۳ پاسخ

چ عکس نوشته زیبایی خدا حفظش کنه دخترت رو

ای جان خداحفظش کنه دقیقا مثل من پارسال یلدا تو دلم بود امسال تو بغلم

خدا حفظش کنه برات عزیزم❤❤

سوال های مرتبط

مامان نیلا‌ 🍓🍬 مامان نیلا‌ 🍓🍬 ۸ ماهگی
از دیشب که نه خودت خوابیدی و نه من فهمیدم که امروز روز سختی داریم ...
نمیدونم بخاطر دندونته یا چالشای ۷ ماهگیِ ، اما هر چی هست گذروندن روزا رو برای من و تو سخت کرده .
سوپی که خوردی و اضافاتشو روی موها و گردن من بالا آوردی هنوز قابل دیدنِ و‌من حتی وقت نکردم دوش بگیرم .... بوش هنوز تو مغزمه و همزمان که دارم راهت میبرم تو ذهنم به حمام رفتن فکر میکنم :)
دوش آب گرم باز باشه و قطره هاش از لا‌به لای موهام و نوک بینیم بریزه پایین و هرچی خستگی دارم از تنم خارج کنه .....
گریه هات منو از رویا می‌کشه بیرون و بهم میفهمونه که شیر میخای
برای بار دوازدهم پوزیشن خواب رو‌ اجرا میکنیم و بعد از چندبار میکدن شیشه ، دوباره نق میزنی و بلند میشی و ..... همه چی از اول شروع میشه
اینا نشون دهنده‌ی اینکه امروز تا شب که بابایی بیاد استراحت کنسله و من باید از روزای دیگه قوی تر باشم :) گریه می‌کنی و تمام وجود منم گریه می‌کنه و بهت لبخند میزنم و قربونت میرم ؛ برای بار صدم میخونم
لالالالا شب تیره
بخواب گلبرگ من! دیره
تموم ماهیا خوابن
چرا خوابت نمی گیره .....
صدای خواهرت منو از تمام این افکار آشفته خارج می‌کنه که ازم میخواد ریاضیشو براش توضیح بدم
میبوسمتون و فکر میکنم چقد خوب که شماها هنوز خیلی کوچیکید و‌مسئولیت ندارید ، چقد خوب که هنوز مادر نشدید🤍
مامان کارن👶 مامان کارن👶 ۸ ماهگی
خانما کسی بوده که شرایطش مثل من بوده باشه
من بارداری سختی داشتم اونم تو شهر غریب دور از خانواده، وهچنین زایمان خیلی سختی ام داشتم(طبیعی بود ولی خیلی عذاب کشیدم)
بعد زایمانم مامانم ی ماه موند خونمون تو اون مدت خیلی طول کشید تا سرپا بشم دو سه بار بخیه هام چرک کرد و اذیت شدم ولی چونکه مامان بود نسبتا خوب بود غذام حاضر بود استراحتم تا جایی که میشد میکرد
بگذریم از این که پسرم خیلی سر بیخوابیاش دیوونم کرد
ولی از وقتی که مامانم رفته تا به امروز اصلا نتونستم ی صبحونه یا ناهار بخورم فقط ی وعده شام میخورم هرکی می بینتم میگه چقدر لاغر شده( قبل بارداری ۷۲ کیلیو بودم الان شدم ۶۷ کیلو )
از بس که شب تا صبح پسرم برای شیر خوردن بیدار میشه خواب درستی ندارم تمام اعضای بدنمم درد میکنه و خیلی چیزای دیگه که نوشتنش کلی طول میکشه
خیلی دلم برا خودم میسوزه ،نمیدونم دوباره سرپا میشم یا ن ،این روزای سخت میگذره یا ن
اینم بگم که شوهرم ۶ صبح میره ۸ شب میاد در کل همه کارای پسرم و کارای خونه به عهده خودمه