خیلی ازلحاظ روحی حالم بده خیلی احساس میکنم دیگه نمی کشم خدابه بچه ام رحم کنه دیروزتصادف کردیم ازطرفی چندوقته نمیتونم غذا درست کنم ویارم اذییتم‌ میکنه کاش بمیرم فقط که الکی ی موجودزنده دیگه روبدبخت کردم عین خودم دیگه باهیچی حالم خوب نمیشه باهیچی

من م غریبم صبح تا شب تک وتنها تو خونه م شوهرمم شبها میاد اونم فوری میخابع😔

عزیزمممم منم تو شهر غریبم میدونم تنهایی سخته مخصوصا میبینی همه ماماناشون میان یه کمکی میکنن یا اصن میرن خونه مامانشون ولی تو مجبوری ب خونه هم برسی..ولی خب چاره ای نیس و مطمئنا خدا خودش میبینه چقد اذیتیم عوضشو از جای دیگه واسمون درمیاره..
اصنم ازین حرفا نزن عزیزم دور از جونت

اخی عزیزم منم همین حالو داشتم، منم غریبو تنهام، بخاطر هورمونا هم هست انشالله همون بچه میشه مونس و رفیقت تنهاییات، میشه بهونه ی شادی و دلخوشی

عزیزم به چیزای مثبت فکر کن
همه ما مشکلات خودمون رو داریم بخصوص در دوران بارداری همه چیز تو چشممون بزرگتر جلوه می‌کنه
ایشالا نینی رو بسلامت بغل کنی بشوره ببره فکر و خیالاتت رو❤️

دیگه دیدم فقط خودم میتونم به خودم کمک کنم با دختر سه سالم رفتیم بازار الکی کمی چرخیدیم
صورتم اصلاح کردم صورتم همش هم زیرلب حالمو به خدا میگم انسان ضعیف اگه به خدا پناه نبره کم میاره تو هم پاشو خودت به خودت کمک کن
الان بچه چندمت؟

عزیزم اصلا نگران نباش اینا بخاطر هرمونهاست منم اینطور بودم به طوری که دخترم سه سالشه فقط بوسم میکرد مامان پاشو بیچاره شوهرم نمیدونست چکار کنه
منم غریبم کلا هم شهرم هم ازدواجم و پدر و مادر هم ندارم
خواهر برادران هم هفت ساعت از من دورت هرچند می‌دونم پیشم هم بودن برام کاری نمیکنن

الان فقط شوهرم به فکرم هست ،شده همدمم و همه کارم

عزیزم همه مادرا این حالتهارو دارن چه شهر غریب چه شهر خودشون ،سعی کن با کاری خودتو مشغول کنی مشکلات برای همه هست مهم اینه چجوری از پسشون بربیاییم همه که تو خوشی نیستن من خودم تو شهر خودمم هر روز این افکار سراغم میادچرا بچه دار شدم چرا خانوادم به فکرم نیست فقط یادت باشه خودت باید مواظب حال خودت باشی بخاطر اون هدیه ای که خدا بهت داده مطمئن باش وقتی فارغ بشی این روزا دیگه به چشمتم نمیاد

داغونم توشهرغریب تک وتنهاحالم خیلی بده