۲ پاسخ

منم هنوز ناهار نذاشتم 🥲دخترم خوابید پسرم نمیخوابه . نمیدونم چیکار کنم .
با وجود این وروجک برم تو آشپزخونه یا غذام شور میشه یا میسوزه 🥲
زیر گازو زیاد میکنه . در یخچال باز میشه نمیزاره دیگه ببندم ‌. در کابینت باز میشه همه رو به هم میریزه 🤒

وای یک‌هفته عشق و حال کردم
امروز تنهام😑🥲
برانکارد بیارید...🤧

سوال های مرتبط

مامان رز🌹 مامان رز🌹 ۱۴ ماهگی
کلافه قوطی شیر رو برمیدارم که قهوه درست کنم.
این روزا قهوه فقط بهم جون میده.دخترم که شبیه جوجه صورتی شده نشسته کف آشپزخونه و همونطور که داره با پاهاش بازی میکنه من رو هم زیر نظر داره که تو حساس ترین لحظه ها بیاد به پاهام بچسبه.
داره یه سالش میشه‌. همسرم چندشب پیش میگفت چه امسال سال عجیب و سختی بود.من گفتم اره همش اتفاقای عجیب افتاد.
گفت نه برا خودم میگم.
با خودم فکر کردم دو تا مسئله مالی و ترافیک کاری روش اثری گذاشته که میگه سال سختی بود!
پس من چی باید بگم؟
اون که شب بیداری نداشته؟ اون که تا چشماش گرم‌ خواب میشد اما ذهنش آماده نبود تا با کوچیکترین تکون بچه بلند شه و بهش رسیدگی کنه؟
اون که یهو نصفه شب با صدای خس خس سینه بچه ش بیدار نشد؟ یهو نصفه شب با تب بالا شوکه نشد؟
اون که تا پنج صبح بچه رو روی پاهاش تکون نمیداد؟
صبح وقتی مست خواب بود مجبور نبود بیدار شه و پوشک بچه رو عوض کنه؟
اون تا حالا شده بچه رو ببره حموم ببینه یهو‌ آب سرد شده؟بعد بیاد بشینه بالا سر بچه ش که پتو پیچش کرده زنگ بزنه به روانشناس و زار زار اشک بریزه؟
مامان مانِلی🫀🧿 مامان مانِلی🫀🧿 ۱۱ ماهگی
اَندکی درد و دل….
من بعد از ۶سال بچه دار شدم
دوست داشتم زمانی تجربه کنم حس مادری رو که با تمام سختی هاش کنار بیام و برام قابل تحمل باشه

همیشه با بچه های فامیل انقدر بازی میکردم
که بچه ها همه وقتی میفهمیدن من دارم میرم پیششون خیلی خوشحال میشدن(به گفته ی مادراشون)
توی عید دیدنی ها من همیشه با بچه ها توی اتاق در حال بازی بودم
همیشه با خودم میگفتم مگه میشه برای بازی با بچه وقت نداشت؟؟!!
مگه میشه آدم حوصله ی بازی با بچه رو نداشته باشه؟؟!!

از روزای اول تولد دخترم تا همین الان هم انواع بازی هایی که بلد بودم و مناسب سنش بود رو باهاش بازی میکنم

ولی خیلی مواقع اصلا باهام همکاری نمیکنه
فقط میگه بغلم کن
حتی کنارش نشستم هم میگه بغلم کن
اصلا به بازی توجه نمیکنه زیاد

بعضی روزها انقدر خسته میشم از کارا و مسؤلیت های زیادی که گردنمه
که حوصله ی بازی باهاش رو ندارم واقعا
و شبها عذاب وجدان میگیرم 🥺🥺

از یه طرفم ناراحتم که خودمو کاملاً فراموش کردم و هیچکاری برای خودم نمیکنم
نه ورزش میکنم
نه به پوستم میرسم
نه قرصامو میخورم…..🥴🥴

میدونم به گفته ی کوثر یاوری داریم کار بزرگی میکنیم و مادری کردن رسالت بزرگیه که به عهده گرفتیم
ولی بیایید انگیزه بدید 🙏🏻به مادری که کم آورده و خسته اس و PMS عجیب داره براش سخت میگذره🤒🤒