۱۳ پاسخ

من ی پیجی تو اینستا دنبال میکردم دکتر زنان .زایمان های طبیعی ک‌نشون میداد خیلی راحت بود خودش هم کمک شون میکرد می‌گفت کی چیکار کنن چ‌موقع تنفس چ موقع زور چ‌موقع دم‌بازدم .اگر کسی منو راهنمایی میکرد سر بچه اولم اینجوری راحت طبیعی میاوردم ،نه سزارین لعنتی ک‌ حالا بمونم و استرس .کی ۱۰و ۲۰روز بیاد پیشم راه طولانی .کی خوب بشم کی چیکار کنم 😪😪😪

بعضیا خوش زایمانن اونجور مادرا ۱۰تا بچه بیارن عین خیالشون نیست نه مثل من که پریود میشم میرم زیر سرم از درد

وایی چخوب..من ک دوتازایمان داشتم دوتاش مردم. مخصوصن دومییییییی

وااای😁😍خوشبحالش و خدا رو شکر

اخرش سزارین شدم

من دیروز وقت زایمانم بود برای طبیعی
تمامه تلاشمو کردم از ۸صبح تا۶بعد از طهر درد کشیدم🥲

وای خدا کاش مام انقد راحت زایمان کنیم😍

دختر عمو منم هفته پیش زایمان کرد همینطوری بود تو خونه دردش گرفته بود تا رسیده بود بیمارستان کیسه آبش پارع شده بود تا اومده بودن داخل زایشگاه یا همون لباس خونه میگه زایمان کردم میکه‌کلا از خونه ک درد گرفتم تا بیمارستان و زایمانم یکساعت شد وااای چقد خوبه اینطوری

آخی عزیزم قدمش مبارک باشه، چ حس خوبی گرفتم منم🥰🥰🥰🥰🥰🥰

منم فقط وقتی فول شدم چندتا جیغ زدم چون دردش دیگه وحشتناکه راهی به جز داد زدن نیست 😂تا قبل فول شدن درد شدید بود ولی نفس عمیق میکشیدم به هر بدبختی شده دردارو رد میکردم اون درد 9تا 10سانت ک تهشه آدم حس میکنه میمیره الان 🫠 ک زیادم طول نمیکشه چند دقیقه بعدش مینی میاد، منم ساعت 6 سرم فشار زدن واسم 8ونیم دخترم به دنیا اومد دوساعت 👀

شما چرا بستری؟

اگر اطلاعاتت زیاد باشه نترسی استرس نگیری بدنتم برا طبیعی خوب باشه همینطوره دیگه

منم زایمان دومم دقیقا همونجوری بودم .حالا خدا کنع سومی هم راحت باشم

سوال های مرتبط

مامان آریا مامان آریا ۳ ماهگی
ساعت شش صبح بود که ماما اومد سرم زد اما سرم جدید یه آمپول فشار هم تو سرم تزریق کرد ساعت 9بود که من دردام شروع شد جوری که طاقتم طاق شده بود ساعت دوازده ظهر داد جیغ میزدم درخواست کمک داشتم ولی امان از یه کمک فقط گاز بی درد آورده بودن که رو من تاثیری نداشت تنفس هم رو من اثری نداشت و ساعت سه نیم بود که ماما اومد منو چک کرد اما یکی دیگه بود که سنشم بیشتر بود می‌گفت زور بزن پاهات باز کن دستات بزار زیر زانوت تا میتونی زور بزن نمی‌دونم چجور ولی موقع زور زدن اندازه اون آمپول فشار بهم فشار نمی‌آورده در واقع لگنم برای جوجم زایمان طبیعی عالی بود دکتر بدو بدو اومد لباس پوشید می‌گفت زور نزن درحالی که من زور نمی زدم بچه خودش بود که داشت فشار می‌آورد یهو دادزم سر بچه اومد بیرون و پسرم اومد دنیا من راحت شدم خوشحال بعد اون جفت اومد بیرون پسرم گذاشتن رو سینم بعدش گفتم بگیریتش از دستم نیفته چون لرز داشتم کلی بخیه خوردم شاید ده دقیقه داشتن بخیه میزدن الآنم خونم مرخص شدم دو روزه اینم داستان زایمان من😍
مامان سه تا جوجه🐣🫀 مامان سه تا جوجه🐣🫀 روزهای ابتدایی تولد
#شرح_زایمان
دو روزی بود که تکونای بچه خیلی کم و ضعیف شده بود دیگه ساعت شش شب رفتیم تریاژ چون تکون نداشت گفت برو دوباره چیز شیرین بخور بیا که بازم تکون نداشت دیگه دکترم دستور ختم بارداری داد روز چهارم عید کامل معطل دکتر سونو گرافی شدیم باید سونو بیوفیزیکال انجام میدادم دیگه ساعت هشت شب خانم تشریف آوردن و بچه نمره تکون نگرفت و آب دورشم کم شده بود
به دکتر که شرح حال دادن گفتن یک چهارم قرص زیر زبونی بهم بدن ساعت یازده شب دردام منظم شروع شد تا صبح که اومدن تند تند نوار قلب بگیرن و بریم برا فاز زایمان
قرار بود سوزن فشار هم صبح بهم بزنن که همون قرص کافی بود
شیفت دوم که اومد ماما دید من هنوز نزاییدم اومد کیسه ابمو زد و توپ آورد یه ساعت اینجوری گذشت و آب گرم گرفتم رو کمرم که دیگه دردام تبدیل به زور شده بود رفتیم رو تخت زایمان و با چند تا زور بچه اومد خدارو شکر زایمان خوبی بود
دیگه چون سریع پیشرفت کردم دکترم ( عاقلی نژاد) نرسید که بیاد ماما خود شیفت زایمان رو گرفت 🥰
ساعت ۱۴:۴۵ نرگس خانم بدنیا اومد🩷🥹
مامان پناه مامان پناه هفته سی‌ونهم بارداری
سلام خانما تجربه من به عنوان مامان اولی زایمان طبیعی
اینقدری که ترس داشتم و وحشت داشتم از چیزایی که در مورد زایمان طبیعی شنیده بودم از معاینه ها گرفته تا خوده زایمان
چون دیابتی بودم دکتر گفت 37هفته ختم بارداری
رفتم معاینه شدم گفتن یه سانت بازی و دهانه رحمت خیلی نرمه
من از هفته 37روزی نیم ساعت پیاده روی و روزی دو تا شیاف گل مغربی و ورزش های که خیلی تاثیر داشت و رابطه بدون جلوگیری
رفتم معاینه تحریکی انجام دادم چون تجربه نداشتم اینقدر ازش استرس داشتم و حالم بد بود که چقدر وحشتناک ولی واقعا اینجوری نبود با تنفس میشد تحملش کرد و بستگی داره کی معاینه کنه
یه شب بعد از معاینه تحریکی کیسه ابم پاره شد و ساعت دو شب بستری شدم
با آمپول فشار و ورزش ها و وان آب گرم و ماساژ ها ساعت و نه و نیم صبح دخترم دنیا اومد
سه تا بخیه خوردم
ماما همراه داشتم واقعا واقعا خیلی تاثیر داشت و خیلی خوب بود از صفر تا صد کارا خودش برام انجام داد و همش کنارم بود تا دو ساعت بعد دنیا اومدن بچه
به عنوان مامان اولی که تجربه کردم دردش یکم بد بود ولی از لحاظ روحی من اذیت شدم و درد تو کمرش قابل تحمل بود یکم تو زیر شکم میزد تحملش سخت بود یکم ولی راضی ام و می ارزید
اینم تجربه من
مامان نی نی حسام مامان نی نی حسام ۲ ماهگی
سلام مامانا
من اومدم با تجربه زایمان طبیعی م
هفته چهلم هم تموم شد ومن زایمان نکرده بودم و از همه چی خسته شده بودم و همش گریه میکردم غیر از یک سانت رحمم دیگه باز نبود و دهانه رحمم سفت بود و سر بچه خیلی بالا بود و هیچ دردی نداشتم
و دکتر بهم گفته بود وزن جنین زیاده و منم منتظر بودم که دردم بگیره امن از یه ذره درد
دیگه شب قبلش یه کم کمر دردم زیر شکمم نسبت به شبای دیگه بیشتر درد میکرد ولی قابل تحمل بود
ولی این اواخر هر ۵دقیقه منو ادرار می‌گرفت و یه هفته بود اسهال و دل‌پیچه داشتم و حالت تهوع
قرار بود صبحش برم پیش ماما تا منو معاینه کنه و ببینه وضعیت م چطوره که رفتم و معاینه کردو گفت دو سانتی ولی سر بچه بالاس و کیسه آبم دو سه روزه نشتی داره من هم گفتم یه کاری کن که برم زایشگاه دیگه خسته شدم اون طفلک هم کیسه آبمو دست کاری کرد و بیشتر پاره کرد همین که پاره کرد گفت الان ۳سانت شدی و عالی هستی برای زایمان ولی رفتی زایشگاه اسمی از من نبر منم گفتم باشه دیگه با کیسه آب پاره رفتم زایشگاه و منو بستری کردن تو سرم هم آمپول فشار زدن برام بعد حدود دو ساعت. دهانه رحمم همون ۳سانت بود که واسم سوند وصل کردن و ماما همراهم گفت سوند که افتاد زنگ بزن من بیام
دیگه ساعت ۱۲که بستری شدم تا ساعت ۲.۵بعد از ظهر ۴سانت شدم با سوند
پسوند افتاد وزنگ زدن مامام اومد ومن درد داشتم ولی غیر قابل تحمل بود واقعا با تنفس و اینا
مامان پناه مامان پناه ۳ ماهگی
مامان آقا کیان 🩵❄️ مامان آقا کیان 🩵❄️ ۳ ماهگی
پارت 3#

وقتی دکترم اومد و معاینه کرد گفت یه کوچولو آمپول فشار میزنیم بهت تا دردات بیشتر ولی تا یه کوچولو از اون سروم که وارد رگام شد رحمم خیلی سفت شد و فشار زیاد اومد رو من و سریع سروم و قطع کردن دوتا آمپول مسکن به رگ دستم زدن و اکسیژن وصل کردن بعدش کم کم حالم بهتر شد دردام قابل تحمل بود و ورزش هامو انجام میدادم فقط اون یه ساعت آخر که فشار میومد به مقعدم و دکتر میگفت زور بزن و از اون ورم که کمرم و دلم درد میکرد خیلی سخت بود ولی فقط همون یه ساعت بود که نباید جیغ بزنی باید تا جایی که میتونی زور بزنی
داشتم زور میزدم اومد معاینه کرد گفت ببرینش اتاق زایمان رفتم اونجا و دوبار زور میزدم زور آخری و با جیغ و فشار زیاد زدم که احساس کردم یه چیزی ازم اومد بیرون و باز دوباره همونو احساس کردم که اول سربچه بود بعدشم بدنش اومد بیرون که پسر گل مو گذاشتن رو شکمم و من واقعا دیگه هیچ دردی نداشتم و هیچی نفهمیدم و با پسرم حرف میزدم که روشکمم بود گریه میکرد و دکتر داشت تمیزش میکرد آنقدر حس قشنگی بود که نمیشه با پیام نشونش بدم و باید خود آدم تجربش کنه تا بدونه چقدر قشنگه و حس آرامش میده به آدم
مامان رهام مامان رهام ۱ ماهگی
#تجربه زایمان طبیعی

سلام مامانا الان که حالم بهتر شده بیام براتون تجربمو از زایمانم بگم ساعت چهار صبح کم کم دردام شروع شد از خواب بیدارم کرد انقباض و درد شدید پریودی داشتم رفتم دستشویی دیدم خونریزی هم دارم دیگه تا اماده شدم رسیدیم بیمارستان دردام هی شدیدتر میشد ساعت شیش رسیدم با معاینه چهار سانت بستری شدم دردام زیاد بود ولی با تنفس اروم تر میشدم تا ساعت هشت شدید تر شدم و شیش سانت بودم جوری که انقباضا خیلی زیاد بود واقعا بی دردی تو رگی گرفتم و یه حسی مث خواب بهم دست داد وقتی بیدار شدم ساعت ۹ بود و دیدم دردام خیلی زیاده و وارد فاز زایمان شدم معاینه شدم و نه سانت بودم کیسه ابم پارع شد و احساس مدفوع و زور بهم دست میداد ماما هی میگفت زور بده یکم که زور زدم سر بچه رو دیدن بردنم تخت زایشگاه و دکترم اومد با اولین زور و تشویق ماما سرش اومد بیرون و دومین زور شونه هاش😂 تا کشیدنش بیرون تموم دردام از بین رفت و فقط اشک شوق بدون حتی یه بخیه ساعت 9:30 نی نیم بغلم بود دقیقا قبل سال تحویل🥲
فکر نمیکردم بتونم انقد راحت زایمان کنم انقد بعضیا از زایمان طبیعی بد میگن واقعا عالیه و فقط تحرک ورزش تو بارداری جوابه