سلام مامانای مهربون، خوبین؟💚
ان شا الله که خوب و سلامت باشین ☘️💛
ممنونم از همه‌ی احوال پرسیاتون 🥺💖
راستش من سه شب پیش شدیداً بدن درد داشتم و مقداری هم تب داشتم اما کرمانشاه چنان که غلیظ و وحشتناکی بود که حد نداشت و ماهم چون روستاییم ترجیح دادم خونه بمونم.. روز بعد کمی بهتر شدم اما اینبار طاها به شدت و پشت سر هم خودشو سفت میکرد و درد داشتم که دیگه انقباض بود کاملا... رفتیم بیمارستانی که قراره زایمان کنم، ازم ان اس تی گرفتن و دوباره تکرارش کردن گفتن ضربانش بالاست، گاهی از ۱۶۰ به ۱۸۰ می‌رفت... تبمم رو دوباره گفتن برو یه دور دیگه بزن یکم نوشابه بخور برگرد، منم همین کارو کردم اون وسطا بدن درد داشتم خیلی اذیت بودم و بی‌حال
باز نوار گرفتن زنگ زدن دکترم، دکترم برام یه سریع آمپول نوشت گفت اگه میشه بستریش کنین قسمت ایزوله ، گفتن جا نداریم گفت خب همه ی امپولارو رو تو سرم بزنین بهش بگین فردام تکرارش کنه... برام سرم زدن چون خیلی بد رگم، دستم باد کرد دوباره مجدد زدن روی دستم بعد سرم انقدر عرق کردم کل لباسام خیس شد ولی خیلی بهتر و سرحال شدم و وضعیت قلب طاها هم بعد که دوباره نوار قلب گرفتم بهتر شد خدارو شکر
دیروز باز بی‌حال بود و عصری دوباره رفتم سرم رو تو یه درمانگاه تکرار کردم و خدارو شکر الان خیلی بهترم😍
البته امروز صبح چند باری درد پریودی داشتم و ترشح موکوسی هم دارم 🥲 الآنم یه عالمه ظرف کثیف دارم و خونه نا مرتب که باید مرتبش کنم 😒😑🥲

تصویر
۱۳ پاسخ

خداروشکر که بهتری عزیزم... کسی نیست بیاد کمکت؟ کاش یکم استراحت کنی این روزای آخرو🥺

خب خداروشکر ک حال هر دوتون خوبه😍🤲🏻
الان ول کن خونرو یه دو روز استراحت بده فعلا بهتره بهتر شی بعد دیگ بالام الان بدتر خسته میشی اذیت میشی

خداروشکر ایشالا زود تر گل پسرمون بیاد دل تو دلمون نیست حسابی مواظبت کن از خودت خداروشکر بهتری ایشالا طاهامونو بسلامتی بغل بگیریش 😍🥺 بهترین لحظه زندگیتو تجربه کنی لحظه ای که هیچوقت یادت نمیره🥺😭😍😍

تا میتونی شلغم ابپز و کدوحلوایی ابپز
و ابجوشعسل و ابلیمو بخور
تا قبل زایمانت خوب شی چون من سردخترم شب قبل زایمانم سرماخوردم صبحش کیسه ابم ترکید رفتم زاییدم وای برگشتیم ریخت بیرون سرمانبود اصلا انگار انفولامزا یا کرونا بود
سرفه های شدید ک بخاطر شیردهی هیچی نمیشد خورد مرتب کدو ابپز میکردم میخوردم تا بهترشدم
بعد بخیه تامقعدم خورده بودم سرفه میکزدم انگارمیخاس باز شه

ان شاالله زودتر حالت بهتر بشه و طاهاجان به وقتش و صحیح و سلامت با یه زایمان راحت بیاد بغلت ،

الهی شکر که بهتری🥰 ان شاءالله تا آخر هفته دیگه آقا طاها بغلته

خداروشکر که الان سلامتی عزیزم استراحت کن

خدارو شکر که حال خودت و جوجت خوبه ..دیگه کم مونده واسه زایمانت خدا بخواد انشالله

مایعات بخور تا ازبدنت بیا بیرون تب بیا پایین

این ویروس خیلی بده تب و لرزش بخصوص

کسی نیست بیاد کمکت گلم کارنکن استراخت کن

خداروشکر برا سلامتیت

خداروشکر ک بهتری اما استراحت کنی بهتره یکی بیاد پیشت ظرفتاو بشورع

سوال های مرتبط

مامان دلانا مامان دلانا ۱ ماهگی
سلام خانوما... تجربه زایمانم رو براتون میزارم ..
دکترم برای ۳۸ هفته و ۴ روز وقت سزارین بهم داده بود تقریبا از سه هفته قبلش ورم شدید یه طرفه شروع شد آزمایش دفع پروتئین هم مشکلی نداشت فشارمم همیشه رو ده بود..دو هفته مونده به زایمانم رفتم پیش دکترم قرار شد ۳۷ هفته و ۴ روز بچه رو بردارن...یه روز قبل عملم رفتم بازار زیاد هم دور نزدم اومدم خونه درد پریودی داشتم یه ترشح سفید ژله ای کشدار دیدم گفتم حتما بخاطر اینکه راه رفتم این ترشح رو دیدم بیخیال شدم..شروع کردم وسیله هامو جمع کردن برای بیمارستان .خونه هارو مرتب کردم آخر شب دوباره یه ترشح ژله ای دیدم ایندفعه مثل نخ دراز بود هرچی میکشیدم از رحمم تموم نمیشد..چون تجربه نداشتم بازم جدی نگرفتم..صبح شد پاشدم رفتم حموم دوش گرفتم کارامو میکردم همش درد داشتم میرفتم دراز میکشیدم باز بلند میشدم ..ساعتای ۱۲ نیم دردام شدید شد ساعت ۱ باید بستری میشدم رفتم بیمارستان داشتم کارای بستری رو انجام می‌دادم درد هم خیلی داشتم بهشون گفتم درد دارم گفتن باید معاینه کنیم معاینه کردن گفتن ۲ سانت باز هست انقباض داری دردای زایمان شروع شده سریع زنگ زدن به دکترم که اورژانسی خودشو برسونه.لباسامو عوض کردن سوند و سرم وصل کردن..از سوند به شدت میترسیدم گفتم میشه تو بی حسی برام بزارین گفت کاری میکنم که متوجه نشی ژل بی حسی زد بعد سوند رو وصل کرد واااقعا هیچ دردی حس نکردم عالی بود.دردام به شدت زیاد شد ماما دوباره اومد معاینه کرد گفت سر بچه خیلی پایینه دارم حسش میکنم کیسه آب هم بمبه هست درحال ترکیدنه.سریع رفت به دکترم دوباره زنگ زد که گف تو راه هست منو ببرن اتاق عمل ..
مامان 🤍𝙆𝙞𝙖𝙣🧸 مامان 🤍𝙆𝙞𝙖𝙣🧸 ۳ ماهگی
#تجربه زایمان سزارین۲
زنگ زدن به دکترم گفتن منم قرار شد برم سونو و زود جوابشو بیارم براشون رسیده بودم به خروجی بیمارستان که از زایشگاه زنگ زدن گفتن دکتر گفته یه نوار قلب بگیریم ازت بعد برو سونو..رفتم نوار قلب رو دادم قبلشم چندتا چیز شیرین خوردم هیچکدوم از نوارقلبا خوب نبود🥲به دکترم زنگ زدن دکتر گفت بستریش کنین🙁🤦‍♀️منم تنها بودم شوهرم تو ماشین بود اسم بستری رو که اوردن دست و پام شل شد استرس گرفته بودم خیلی حالم بد شد..خلاصه منو بستری کردن و هی نوار قلب میگرفتن که وضعیت بچه رو چک کنن..هررر دکتر دیگه ای بود نهایتا با۳تا نوار قلبی ک بد بودن طرف رو میبرد سزارین اجباری،،چون این وسط جون بچه در خطر بود،،ولی دکتره گاو من زیر بار نمیرفت میگفت نه اول باید امپول فشار بزنیم بهت تا۴روز درداتو بکشی بعد اگه نشد یا حال بچه بد شد میری سزارین😐منم نمیخواستم واقعا درد دوتاشو بکشم،،قرار شد روز بعد دوباره نوار قلب بدم اگه خوب بود که مرخص کنن برم سونو بعد جوابشو ببرم براشون اگرم بد بود ک امپول فشار رو شروع میکردن...
مامان گردو🩵(رهام) مامان گردو🩵(رهام) ۱ ماهگی
منم تجربه سزارینم مینویسم که هم شاید به درد کسی بخوره هم یادگاری بمونه❤️
پارت اول ...
من از اول انتخابم سزارین بود بخاطر ترس از طبیعی ولی خب اخراشم طوری شد که دیگه باید سزارین میشدم آنزیمای کبدیم تو بارداری رفت بالا و هفته اخرم تو سونو گفتن بند ناف یدور پیچیده دور گردنش ...
نوبتم ۱۵ اسفند بود که دو سه روز قبلش از بیمارستان بهم زنگ زدن برم برای مشاوره ی بیهوشی که اصلا چیز خاصی نبود یه نوارقلب از خودم گرفتن و یسری سوال که چه دارویی خوردم و چه بیماریهایی داشتم و ... آخرم یه آزمایش خون گرفتن ازم همین .
به شدت استرس داشتم چون تاحالا اتاق عملم نرفته بودم کلا از زایمان وحشت داشتم شب قبل عمل تا صبح نخوابیدم که دیگه بهم گفته بودن پنج و نیم صبح بیمارستان باشم
اول که رفتم گفتن برو بلوک زایمان اونجا یسری برگه و رضایت نامه دادن امضا کردم و بعد لباس اتاق عملو دادن گفتن بپوشم ، اومدن ان اس تی برام وصل کردن و آنژیوکت روی دستم وصل کردن و سروم زدن بعدشم که دکترم زنگ زد گفت مریضمو بیارین اتاق عمل اومدن برام سوند وصل کردن.
پرستارای بلوک زایمان خیلی خوش اخلاق و خوش برخورد بودن واقعا راضی بودم ازشون .
پنج و نیم بیمارستان بودم دیگه حدودا هفت و نیم بود که گفتن باید بریم اتاق عمل.
مامان گل پسری مامان گل پسری ۴ ماهگی
مامان ماهان مامان ماهان ۲ ماهگی
پارت اول طبیعی- سزارین
من سه شنبه نوبت دکتر داشتم ولی اینقدر که سوزش سر دل داشتم یکشنبه بدون نوبت رفتم دکتر، بهم گفت بعد از ظهر برو بیمارستان ان اس تی بگیر بگو بهم خبر بدن، من رفتم خونه نهار خوردم و دوش گرفتم و رفتم بیمارستان. اونجا ازم ان اس تی و فشار گرفتن خوب بود به دکترم که گفتن ،گفت یه آزمایش هم‌ بده به خاطر سوزش معده. آزمایش که دادم مشخص شد دفع پروتئین دارم و بستریم کردن برای ختم بارداری. معاینه هم که کردن دهانه رحمم کاملا بسته بود و هیچ انقباضی هم نداشتم.
یکشنبه ساعت هشت شب بستری شدم و بهم قرص دادن برای شروع دردها. دو مرحله بهم قرص دادن و تو سرمم هم دارو تزریق میکردن. دردها و انقباض هام تا فردا قبل از ظهر به مرور زیاد و شدید شد. تمام مدت هم دستگاه ان اس تی بهم وصل بود که خیلی به خاطر همون اذیت میشدم،چون دوست داشتم موقع دردها راه برم یا ورزش کنم که دردهام کنترل بشه ولی چون ضربان قلب و اکسیژن بچه پایین اومده بود نمی ذاشتن. میخواستم به پهلو بخوابم که بازم نمیذاشتن چون دهانه رحمم کج شده بود.
مامان رونیسا🩷 مامان رونیسا🩷 روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانا من هم اومدم از تجربه ی زایمانم بگم من بعد عید رفتم مطب که دکتر برام سونوگرافی نوشت برای وزن تو سونو زده بود که آب دور جنین کم شد رفتم پیش دکتر گفت هر روز باید بری nstبدی تا بتونیم بورو تا سی و هشت هفته نگه داریم چون سی هفت هفته بودم بهم گفت اگر nstخوب نباشه باید فورا زایمان کنی من چون میخواستم طبیعی زایمان کنم معاینه هم کرد و گفت دو و نیم سانت بازی من اون روز رفتم nstدادم که خوب بود برای فرداش هم دوباره صبح رفتم دو بار گرفت که خوب نبود گفت برو آبمیوه بخور و راه برو دوباره بگیریم دوباره گرفتن که باز هم خوب نبود و به دکترم زنگ زدن که دکتر گفت اورژانسی ببرید اتاق عمل من سریع خودمو میرسونم از اون لحظه ی تماس تا اتاق عمل کلا ده دقیقه نکشید و بیهوشم کردن و رونیسا خانوم دنیا اومد من خیلی استرس داشتم و وقتی اتاق عمل و دیدم بیشتر شد واقعا خوشحالم که بیخوشم کردن و چیزی نفهمیدم چون واقعا اگر متوجه اتفاقات دورم میشدم استرسم خیلی بیشتر میشد واقعا از سزارین هم رازی بودم و خدا رو شکر میکنم که هم خودم سالمم هم بچه و هم اینکه زایمانم سزارین شد چون درد معاینه کردن طبیعی از درد بخیه بیشتر بود و کلا درد زیادی نکشیدم برای زایمان فقط برای ماساژ رحمی درد داشتم حالا نمی‌دونم به خاطر رسیدگی عالی بیمارستان و ورسنلش بود یا کلا این بود ولی عمم بیمارستان دیگه ای زایمان کرد خیلی درد داشت پس حتما تو انتخاب بیمارستان دقت کنید