متاسفانه دچار روز مرگی شدید شدم با بچه ها هم نمیتونم تو این سرما از خونه بیرون برم...صبح تا یازده و نیم صبحونه و پوشک شونه...بعدم میرم سراغ ناهار تا نهار بخوریم و و جمع کنیم میشه نزدیکی چهار و دوباره بعدظهر که می‌مونیم منو بچه ها...یه سری بازی های تکراری باهم میکنیم آهنگ میذاریم میرثصیم ولی همه اینا تکراری شده ایده آیی هم ندارم برا متنوع کردنش...شماها با بچه ها چیکار میکنید

خواهر منم مث تو اصلا نمیدونم کی شب میشه شبم جنازم میفته رو تخت

عزیزم همه ی ما دوقلو دارها این دوران رو گذروندیم هر چی بزرگتر میشن خیلی بهتر میشن خصوصا شما که دوقلو دخترم دارید من الان بچه هام بزرگتر شون خیلی برام بهتر شده دقیقا مثل شما بودم

عزیزم خانه بازی هم میتونی ببری.. ولی خب هممون همینیم

هی هییی منم این مشکلو دارم ولی خب چاره ایی نیس😭شما دوتا بچه داریم یکیش بخوابه با اون‌ یکی مشغولی نمیدونی روز کی تموم و شب شد من یدونه دارم همه چی تمیز و اماده بچه میخوابه رسما میترکم تو خونه خسته هم میشم هاع شب میشه از کمر درد کم مونده گریه کنم ولی بعضی وقتا هم میگم خدایا شکرت بچه هس با اون مشغولیم

من بعضی اوقات با شوهرم بچه هارو ور می داریم میریم بیرون درسته سخته ولی می ارزه . گاهی هم خونه فکو فامیل و دوست و اشنا میریم ، الانم انقدر خستم نمیدونم چجوری دارم پیش میبرم ، از شدت خستگی دلم میخواد یه هفته برم تو کما کسی کاری به کارم نداشته باشه بعد یه هفته برگردم . شب ساعت ده و نیم میشه دیگه به معنای واقعی جنازه ام

کسی رو نداری بسپاری بری بیرون؟

منم مثل شما بودم تا اینکه ۲ روز پیش یه پیج آموزشی برا خودم‌تو اینستا زدم. وقتایی که پسرم خوابه کلیپ درست میکنم‌ به اشتراک میذارم سرمم گرم میشه. چون‌فعلا نمیتونم به کارم برگردم. منتظرم یکم پسرم بزرگتر بشه بعد برگردم سرکارم

منم همینم دقیقا فقط گاهی تا پارک پشت خونمون میبرمش

من نصف روز میزارمش و میرم سر کار
یه کم دلم وا شه😂😂😂😂