شاید باورتون نشه..من وقتی چیزی رو ب مسخره بگیریم با بگم وجود نداره همچین چیزی.. ی اتفاقی میفته تا همون چیز مسخره رو باور کنم... من خیلیییییییییییییی خونه منظم و مرتبی دارم هیچ چیز اضافه تو خونه من نیست... هزارتا اسباب بازی تو خونه پخش و پلا نیست ی سطل کوچیک ک داخلش 8تا اسباب بازی مورد علاقه پسرمه شب هم همه رو جم میکنه میشمره میبره تختش.. کابینت هام خیلی خلوته و منظم.. هر کس هر چیزی بخاد زیر دوثانیه جاش میدونم و میگم.. خلاصه همه چیز تو خونه من مرتب و منظمه و هیچ جایی خونه نیست ک ندونه چی اونجاست.. آمار کل نخ و سوزن و دکمه تو چرخ.. ظروف تو کابینت ابزارآلات همسرم رو میدونم و دائم چک میکنم.. همسر و پسرمم منظممن بشدت.. حالا قضیه چیه.. پسرم ی جوجه داره از نوزادی باهاشه

زیر تختی جایی افتاده
من اعتقادی ب اینا ندارم

شایدشوهرتون جابه جاش کرده

♥️ 🌕 ♥️ ♥️ 22222233322
عاشقشه و دوسش داره و کلا دوستشه و همه جا هم با خودش میبرتش و مثل ی بچه مراقب اون جوجه اس اندازه اون جوجه اندازه ی توپ چهل تیکه اس..هیچوقت هیچ جا جا نمیزارتش.. چند شب پیش پسرمو بردم حموم گفت کنار تختم بشین قصه بگو.. گفتم فعلا تو ب جوجه ات قصه بگو تا من ی قصه جدید یادم بیاد... قصه گفتم و خابید و من همونجا دراز کشیده بودم تو اینستا ی کلیپ خارجی بود ک نشون میداد همه چیز جان داره یا با ارواح سرکار داره و دوربین تو اتاق بچه کار گذاشته بودن ک سر ی تایمی عروسک ها تکون میخوردن یا اینور اونور رو نگاه میکردن خیلی عجیب بود یا راه میرفتن.. یکم ترسیدم پاشدم بدوم پیش شوهرم چشمم خورد ب جوجه اش محکم از تخت جوجه رو برداشتم و پرت کردم خرد ب دیوار و رفتم پیش شوهرم و با صدای اروم گفتم وجودشو داری برو گمشو دیگه نبینمت.. خلاصه خابیدم و.. شبا قبل خاب همه ظرفا رو میشورم جم میکنم لباسها رو سرجاشون میزارم.. صبحها تو منظمترین حالت ممکن از خاب بیدار میشیم صب با صدای تلفن بیدار شدم و دوباره خاستم بخابم پسرم بیدار شد جوجه ام کو گفتم همونجا ست کنار دیوار گفت نیست و گریه کرد بلند شدم دیدم نیست کل خونه رو از اون روز دارم میگردم آب شده رفته زمین نیست ک نیست کل خونه رو الک کردم نیست.. از اون روز پسرم نمیخوابه و من نمیتونم پیداش کنم... امشب دیگه واقعا ترسیدم... خابم نمی‌بره... فک میکنم همه چی جون دارن... همین ک تو عکسه رو میگم

حالا چرا اینجا باید تعریف کنی؟😐

وای خیلی ترسیدم من کلی عروسک دارم یعنی چی شایدکسی اومده خونتون شایدشوهرت میخاداذیت کنه قایم کرده مگه میشه غیب بشه

چرا پسر من به هیچی وابسته نیست؟😐😐😐😐😐😐😐

من نخوندم چون تنهام فردا مبخونمش

قبل اینکه تاپیکتو بخونم تو دلم گفتم چه خوب پسرت عروسک بغل کرده خوابیده پس چرا سبحان من به اینجور چیزا علاقه نداره‌🤭
پسر من گاها ماشینشو می یاره کنارش باهاش بازی می‌کنه خوابش می‌بره

وای خدا.... چقدر معمایی و هیجانی شد از این داستانا که من دوس دارم😄
ولییییی خداییش پیداش کردی حتما بگو

فرشته من این جوجه رو میشناسم پسرت خیلی دوسش داشت...ناموسا ترسیدم من اصلا برای پسرم عروسک نخریدم فقط ماشین و اسباب بازی...پیدا شد بگو

پیدا شد خبر بده

خوب نیست اصلا بچه به عروسکی چیزی وابسته باشه پسر منم به پتوش وابسته هست اما من چند بار خونه بابام جا گذاشتمش که بفهمه بدون اونم میشه خوابید
ولی من چیزی برای ترس نمیبینم یه جایی افتاده پیدا میشه آیت آلکرسی بخون چندتا
خونه منم دقیقا مث خونه توئه خیلی حساسم همش جمع میکنم مرتب میکنم همه چی رو اما پسرم یه عروسک دایناسور داره یه مدت پیداش نمی‌کردم بعد دیدم افتاده پشت لباسا توام انداختی رفته جایی اصلا به چیزای عجیب غریب فک نکن

چرته محضه

خدا نکشتت این چی بود نصف شبی
هی دارم به عروسک‌های بچه ام نگاه میکنم که جابجا نشن
😮‍💨😮‍💨😮‍💨

واااای چه ترسناک

حق داری ترسیدی ی مدت بهش فکر نکن صلوات بفرست و یه پارچه رو گره بزن بخاطر پیدا شدنش یجایی پیدا میشه برا منم زیاد این اتفاق میوفته .

من یه بار سرمه ی مامانم از دستم افتاد زمین دیگه پیداش نکردم همون لحظه ها انگار رو هوا غیب شد جالبه اون جایی که افتاد یه اتاق خیلی کوچیک 3 متری بود و خواهرم پیشم بود هنوزم که هنوزه خواهرم میگه چیشد پس
جا سرمه جنسش از استخوان بود و قدیمی

یاخدااااا ترسیدم دختر

پسرمنم عاشق یه عروسک جوجه ست

بایدم بترسی خیلی ترسناکه خوب ، من یه پستی دیده بودم تو اینستا میگفت عروسک نگه ندارید تو خونه چون وقتی بغلش میکنی اسمشو نبر تو کالبد عروسکه که از طریق اون میخواد باهات ارتباط بگیره

حتما پنجره باز بود انداختی بیرون