کاش میتونستی با مشاور ارتباط بگیری راهکار بهت میداد
یه مدت به حال خوش بزارش بزار هر چی دوست داره بخره بیاره ، بعد یه مدت مثل دوست باهاش رفتار کن بگو خرید کردن باهات لذت بخشه میشه باهم بریم خرید ، یا اینکه میشه لباس دوتایی با سلیقه ی همدیگه برا بچه هامون انتخاب کنیم ،اصلا انتقاد نکن از کاراش بهش پیشنهاد بده وقتایی که پیششی اسم مادرشوهرت و نیار اصلا برعکس تعریفش کن ، براش پیام بزار بگو با عشق غذایی که دوس داری پختم منتظرتم باهم بخوریم بدون تو از گلوم پایین نمیره اینجوری جذبش کن یه مدت بعدش ایندفعه برعکس میشه اون میوفته دنبال تو برا من این راها جواب دادن
خدابهت صبربده ...بچه عقل نداره مادره هم نفهمه یعنی نمیگه با زن بچه ات خرید کن و دخالت نده ....عجبا
برگشتی خونه عزیزم؟عزیزم اون چه پادر میتونی بوده که شوهرت رو اول ادب نکردن
وااای چرا آخه
همون دفعه ی اول دیدی باید جلوشو میگرفتی
مادرش به شدت عقده ایه پسرشو واسه خودش نگهداشته که چی بشه
بهش بگو شبا هم برو بخواب پیش مامانت دیگه خونه نیا ....😐😐😐
حتما حتما با هم مشاوره برید همسرتو راضی کن با هم برید ،این وضع نکبتی رو چرا داری تحمل میکنی آخه ..
خیلی ناراحت شدم 😢
بخدا که بعضی مامانا زندگی بچشون خراب میکنن اسم خودشون گذاشتند مادر
یا باید مادره بمیره یا باید طلاق گ
هر مردی ب یه نحوی ما رو دق میده تو از ابن مینالی حالا من شوهرم اصلا رابژه با مادرش نداره ولی کاراش هم همه سرخودی هستن اصلا ب من گوش نمیده بقیه دااشاش زیر دست مادرشن خیلی با زناشونم خوبن بلانسبت سگ زناشوننن اما شوهر من..... چی بگم بجز صبر کاری ازمون برنمیاد منم دثتا بجه دارم. دیکه بخاطر بچه ها تحمل باید کنیم و خودمونو فراموش کنیم برای همیشه
بنظرم تنها راهت اینه دور شین از اون محل یا شهر.تا وقتی نزدیک مادرشه همینه.حتما پیش یه مشاور برو مشکل بزرگیه متاسفانه
یعنی چی مگه تو آدم نیستی
چطور با این موضوع کنار میای
وای خدا بهت صبر بده مشکل از مادرش
۱۴۸۰ زنگ بزن ببین مشاوره رایگان شاید ی ۲۰ دقیقه ای درگیر تلفن باشی تا نوبتت بشه ی مدادم دستت باشه داخلی مشاور بگیر که سر نیم ساعت قطع میشه مجدد زنگ نزنی کس دیگه جواب بده از اول تعریف کنی
اما راه حل من. ببین تو فامیلش با کی بیشتر میره تو هم سنای خودش مثلا پسر خاله دایی عمه و .. یعی کن با اونا رفت و امدت بیشتر کنی بعد مثلا بگو فلانی رفتیم بیرون یا رنگ زد اینجوری شد گفتم نه بزار شوهرت و مادرش برن گفت وا مگه شوهرم بچست که دیت مادرش تو این سن بگیره خودش مرد خونست مثلا محمد خودش اصلا بدش میاد که میتقل نباشه به چشم بچگی خامی نگاهش کنند ی چند بار اینجور بگو بلگه رگ غیرتش قلقلک بشه. واقعا مردای بچه ننه که تو تله نوجونی گیر کردن بدترین نوع مردن اصلا زن میاد خونه شوهر که مستقل باشه ی خانواده از خودش تشکیل بده بگه ما هویت و استقلال بزرگی داریم دیگه نفر پایین هرم خاتواده نیستیم خودمون مسئولیم
والا گه همینه بعضی پسرا تو همون سن کم مردی تو وجودشون موج میزنه انقدر قوی هستندکه نیاز نیست زیر سایه کسی باشن خودشون سایه دارن خودشون بزرگن. چقدر زشته ی مردی رو مردونگی و بزرگی خوش سرپوش بزار ببخش میگم اینجور مردا روحی خواجه هستند والا. ی چند تا از این حرفا از زبان دوست و اشنا تعریف کن بلکه یکم مغز اکبندش در بیاره بلکه یکم تو ذهنش فکر کن به حرفات بفهمه مرد یعنی چی.
نه میشه پیرزن رو درس کرد نه پسر بدتر از اونو بی خیال باش خودتو مشغول بچه هات کن
هستن چنین مادرایی عزیزم کاملا درکت میکنم شوهر منم همینطور بود ولی با گذر زمان و زبون نرم آدمش کردم الان خیلی بهتر شده باور میکنی الان یادم میاد که در گذشته چه ها بهم گذشته به حال خودم گریه میکنم
آدمش کردم ولی چه فایده همیشه یه سایه ی سیاه پشت سرش هست دل چرکین و مرده هیچ وقت ترمیم نمیشه
خدا بهت صبر بده عزیزم باهاش حرف بزن بگو پس برا چی زن گرفتی هم میموندی با ننت زندگی میکردی والا به خدا
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.