دوست داشتم اینجا بنویسم بمونه یادگاری از هفته ۶ که مشکلاتم اروم اروم شروع شدهربار یه چیزی طاقتمو طاق میکرد یه بار حالت تهوع یه بار استفراغ یه بار دل درد یه بار معده رد و کنار همه اینا انقلابی که شب تا صبح درونه بدنم میشه و خاب راحت و مفید شبم به کمترین خودش رسیده شاید کل خواب ۲۴ساعت شبانهرو برام ۴ساعتم نشه خیلی اذیتم واقعا شاید گریه کنم خیلی وقتا یا کم بیارم اما همیشه مطمئن بودم تصمیمی که گرفتم یعنی مادری تصمیمیه که بارها باید خودمو ثابت کنم انگار یه سنگ بزرگ باید توی از یه دریچه کوچیک رد بشه پس باید حسابی تراش بخوره .سخته طاقت فرساس البته برای منی که خواب از همه چی مهم تر بود برام این شب بیداری ها دمارمو در اورده ولی خواستم بگم مادل شدن ارزششو برام داره خداروشاکرم که اسن دردارو تجربه کردم با اینکه لحظه ای نیست که راحت راحت باشم ولی الهی همیشه قدر مادر شدنمو بدونم🥰۵دی ۱۴۰۳ با معده درد شدید

۴ پاسخ

الهی ما چشم انتظارا هم تجربه اش کنیم

بسلامتی باشه عزیزم🤲🏼❤️

خداروشکر قسمت هممون از این دردسرا🙏🏼💔

منم داغون شدم از معده درد

سوال های مرتبط