۳ پاسخ

چه ضربه ای یعنی ادم باتوله مقایسه کردی مامان دلاناالان بچه اش بدنیاامده بچه اش ادمه توله که نیس الان یه فرشته خدابهش داده بایدخوب مراقبت کنه ازش براسلامتی بچه اشم که شدمحیط خونه اش بایدتمیزباشه

بدترین ضربه رو بهش زدی . یعنی چی وقت کافی براش نداشتی . ادم مگه بچه دوم میاره بچه اول رو‌پرت مبکنه بیرون ؟؟؟ اورده بودی که سرگرمت کنه حالا که یه سرگرمی جدید پیدا کردی ولش کردی؟

اوخی🥺❤️‍🩹ایشالله دخترت یکم که بزرگتر شد شرایطت برگشتش رو داشته باشید

سوال های مرتبط

مامان شکوفه و شایان♥️ مامان شکوفه و شایان♥️ ۱۱ ماهگی
مامانایی که بچه چهار ساله دارن که کم اشتها باشن میشه منو راهنمایی کنید..؟
دیگه کلافه شدم از دست دخترم خیلی کم اشتهاست از همون اول هم همینطور بود از یه سالگی هر داروی تقویتی و مولتی ویتامین و زینک که تو بازار باشه بهش دادم
چه گیاهی چه شیمیایی…ولی دریغ از کمی تغییر😐🫠
از بچگی تا الان اکثر دکترای اطفال و متخصص های غدد رو بردم هر کدوم یه دارویی دادن که ویتامین بوده و بی تاثیر تو اشتهای دخترم
تمام آزمایش های هورمونی و انگل شناسی و چکاب های ماهیانه شو هم انجام دادم هیچ مشکلی نداره
ولی اگر سه روز هم بگذره خودم بهش غذا ندم لب به غذا نمیزنه
خودمم باید گوشی رو بدم بهش بازی کنه یا حین لگو بازی یا نقاشی آروم آروم بهش بدم که الحمدلله یه نیم ساعتی هرلقمه رو نگه میداره تا بخوره🤦🏻‍♀️هربشقاب شاید سه چهار ساعت وقت مو بگیره
تا الان که شایان نبود بازم خودم یا همسرم وقت بیشتری داشتیمو باهم همکاری می کردیم هرکدوم یه وعده رو بهش میدادیم .شوهرم که طفلک می بردش تو حیاط یا بالا پشت بوم هرشب اونقدر باهاش بدو بدو میکرد و به بهونه بنزین بزنیم بعد بدویم غذا میداد که وقتی میومد داخل خونه هلاک میوفتاد میگفت اون سیر شد خودم گرسنه😂
بعد زایمانم نمی تونم زیاد وقت بذارم خودمم غذامو سریع میخورم و کارهای روزمره خونه رو با شوهرم تقسیم میکنیم انجام میدیم دیگه وعده غذایی شکوفه خیلی سخت میشه برامون…کم آوردیم
مامان دخترام♥️🧡 مامان دخترام♥️🧡 ۴ سالگی
قربونت بشم الهی🥺
فقط خدا می‌دونه که تو این چند ماه چقد اذیت شدی😭
عامل تمام رنجاتم خودم بودم فقط
دو ماه آخر بارداریم خیلی مریض شدم بچم همش بغض داشت
بعد زایمانم هنوز نتونسته با وجود خواهر کوچولوش کنار بیاد
با هر بار شیر دادن بهش بغض می‌کنه میگه مامان بهش شیر نده، شیر خشک بده بهش😭🥺
ریزش مو گرفته، بچه ای که سه ساله اصلااا مریض نمیشد الان مدام مریض میشه، الان چند ماهه که وزنش ثابته یا کم میشه🥲
خیلی براش غصه میخورم
شبا که می‌خوابه می‌شینم حسابی گریه میکنم بخاطر بغضاش
بخاطر اینکه همش دنبالمه و میگه مامان بیا بازی کنیم
قبلا حداقل روزی چهار ساعت فقط بازی میکردیم و باهم وقت میگذروندیم
ولی الان انقدگرفتارم که واقعا نمیشه
تا میرم تو اتاقش بازی کنم رها بیدار میشه
کارای خونه از یه طرف رسیدگی به خودش و خواهرش از یه طرف، یه سری کارهای سر کارمم مجبورم دورکاری کنم
عملا خودم دارم از خستگی فنا میشم
بردمش کلاس ژیمناستیک ک یکم ذهنش آروم شه، اونم ک دیروز خودمو راه ندادن دیگه داخل اینم هم دلش میخواست ورزش کنه هم مدام میومد دم در منو می‌بوسید می‌رفت، انگار بجای اینکه کمکش باشه این کلاس به حجم تنهایی هاش بیشتر اضافه کرد🥺
مدام به همه میگه فقط خاله من باش، فقط مامانی من باش و ...
کاش زودتر بگذره این روزا🥺