من دیگه موندم از دست مادرم چیکار کنم چون بچم شیر خشکیه همش بهم تیکه میندازه به بچت شیر ندادیو فلان بعد خواهرم بچش شیر خشک میداد تا یکی میگف تپله میگف مادرش بدبخت شیر نداره شیرخشک میده بعدم بچش شیرخشکو نخورد دیگه مجبوری شیر خودشو میده انگار با من بدبخت مشکل داره منم خودش میدونه ی سینم مشکل داشته دکتر گفت نده تا نمونه برداری کنن یعنی دوتاش داشت من فقط یکیو میدونستم بعد نمونه برداری گفت مشکلی نداره میتونی بدی بچت ولی نگرفت من واقعا نمیدونم بهش چی بگم اعصابمو خراب کرده🤦‍♀️

عیبی نداره مامان منم همینطوریه همش میگه در حق بچه نامردی کردیا شیر خودتو ندادی من فکر نمیکردم تو به بچت شیر خشک بدی منم همش میگم مادر من چیکار کنم شیرم کم بود شیر خشکم میدادم بعد دوماهگی دیگه سینمو پس زد وگرنه من از خدام بود شیر خودمو بدم

بر عکس من ، دکترم ۵ ماه و‌نیم بود سینه نخورد خودمو کشتم گریه میکردم نمیگرفت😂 عصبی شده بود تمام شب و روز فکری شدم دیگه دیدم دخترم داره از گرسنگی لجباز میشه شیر خشک دادم مامانم و شوهرم میگفتن ول کن خودتو دیوونه کردی بسشه ۵ ماه و نیم خورده خوبه

عیب نداره ببین من اینقدرررر شیرم زیاد بود ک باید کهنه میزاشتم تو سوتینم تا دوماهگی ب دخترم شیر خودمو دادم ولی خیلییی اذیت میشدم همش لباسام خیس افتضاح
شروع کردم کمکی دادم راحت تر بود برام
الان دیگه هرکاری میکنم دخترم سینمو نمیگیره با اینکه هنوزم شیر دارم
اینقدر مامانمو مادرشوهرم چی بهم میگن
با اینکه خودمم واقعا پشیمونم ولی دیگه چیکار کنم نمیگیره سینمو
بعضی اوقات مامانم گریه می‌کنه برا دخترم
میگه شیر مادر نخورده😂

نمی‌دونم چرا مادرامون که باید درکمون کنن نمیکنن مامان منم همش بمن استرس میده من ی بار شیر خودمو دوشیدم دادم ب سام مامانم آشوب ب پا کرد ک دیگه سینه نمیگیره نمیتونی شیر خودت بدی گناه داره کلی عذاب وجدان میدن ب آدم

عیب نداره حرص نخور مادرو مادرشوهرمنم همیناروبهم گفتن ول کن انقد بدبختی دارم که اصلا وقت ندارم حرص و جوش اینا حرفاروبخورم