزیزه دلم😘♥️😍🧿🧿

همه مامانا این لحظه هارو میگذرونن.
الهی که خدا بهت توان و قدرت زیاد بده و صبورتر از قبل باشی و بتونی از عهده مسئولیت هات بربیای

اخی چ سن کمی..من ۲۷سالمه و تازه اولین بارداریمه🥺🥺

حرف های منو زدی همین الان دلم میخواد گریه کنم حیف مامان و بابام خونمون😭

خداقوت
اشکال نداره یه کم بزرگتربشه بهترمیشه
توکل به خدااین روزاهم میگذره غصه نخور🥰🥰

منم خستم خسته اونم با یه بچه
دیپه چه برسه به شما با سه تا خدا کمکت کنه

جمله اخرت باید بگم برا من اکو میده زاییدنم بهر چه بود😂😂😂 همه چیم وقف بچه شده

خسته نباشی مادرمهربان منم فقط دلم یه خواب راحت که کسی تاصبح منوبیدارنکنه میخام. بچهات چندتادخترپسرداری؟ خداببخشونه برات

عزیزم تو زیبایی اهمیت نده ب حرف بقیه بچه هات بزرگتر میشی راحتتر میشی

سوال های مرتبط

مامان سلنا مامان سلنا ۵ سالگی
مادر شدن خیلی عجیبه حتی اگه بچه دهم رو به دنیا بیاری بازم همون حس رو داری بازم هیچی تکراری نیست بازم همون شوق همون نگرانی همون ترس و دلهره رو داری در تمام طول زایمانم اشک ریختم چرا نمیخاستمش چرا داشتم پسش میزدم انقدر مظلومه انقدر بی پناهه که تنها پناهش اغوش منه تنها نقطه امن زندگیش صدای قلبه منه اخ که چقدر حس عجیبیه اینکه از تمام ارزوهام گذشتم از تموم ازادیم گذشتم که بتونم بغل بگیرمش دلم خیلی برای قبل خودم تنگ شده خیلی زیاد یه قهوه خوردن، یه قدم زدن بدون دغدغه ، باشگاه رفتن و با عشق وزنه زدن شده جز رویایی که با یاداوریش لبخند میشینه رو لبام ، هیکلم رو که میبینم فرمی که بهم ریخته قیافه ی پریشون همه و همه داره میگه که من تازه مادرشدم ولی همه میخان که زود سرپا شی همه چیز رو مدیریت کنی خسته ای خیلی خسته ولی انقدر عاشقی که میشوره میبره همه ی خستگیات رو
ارسام مامان منو ببخش منو ببخش اگه خوب نبودم اگه نمیخاستمت اگه خوب مراقبت نبودم اگه به اندازه کافی عاشقت نبودم
مامان گل پسر مامان گل پسر ۴ سالگی
خانما ، من یه مشکلی دارم با پسرم ، شاید باورتون نشه ولی پسرم به من حسادت می‌کنه ، خیلی شدید باباییه ، با این که وقتی کار اشتباهی می‌کنه باباش باهاش برخورد می‌کنه ولی من بیشتر وقتا در برابرش کوتاه میام اما یه وقتایی یه جوری باهام برخورد می‌کنه انگار نه انگار که من مامانشم انگار دشمنشم ، مثلا بیرون بودیم ، چند تا عکس ازش گرفتیم یهو به شوهرم گفتم اینجا وایمیسم یه عکس تکی ازم بگیر اینقدر عصبانی شده میگه نمی‌خوام مامان عکس بگیره باید فقط از من عکس بگیری ، دیروز رفتیم بازار برای خودم یه کفش بگیرم ، اولش که میگه تو که کفش داری چرا میخوای کفش بگیری ؟کلی تو مغازه بد خلقی کرده اونم باباش بهش گفت چرا اینجوری می‌کنی وایسا تا مامان خریدشو بکنه بعد میریم دیگه تحمل کرد وقتیم خریدم بهم میگه خیلی زشته ، باور کنید قبلش برای پسرم یه لباس دیدم با این که نیاز نداشت گرفتم بعدش یه اسباب بازی خودم دیدم گفتم نگاه از اینایی که دوست داری وایسادیم براش گرفتیم نمی‌دونم چرا نسبت به من این‌قدر بده ،بعضی وقتا دلم میخواد گریه کنم ،نمیدونم چی کار کنم درست بشه 😔