اَندکی درد و دل….
من بعد از ۶سال بچه دار شدم
دوست داشتم زمانی تجربه کنم حس مادری رو که با تمام سختی هاش کنار بیام و برام قابل تحمل باشه

همیشه با بچه های فامیل انقدر بازی میکردم
که بچه ها همه وقتی میفهمیدن من دارم میرم پیششون خیلی خوشحال میشدن(به گفته ی مادراشون)
توی عید دیدنی ها من همیشه با بچه ها توی اتاق در حال بازی بودم
همیشه با خودم میگفتم مگه میشه برای بازی با بچه وقت نداشت؟؟!!
مگه میشه آدم حوصله ی بازی با بچه رو نداشته باشه؟؟!!

از روزای اول تولد دخترم تا همین الان هم انواع بازی هایی که بلد بودم و مناسب سنش بود رو باهاش بازی میکنم

ولی خیلی مواقع اصلا باهام همکاری نمیکنه
فقط میگه بغلم کن
حتی کنارش نشستم هم میگه بغلم کن
اصلا به بازی توجه نمیکنه زیاد

بعضی روزها انقدر خسته میشم از کارا و مسؤلیت های زیادی که گردنمه
که حوصله ی بازی باهاش رو ندارم واقعا
و شبها عذاب وجدان میگیرم 🥺🥺

از یه طرفم ناراحتم که خودمو کاملاً فراموش کردم و هیچکاری برای خودم نمیکنم
نه ورزش میکنم
نه به پوستم میرسم
نه قرصامو میخورم…..🥴🥴

میدونم به گفته ی کوثر یاوری داریم کار بزرگی میکنیم و مادری کردن رسالت بزرگیه که به عهده گرفتیم
ولی بیایید انگیزه بدید 🙏🏻به مادری که کم آورده و خسته اس و PMS عجیب داره براش سخت میگذره🤒🤒

تصویر
۱۲ پاسخ

عزیزم شما قبلا یک ساعت یه بچه رو میدیدی و باهاش بازی میکردی و از سختی هایی که مادرش کشیده اگاه نبودی
همه ما همینیم
ما باید نقش همسر رو هم بازی کنیم
خیلی سخته اینکه بخای همه ی نقش هاتو خوب بازی کنی یه جاها کم میاری
آرمانی نباش و سعی کن مادر کافی باشی نه کامل
هر چند که تو الان برای بچت بهترینی

عزیزمممم
منم بیشتر وقتا همین حس و حال شمارو دارم
اما طبیعیه که کم بیاریم یه جاهایی
بدون که مادر خوبی هستی ک وقتی شب میشه عذاب وجدان میگیری
ما ها مادر های اگاهی هستیم ک تموم توانمون و داریم میذاریم ک بهترین باشیم اما باز حس میکنیم کمیم برای بچه هامون
اما اینو بدون ک هیچکس اندازه توی مادر براش دلسوز نیست و براش کافی نیست
تنتون سلامت

عزیزم من حتی شده آرایشگاه نمیتونم برم ۱۱ ماه بچه خیلی به آدم می‌چسبه خسته کننده.ولی از یک سالگی کم کم بهتر میشه.نگران نباش.لاقل چند دقیقه میشینه بازی میکنه.

کاملا درکت میکنم
منم مادری هستم که همیشه با بچه ها خیلیییی بازی می‌کردم
ولی خب سال مادر شدنم مصادف شد با سال استخدامم ک حسابی درگیر شدم .انقدز خسته میشدم کع بیهوش میشدم

عزیزم کی اومده بودی کندوان

طبیعیه بچه تو این سن خیلی تمایلی ب بازی نداره هرچی بزرگ شن شرایط بهتر میشه واسه من ک اینجوری بوده ‌ب تربیت هم بستگی داره من بچه ۴ساله دیدم همش ور دل مامانش بوده بچه ۴ساله هم دیدم مستقل تربیت شده مونده خونه برنامه کودک دیده مامانش رفته باشگاه یکی دوساعت ولی نگران نباش بزرگ بشن شرایط بهتره ولی اینی ک میگم از۳ سالگی ب بعده

نترس تنها نیستی
بعدشم بچه بقیه مشکلات و سختیش مال خانواده خودش بود تو فقط ی تایمی لذتش رو میبردی
منم اینجوری ام
حتی گاهی عصبانی میشم و سرش داد میزنم و سریع همون داد رو به بازی تبدیل میکنم از عذاب وجدانم
ولی خب ب نظرم بهترین مادر ها هم گاهی خسته میشن

گلم این روزا تمام میشه یه روزی عکسها ی کوچکی بچت نگاه میکنی اینقدر دلت تنگ میشه
این مادری میگه چهارتا بچه داره

عزیزترینم، فرزندم، من مادرت هستم…

هیچ کس مرا مجبور به مادری نکرد،
من به اختیار مادر شدم تا بدانم معنی بیخوابیهای شبانه را، تا بیاموزم پنهان کردن درد را پشت حجمی از سکوت؛ تا بدانم حجم یک لبخندکودکانه ات میتواند معجزه زندگی دوباره ام باشد؛
من نه بهشت می خواهم نه آسمان و نه زمین،
بهشت من زمین من و زندگیم نفس های آرام کودکی توست؛من هیچ نمیخواهم هیچ،
هیچ روزی به من تعلق ندارد،همه ساعتها و ثانیه های من تویی و من دست کودکیت را میگیرم تا به فردای انسانیت برسانم که این رسالت من است
بر تو هیچ منتی از من بر تو وارد نیست که من با اختیار و عشق تو را به این دنیا آورده ام.

عزیزم تو ی انسانی حق داری عصبی بشی ناراحت بشی بعدم کی گفته باید همش با بچه بازی کنی اتفاقا اشتباه کارت دکتر پسرم میگه همیشه بزارید خودش با خودش بازی کنه سرگرم بشه گاهی ام شما داخل بشید تو همین ک بتونی بغلش کنی ی بوسش کنی بزرگترین مهر و بهش دادی پس وجدان درد نداشته باش چون تو بهترین مامان دنیایی براش از نظر خودته ک کم میزاری
قوی باش این روزام میگذره و دیگ تو بغلت جا نمیشه پس هروقت حال و حوصله داشتی سیر بغلش کن همین براش کافیه ❤️

خیلی روحیاتت شبیه منه عزیزم منم مادراولی هستم ودقیقا مثه شما عاشق بچه هابودم وهستم اما طبیعیه که گاهی خسته بشیم دلمون برای خود قبلیمون تنگ بشه اما این دوران سخت وپرازچالش بچه هام قشنگه ،شیرینه ،بهت حق میدم اصلا قضاوتت نمیکنم منم خیلی روزا غرمیزنم واخرشب عذاب وجدان میگیزم ازتمام لحظاتت بادخترلذت ببر این روزا تکرارنشدنیه ی زمانی میرسه که خودش مستقل شده دیگه نیازی بهت نداره ومیشه رفیق نزدیکت ،میشه خواهر کوچیکت ،میشه همدم وهمرازت ،دخترداشتن خیلی نعمت قشنگیه عزیزم ،میگذره هیچ شرابطی دائمی نیست ،خودتو ب ی موزیک دعوت کن ،پادکست انگیزشی،اشپزی ،کتاب ،دوش گرفتن وازکسایی که اطرافت هستن کمک بگیر پیاده روی ی خرید کوچولو حالتوعوض میکنه

کاملا درکت میکنم اما هیچوقت خودت فراموش نکن مخصوصا اگه قبلا برا خودت وقت میزاشتی

سوال های مرتبط

مامان آوش مامان آوش ۱۵ ماهگی
۵ روز دیگه تولدشه😍🥺
دوتا حس مختلف رو دارم تجربه میکنم
هم خوشحالم که یکسال شد من مادرم و تونستم تنهایی از پس همه چی بر بیام هم ناراحتم که چقدر زود داره بزرگ میشه 🥺

در آستانه ی یک‌سالگی
آوش من ماما میگه ،بابا میگه ،ددر میگه، آب میخواد میگه با ،
نانا میگه ،صدای هاپو در میاره از خودش 😍
عاشق رقصیدنه خیلی دوست داره تقریبا هروز با آهنگ می‌رقصه
بشکن میخواد بزنه نمیتونه اما تمام تلاشش و می‌کنه
با باباش بدو بدو می‌کنه کل خونرو متر می‌کنه عاشق بالا رفتن از وسایل و مبله😍
وقتی باباش میخواد بره سرکار ،جلو تر از اون می‌ره جلوی در وایمیسته و تند تند به من دست تکون میده و بای بای می‌کنه 🥺
این بچه انقدر زیبا می‌خنده که چشماشم باهاش می‌خنده
عاشق توپه ینی کلی اسباب بازی داره اما فقط توپ
از ده ماهگی شروع کرد توپ رو با پای چپ شوت کردن بابام همش میگه کجا دیدی بچه ی ۱۰ ماهه فوتبال بازی کنه ؟ 😂
به شدت عاشق توپه

آخ که دلم چقدر برای نوزادیش تنگ شده 🥺

تا میتونید از کوچولو بودن بچه ها لذت ببرید که زود بزرگ میشن
بمونه به یادگار از قبل تولد یک‌سالگی❤️🥺
مامان بردیا👦 ابرا☁️ مامان بردیا👦 ابرا☁️ ۱۴ ماهگی
قربون اون چشمای قشنگت برم پسرم که از این به بعد باید از پشت عینک ببینمش🥺🥲
دیروز بردیا رو بردمش بینایی سنجی قرار براین شد که از این به بعد عینک بزنه
واقعیتش ناراحتم
از اینکه فکر میکنم در حقش کوتاهی کردم که اینطوری شد
من اصلا تو خونه بهش گوشی نمیدم بازی کنه ولی کارتون خیلی میبینه
دلم از آدمای نفهمی گرفته که تو مهمونی برای اینکه صدای بازی کردنای بچم مزاحم حرف زدناشون نباشه میگفتن گوشی بده دستش تا ساکت یه جا بشینه
ماهم انقدر مشغول بودیم که اصلا حواسمون نبود که بچم نشسته و ساعتها داره با گوشی بازی میکنه وقتی میرفتم سراغش میدیدم چشاش شده کاسه ی خون و اشک چشماش داره میریزه😓
اون آدمای نفهمم همشون نزدیکترینامون هستن که اصلا سلامتی بچه براشون اهمیتی نداره فقط حرف مفت میزنن.
اینجا گفتم بهتون که شماها مثل من نباشید بذارید بچه بچگیشو کنه داد بزنه بازی کنه جیغ بکشه اصلا خجالت نکشید اصلا حرف بقیه براتون مهم نباشه
تا بعد مثل من عذاب وجدان نگیرید🥲
ولی بازم خدایا شکرت توی هر کار خدا حکمتیه
خدا به همه ی بچها سلامتی بده فقط



کودک بارداری زایمان