۵ پاسخ

والا شنیدم نباید بچه رو از چیزی ترسوند

دقیقا پسر منم تو تلویزیون یه اهنگ دید ترسیده الان کلا از تلویزیون میترسه هی میگه نترس😑هرکاری کردم از سرش بیفته نمیفته از آهنگ میترسه میزارم جیغ و گریه خودشو میکوبه اینور و اونور

نباید بزاری ببینه ولی الانم بهش بگو من مراقبتم نمیزارم آقاهه اذیتت کنه

حالا پسر من یه بار بالشت افتاد رو پاش بالشت بزرگ و سنگین بود می‌ترسید از بالشت یه بار رفتم بالشت بغل کردم بوسش کردم بهش گفتم بالشت دوست ماست بچه ها فامیل که جمع بودن خونمون بهشون گفتم با بالشت بازی کنن بوسش کنن از اون روز ترسش ریخته از بالشت

عزیزم کارت اشتباه بوده بچه رو از هیچی نترسون گلم منم اتفاقا بچم میرفت رو مبل آیفون رو میزد منم سیم ایفون رو قطع کردم به همه هم گفتم سیم خط شده فعلا هر کی میاد خونمون یا به در میزد یا به گوشیم زنگ میزد یه مدت اینجوری بود بعد از سرش افتاد دوباره سیم رو وصل کردم خودم

سوال های مرتبط

مامان جوجه طلایی🐥 مامان جوجه طلایی🐥 ۲ سالگی
سلام خانما فوری میشه جواب بدید؟
خونه پدرشوهرم اینا بودیم بچه های جاریمم بودن داشتن بازی میکردن کارت بازی
بعد هی از دست دختر من قایم میکردن دختر منم میخواست بازی کنه هی جلب توجه میکرد کسی محلش نمیداد خودم هی باهاش بازی کردم حواسشو پرت کنم ولی دلش پیش اونا بود
بعد داشت رد میشد دخترم اومد روی پای دختر عموش وایستاد اینم یهو گفت واااای پام بچمم ترسید یهو یکم به جان خودم آروم موهاشو کشید این دختر جاریمم شروع کرد به شلوغ کردن و جیغ و گریه کلا عادتش همینه خلاصه من معذرت خواهی کردم و بوسش کردم یهو دیدم جاریمم با حرص و اومد دخترشو صدا کرد گفت چیشده گفت آوین موهامو کشید گفت پاشو بیا خونه خودمون منم بلند شدم اومدم خونمون الان شنیدم جاریم داره داره تو راهرو دم در خونه پدرشوهرم اینا داد و بیداد میکنه جیغ و داد که چرا بچمو موهاشو کشیده آوین من داره جیگرم آتیش میگیره نمیتونم تحمل کنم من نرفتم پایین خواستم برم اون یکی برادر شوهرم جلومو گرفت که نرو گفتم برم براش توضیح بدم گفت ولش کن اون الان عصبانیه بدتر میشه
حالا فکرم بدجور درگیره اون اومده داد و بیداد میکنه من نرفتم الان فکر میکنه حق با اونه و منم ترسیدم
باید چه رفتاری میکردم؟
دختر اون ۱۰ سالشه دختر منم ۲ سال ۴ ماهشه