۸ پاسخ

سلام منم سر تبسم گریه میکردم و همسرم هم ناراحت میشد و خودم بغلش نمیکردم واکسن بزنه طاقت نداشتم ولی سر شاهان الان ۶ ماهش هست دیگه گریه نمیکنم ولی بازم نمیتونم ببینم واکسن میزنه

پس چرا من ایقد ریلکسم😐

😂😂😂😂😂

اره منم تعجب میکردم چرا مث اونا نیستم🤣🤣

سلام ، پس منو ندیدی 😌
من زاااار میزدم وقتی واکسن میخواستن بزنن یکی میخواست منو اروم کنه 🤧😂
ولی خداییش طاقت ندارم
الانم ک چهار سالشه آزمایش بریم همینه گریم میگیره براش دلم کباب میشه 🥺🥺🥲

اون که مادره باز یه چیزی.من بابای بچم این مدلیه.

منم اصلا تحمل نداشتم زود گریم می‌گرفت

من خودمم گریه میکردم 🤣😂

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام‌مامانا یادتونه یه سری راجب به اینکه حرف زدن بچه ها رو باید جدی گرفت در کنادراون دقت و تمرکزشون رو یه بار اینجا تاپیک گذاشتم که دوستم بچه هاش می خواستن برن کلاس اول سنجش قبول نشدن ارجاع دادن به مدرسه ی استثنائی چون درست حرف نمی زدن یه عده اومدن به من گفتن چرا استرس میدی چرا الکی میگی آخه خواهر من مگه من مرض دارم الکی بگم وقتی میگم حرف زدن بچتو جدی بگیر والا بلا تو سنجش با مشکل بر می خورن درست حرف زدن بچه ها خیلی براشون مهمه خیلی هم سخت گیرن به خدا بی دلیل و پدرک حرف نمی زنم خودمم تمام سعیمو دارم‌می کنم برا بچه ها که تا سال دیگه که بعد از پیش ۲ قراره سنجش بدن با مشکل مواجه نشن تازه دوست من بچه هاش پیش ۲ هستن این سنجش رو گرفتن برای سال دیگشون میگفت اجازه هم نمیدادن هیچ‌مادری پیش بچش باشه می گفت کلی استرس کشیدم😥من خودمم‌کلی واسه بچه هام‌نگرانم چون بچه های منم هنوز حرف زدنشون خوب خوب نشده با اینکه ۶ ماهه دارن گفتار درمانی البته بهتر شدنا ولی هنوز نیاز به درمان دارن توروخدا اگه بچه هاتون نیاز به گفتار درمانی دارن حتما اقدام کنید به خصوص اونا که بچه هاشون مثل بچه های من نیمه اولی ان خدایی نکرده ارجاع بدن به مدرسه ی استثنایی هیچ راه برگشتی نداره ها حالا از من گفتن بودوظیفه دونستم به بقیه مادرا اطلاع بدم این مدرکش من از خودم نمیگم
مامان مهرساوامیرعلی🧸 مامان مهرساوامیرعلی🧸 ۴ سالگی
امروز رفتم واکسن یکسالگی پسرمو بزنم سرصبح،خانه بهداشته نزدیک خونمون داخل درمونگاهه،یه مادر دخترشو اورده بود دکتر دختربچه فکرمیکنم ۵ سالش بود مادر چادری بود و دخترش هم چادرسرش بود چادرمشکی
انگار دکتر سرم و امپول داده بود به بچه و بچه زیربار تزریق نمیرفت
دقیقا روبه روی ما ایستاده بودن من منتظر نشسته بودم چون هنوز خانومی ک تو بهداشت واکسن میزد نیومده بود
بچه مدام گریه میکرد و میگفت نمیام نمیخوام
مادر میگفت اصلا ترس نداره،خجالت نمیکشی میترسی؟خیلی زشته!
تو که چادر سرت میکنی یعنی یه خانم بزرگ شدی و از هیچی نباید بترسی!خانوم بزرگا اصلا نمیترسن!ببین مامان نمیترسه از هیچی!بچه مدام گریه میکرد و مادر بجای اینکه خیلی عاقلانه بچه رو متقاعد کنه که بخاطر سلامتیه خودته این کار
داشت چرت و پرت میگفت و سم خالص بود حرفهاش
اخه یعنی چی چون چادر پوشیدی خانم بزرگ شدی
اخر هم با گریه ی زیاد بچه امپول زد و سریع از اتاق اومد بیرون بلند بلند داد میزد ازت بدم میاد ازت بدم میاد به مادرش
کل درمانگاه و صداش گرفته بود
به نظرم اینا همه عواقب رفتار نادرسته والدینه
یا ما خیلی حساسیم در گفتار و رفتار با بچه هامون
یا بعضیا خیلی بیخیال
نظرتون؟
مامان مهدیار مامان مهدیار ۴ سالگی
چقدر این تعقیب نماز عشا درباره ی رزق و روزی قشنگ و آرامش بخشه 👌واقعا چیزی که براش انقدر نگرانیم هر روز چیزی که همیشه غصه شو میخوریم غافل از اینکه....
میگه خدایا من از جایگاه رزق و روزی خودم آگاه نیستم و تنها روزی خود را بر خیالاتی که بر دلم وارد می‌شود میطلبم و در جستجوی روزی ام در شهر ها میگردم و در طلب آن متحیرم نمی‌دانم در صحراست یا در کوهستان یا در زمین هموار در آسمان یا در خشکی و در دست کیست ولی قطعا میدانم علم آن در نزد توست👌 و اسباب روزی من هر چه هست به دست توست 👌و تو به مصلحت خلق و لطف و کرمت آنرا تقسیم میکنی و....👌👌❤️❤️
پس خدایا رزق و روزی منو زیاد کن و راه رسیدن به اون رو برای من آسان کن و منو تو مسیری که روزیم در اون نیست به زخمت نینداز که تو از رنج و عذاب من بی نیازی 🤲🥺
خیییییلی واقعا آرامش داره که حس کنی خدا در هر صورت حواسش بهت هست خدایی که مورچه رو تو دل کوه حواسش هست پس قطعا حواسش به من و تو هم هست...👌
پس راحت بخوابیم و نگران فردا نباشیم...
خدای دیروز و امروز فردا هم هست... ❤️🥰