بچتون چون احساس امنیت پیش شما میکنه وقتی بغلتون میاد میتونه راحتتر احساسشو بروز بده
اصلا ازین فکرا نکنین تنها منبع آرامش بچه شمایین
و اینکه عصبی و کلافه شدنتون کاملا طبیعیه از مادر یا ی شخص دیگه ای یکی دو روز کمک بگیرین یکم بیشتر استراحت کنین تا حالتون بهتر بشه
عزیزم منم خیلی این لحظاتو تجربه کردم .تو ماشین دوتایی فقط گریه میکردیم .اما زودی گذشت الان بچم شش ماهشه و ارومه تو ماشین.به خودت حس بد نده
.تو بهترین مادر دنیایی
کودکت فقط با تو ارامش داره
عزیزدلم همه ما این دوران و تجربه کردیم منم مثل شما و همه مادران دیگ کلافه شدم خسته شدم گریه کردم اما صبوری کردم و با آرامش گذر کردم و پسرم الان ۱۵ ماهشه و من دوباره باردارم
یاد گرفتم مادر بودن همه چیزه بچه به مادر نیاز داره به صداش به بغلش به بوی بدن مادرش سعی کن خودت و دست کم نگیری این جملات و به خودت نگی
یعنی چی من برای کار خونه و زناشویی همسرم فقط هستم تو باید خودت و بالا بگیری نباید بزآری کسی بگه ضعیف شدی 🤍
پس محکم با قدرت ادامه بده
و از این دوران لذت ببر عزیزم زودی بزرگ بشه و دلت تنگ میشه
مامان مهربون کاملا طبیعیه ک زود رنج شدی عزیزم ب خودت حق بده و تمام احساساتت رو درک کن،این ک میگی عین کلفتم این فکرِ تو هستش و نزار افکار تو رو غرق خودشون بکنن.هروقت این افکار اومدن آگاهانه ب خودت بگو ک اسنا فقط فکرن.تو داری تمام سعیت رو میکنی ک یه مامان کامل باشی پس اینقدر ب خودت سخت نگیر..
ای جانم🥺 با خوندن پیامت تمام زاویه ی اتفاقی که برات افتاده رو تصور کردم بغض کردم و گریه کردم منم مدام همسرم ی حرفایی میزنه که از اعماق وجودم قلبم میشکنه ولی دارم تمام تلاش مو میکنم که قوی باشم و فقط به فکر خودم و بچه م باشم چون قطعا چند سال دیگه ناراحتی های امروز م یادم نمیاد ولی آثار این استرس ها و گریه ها هم به بدن خودم آسیب میزنه هم به بچه منتقل میشه
عزیز دلم درکت میکنم
این حس و حال برای مادرا طبیعی
ولی خودسرزنشی نکن
تو بزرگترین و بهترین بخش زندگیتی مادری . همسری . حتی دختر ی خانواده ای
تو آدم بسیار مهمی☺️💐از این فکرای منفی نزن
گریه که میکنه رو دوتا دستات بگیرش آروم ببرش بالا آروم بیارش پایین، فقط بچشبون به سینت که جهش نکنه بپره پایین 😑😂و کلمه ششششش رو براش بگو، آروم میشه، من تو یه جای خیلی شلووووغ و گررررم دیدم چنتا بچه اینجوری از گریه دارن هلاک میشن، اینکارو کردم اروم شدن خوابیدن، میخای اینجوری نشه، خودت رو کنترل کن، نذار بفهمن دستپاچه شدی، خیلی ریلکس، آرومش کن، بچه اضطرابت رو میفهمه.
منم همینجوری بودم، دقیقا همینجوری و همین فکرو میکردم که ببین هیچکسی حتی بچمم منو دوست نداره، میگذره، الان یه جوریه دخترم تو بغل من نباشه نمیخوابه، ماها همین که دغدغه راحتی بچمونو داریم مادرای خوبی هستیم.
عزیزم شوهر منم تو این چهار ماه تا هر بحثی میکنیم سر بچه میگه غلط کردی بچه آوردی الانم باید مسکلیتش قبول کنی پیش میاد برا منم عادی شده یه گوشم در یه گوشم دروازه از این میشنوم از اون یکی بیرونش میکنم
تو الان تو اوج خستگی هستی،بیخواب،شاید افسرده،همه توجهشون به بچس،کلافه ای،درمونده ای،دراوج خوشحالی و عشق به بچت شاید پشیمونم هستی،کاملا طبیعی هستش هممون این روزارو گذروندیم،فردا که بشه با عشق به بچت رسیدگی میکنی،به شوهرتم همینطور اما الان عصبانی و ناراحتی،تو یه مامان فوق العاده ای که فقط خسته شدی،چون عصبانی و ناراحتی بچه وقتی بغلت میاد این استرس رو درک میکنه و گریه میکنه پس ارامشت رو حفظ کن،بخدا دلت برای این روزاش تنگ میشه چون تا چشم ببندی اون بزرگ شده،من کلی چالش داشتم با بچم با خودم با همسرم مخصوصا با خواب برسام اما الان شکر خدا همه چی به ایده ال رسیده،یاد گرفتم چجوری بخوابونمش،کی بخوابه خلاصه همه چی دستت میاد غصه نخور این روزام میگذره
اینا میگذره مامان مهربون اون کوچولو هیچکسی رو نداره جز تو حتی پدرشم جای خودش
هنوز ۲ ماهشه و توهم خسته ای کاملا چیز عادی هست هممون این روزارو گذرونیدم واقعا خستگی باعث شده اینجوری عصبی بشی اصلا نگران نباش بدنت هم ضعیفه ببین میتونه کسی کمکت کنه یکم استراحت کنی ؟
با بزرگتر شدن بچه توهم استراحتت بیشتر میشه نگران نباش تو بهترین مامانی اصلا اینجوری نگو فقط یکم خسته ای
عزیزم تا میتونی روحیه ت رو تقویت کن همه این حالات به خاطر تغییرات هورمونیِ عزیزم
سللم عزیزم حتما کتاب مادر خوب مادر بد رو تو طاقچه بخون دقیقا درباره همین مشکله نکران نباش کاملا طبیعیه قسمت مربوط به پدرش رو هم بده همسرت بخونه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.