من خیلی خستم از زندگی هی کاش تو سن بیست سالگی بچه نیماوردم خودم کلی مشکل داشتم شوهرم۲۳ سالشع اعصاب نداره رفتار بلد نیست چطوری رفتار کنه بی شخصیت بازی در میاره جلو هرکی بی احترامی میکنه صداشو بالا میبرع بخداا خستم نای زندگی ندارم

اصلا نیمشه باهاش حرف زد دیوونه شدم نمیدو شاید بخاطر سن کمشع والا عین سگ کار میکنه بخدا هر شب باهاش دعوا بحث دارم اعصاب نداره به خونوادم فحش میده چند روزیع به فکر قرص برنج ام در این حد خستم بخدااا گیر بیارم خودمو خلاص میکنم از دستش ولی بازم دلم واسه بچم میسوزه خدا میدونه کی این بلا سرم بیاد امیدوارم خود خدا مواظب بچم باشع

مامان پناه، پناه به جز شما پناهی نداره!
چرا خودکشی کنی؟
فک میکنی شما بمیری دور از جونت شوهرت خیلی براش مهمه!
باور کن خاک فراموشی میاره همه بعد ۴۰ روز یادشون میره!
فقط این وسط جوانی خودت از بین میره
و دخترت رو بی پناه کردی!
بنظرم یا بمون و درستش کن یا اگه درست بشو نیس جدا شو خودت و دخترت و رو خلاص کن

اگه یه درصد اون دنیایی وجود داشته باشه با خودکشی بخاطر یه آدم بی ارزش زندگی اونورم خراب میکنی....ازین دید بهش نگاه کن..

سن هردوتون خیلی کمه واسه ازدواج چ برسه بچه والا شوهر من ۳۶ سالشه من ۲۹ باز اعصابمون ب بچه نمیکشه چ برسه شوهر شما. تحمل کن زیاد گیر نده بهش ایراداشو هی نگو بجاش از کارای خوبش تعریف کن کم کم درس میشه سنش خیلی کمه درگیر زندگی شده. والا شوهرمن بااین سنش هنوز بچس یکاری انجام میده هی انتظار داره ازش تعریفو تشکر کنم منم هی اینکارو انجام میدم ک ذوق کنه این روشو امتحان کن حتما

عزیزم ماهم اوایل همین بودیم چون سنمون کم شاید اوضاع ما خیلی بدتر از تو بود ولی چندسالیه خداروشکرخوب شده یه سریا اقتضای سنشونه اگر میتونی تحمل کن درست میشه

میبنا نباید اینقدر زود بچه دار میشدی اگه میدونی درست بشو نیست تمامش کن اول تلاش کن برای درست شدنش نشد به جدایی فکرکن

شما الان دیگه مادری و بخاطر دخترت کوتاه بیا اروم باش و بگذر اولویت اون طفل معصومه

مامان پناه از خدا میخوام ب دلت نور روشنایی بده وجودت پر انرژی مثبت باشه هم بخاطر خودت هم بچه ت افکار منفی رو از خودت دور کن عزیزم

من تو ازدواج اولم شوهرم کم سن بود زبون نفهم منم ی دختر داشتم جدا شدم خداروشکر الان خدا خوبشوگذاشت جلو روم درسته چند سال مجردی زندگی کردم ولی الان با بابای رادوینم و کنار دخترم که از ازدواج اولم زندگی آرومی دارم

مامان پناه جان منم مامان پناه خودمم...
منم بی خوابی زده ب سرم الان که بچه ت خوابه یه نگاه ب چهره ی معصومانش بنداز چه کسی ب غیر از تو میتونه دلسوز بچه ت باشه
نمیتونم درکت کنم چون من ۳۷ سالمه پناه هم اولین بچه مه عزیز دل همه ماها یه جوری مشگل داریم میگی شوهرت فحش میده شوهر منم میده ولی بخاطر پناه تحمل میکنم
منم با شوهرم تو کلمه مثل آدم نمیتونیم حرف بزنیم
مواظب خودت باش تو فقط متعلق بخودت نیستی تو همه ی کَس و کار بچه تی😘

دیوونه ای تو یعنی چی بچت بهت نیاز داره چجوری دلت میاد این حرفو بگی هیچکس عین مامان خود بچه نمیتونه از بچه نگهداری کنه احمق نباش بخاطر رفتار غلط شوهر که نمیشه دست به هرکاری زد بعدشم اگه رفتارش از اول همین بود یه بچه رو چرا بدبخت کردی گناه نداشت

عزیزم ناراحت نشی ولی با ازدواج پسرا تو سن کم واقعا مخالفم اینا تازه دنبال عشق و حالن بعد بخاطر یه هوس زودگذر میان ماها رو عاشق خودشون میکنن بعدشم که هی بزرگتر میشن میفهمن تازه چیه به چیه